• امروز : پنج شنبه - ۳۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 18 April - 2024

مادر شهیده ترور فاطمه طالقانی:منافقین باید دلیل به آتش کشیدن کودک سه ساله را پاسخ بگویند

  • کد خبر : 5573
  • 18 می 2016 - 18:37

مادر شهیده ترور فاطمه طالقانی:

منافقین باید دلیل به آتش کشیدن کودک سه ساله را پاسخ بگویند

فاطمه طالقانی، کودک سه ساله ای که منافقین او را در خوزستان به آتش کشیدند و این مادر فاطمه است که از منافقین می خواهد دلیل سوزاندن فرزندنش را پاسخ دهند. Taleghani
فاطمه در تیرماه ۵۷ در اصفهان متولد شد و در روز۹ تیر۶۰ در سن سه سالگی در یک واقعه آتش سوزی توسط گروهک تروریستی به شهادت رسید.
به گزارش فراق با مادراین کودک شهیده به گفت وگو نشستیم و او از خاطرات خود چنین گفت: جنایات منافقین تمامی ندارد کوچک و بزرگ نمی شناسد؛ فاطمه تنها سه سال سن داشت سه سال! با این جنایت نام فاطمه در تاریخ ثبت شد.
جریان شهادت فاطمه تکمیل کننده جنایت منافقین در بمب گذاری درحزب جمهوری بود. این گروهک تروریستی در آن سال نه تنها شماری از مسئولان کشورمان را به شهادت رساندند بلکه از یک طفل سه ساله هم نگذشتند و به وحشیانه ترین شکل او را از میان برداشتند.
این کار منافقین سندی است برجانی بودنشان و با هیچ معیاری نمی توان آنها را از فهرست گروهک های تروریستی حذف کرد. لازم نیست بگوییم منافقین انسانهای بدی هستند. اعمالشان بخوبی نشان دهنده طینت آنهاست.
منافقین باید پاسخ بگویند که یک کودک سه ساله چه جرمی مرتکب شده بود که باید این طور به شهادت می رسید؟ آن ها هیچ توجیهی ندارند و نمی توانند به این آیه پاسخ بگویند که «بای ذنب قتلت»؟
فاطمه این فرزند خردسال با وجود سن وسال کمی که داشت خیلی باهوش بود و روح بزرگی داشت.
در سال ۵۶ همسرم که پیرو خط امام خمینی(ره) بود به شدت پیگیر مسائل بود. او در سطح دانشگاه به روشنگری میان دانشجویان می پرداخت؛ فعالیت ها و روشنگری های همسرم در دانشگاه باعث شد تا گارد دانشگاه نسبت به هردوی ما که آن زمان دانشجوی آن دانشگاه بودیم حساس شوند و ما را دستگیر کنند. البته من تنها ۳۰ ساعت در زندان بودم اما او مدت زیادی در زندان ماند.
معتقد بودم همسرم در راه خدا جهاد کرده وزمانی که او در زندان است خدا حمایتم می کند. فاطمه را که باردار بودم، همسرم همچنان در زندان ساواک بود و من تنهایی در تظاهرات علیه رژیم شرکت می کردم.
در طول آن دوران چندین بار قرآن را ختم کردم و چله زیارت عاشورا و یاسین برداشتم.
اعتقاد داشتم فرزندم باید خوب و صالح باشد چنین هم شد. نام فاطمه طالقانی در تاریخ ثبت شد.
همسرم که از زندان آزاد شد. با همان روحیه انقلابی فعالیت هایش را دوباره آغاز کرد و این فعالیت ها بعد از پیروزی انقلاب بیش از پیش افزایش یافت. پس از مدتی او مسئول کمیته فرهنگی جهاد سازندگی ماهشهر شد.
مادر این کودک شهیده؛ روز شهادت فاطمه را اینطور توصیف کرد: آن شب به محل اسکانمان که در کانتینر فرهنگی جهاد سازندگی بود؛ بازگشتیم. خسته بودیم وقتی برای خواب آماده شدیم به فاطمه گفتم بسم الله بگو و بخواب.» قبول کرد. بعد از گفتن بسم الله بلافاصله به خواندن سوره توحید مشغول شد. دوباره گفتم فقط بسم الله بگو و بخواب؛ اما این بار هم سوره توحید را خواند و خوابید.
نصف شب احساس کردم کسی روی قفل در با چراغ قوه نور انداخته است. خواستم همسرم را بیدار کنم که متوجه رفتنش شدم.
اذان صبح بود. همراه همسرم برای اقامه نماز به مسجد رفتیم. بعد ازاتمام نماز سر و صدای زیادی به گوش رسید. وقتی از مسجد خارج شدیم مشاهده کردیم که کانتینرمان در شعله های آتش می سوزد و حال آنکه فاطمه، پاره تن من در کانتینر خواب بود. خودمان را به آنجا رساندیم. توان انجام هیچ کاری نداشتم. میان جمعیت نشستم. همسرم شوکه شده بود و فقط به شعله ها نگاه می کرد. به او گفتم: اگر مردم ایستاده اند و نگاه می کنند بخاطر این است که فرزندشان در آتش نیست!
انگار شوهرم تازه متوجه شده بود! به سمت کانتینر دوید اما مردم اجازه نمی دادند وارد آن شود. شعله های آتش تا ارتفاع ۶ متری زبانه می کشید. کانتینر می سوخت و فاطمه هم آنجا درآتش می سوخت .
به شعله ها خیره شده بودم احساس می کردم دیگر همه چیز تمام شده و درهای دنیا به رویم بسته شده است. همانطور که نشسته بودم نسیمی آرام صورتم را نوازش کرد. نگاهم به درختانی افتاد که در باد به آرامی تکان می خوردند و کم کم صدای پرنده ها هم به گوش رسید.
زندگی در جریان بود! تمام موجودات دنیا مشغول بودند. فقط فاطمه من بود که از ما جدا شده بود!«انا لله و انا الیه راجعون» فاطمه از آن خدا بود و به سوی او نیز بازگشت. دلم آرام شد؛ آرام آرام. دیگر بی تابی نمی کردم.

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=5573

نوشته های مشابه

17آوریل
فاکتِ چشمان ۱۲ تا داشتم / قربان عرب حسرت به دلی با یادآوری خاطرات را نوشته بود
افشای اسنادی از جمع‌بندی نشست‌های غسل هفتگی و عملیات جاری مردان و زنان در فرقه رجوی

فاکتِ چشمان ۱۲ تا داشتم / قربان عرب حسرت به دلی با یادآوری خاطرات را نوشته بود

09آوریل
سپیده‌دمِ سپهبد
گذری بر زندگی شهید صیاد شیرازی

سپیده‌دمِ سپهبد