بماند که غم شد یادگاری تو رونمایی از عجوزه شامی رجوی در هامبورگ / اینجا دنیای مخوف مجاهدین است سوئد لینک پرداخت مستقیم برای باند جنایتکار رجوی دارد ماجرای ادعای وکیل فرقه رجوی در سوئد درباره شهیدان رازینی و مقیسه + فیلم یکی دیگر از شاخههای امید مریم رجوی در دولت ترامپ قطع شد / اخراج «برایان هوک» از ریاستجمهوری آمریکا راه شیخ را ادامه می دهیم / کمر منافقین را خواهیم شکست رسیدگی به جنایات ماهیت سازمان تروریستی رجوی در بیست و هفتمین جلسه دادگاه / هویت شکنجهگران توسط اعضای جداشده افشا شد مسعود رجوی اینگونه موجب تغییر سرنوشت هزاران ایرانی شد
«منهای منافقین» گزارشی روایی است که به بیان گزارشی کوتاه از عملکرد فرقه رجوی و شکست آنها در عملیات «مرصاد» توسط رزمندگان اسلام میپردازد.
در مرداد ۶۷ بعد از آتشبس جنگ هشت ساله، رجوی به زعم خود که مرزها از نیرو تخلیه شده و اکنون موانع چندانی در برابرش قرار ندارد و میتواند سه روز به تهران برسد با فراخواندن همه نیروهایش در عراق و هوادارانش از خارج کشور پس از آمادهسازی فشرده، حمله نظامی خود را با مجوز […]
نیروهای سپاه، ۱۷ نفر از سران فرقه رجوی را دستگیر کرده بودند. یکی از آنها پزشک ایرانی در فرانسه بود که گریه کرده و گفته بود به من گفتهاند برویم ایران و من نمیدانستم که قرار است بجنگیم.
بخشعلی علیزاده، عضو انجمن نجات در یادداشتی نوشت: خاطرهای از وقایع خونین اشرف در روزهای 6 و 7 مرداد ماه 1388 که در آن روزها در تمام وقایعش حضور داشتم و از نزدیک مشاهده می کردم از ذهنم خارج نمی شود.
سارا حسنی یکی از همین به اصطلاح میلیشاها و دختران نگون بختی بود که در اروپا در دام فرقه گرفتار شد و او را به عراق کشاندند.
«نزدیک به 150 متر با سیم خاردار اشرف فاصله داشتم و می بایست از آنها عبور می کردم. به زحمت از زیر سیم خاردار اشرف عبور کردم و تمام لباسم و دست و صورتم زخمی شده بود ولی راهی بود که انتخاب کرده بودم و راه بازگشتی وجود نداشت.»
به دنبال خبر دستگیری مریم رجوی در فرانسه که با یورش صبحگاهی پلیس فرانسه توام بود، ناگهان خبر خودسوزی های برخی از اعضای سازمان مجاهدین در نقاط مختلف جهان منتشر شد.
در ادامه مطلبی که چندی پیش با نام سناریو قربانی کردن و علت ضربه خوردن اعضای رده بالا در فرقه رجوی خدمت شما ارائه شد بررسی کوتاهی کردیم درباره اینکه....
محمد تورنگ، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در بیان خاطراتش از نحوه اسارت و رهایی از این فرقه نوشته است: خانواده ام ساکن قشم بودند و البته الان هم هستند. سال 1360 در بوشهر مشغول به کار شدم که در کار حمل و نقل به کویت بودیم. یک روز که بار زده و عازم کویت بودیم دچار توفان شده و راهمان را گم کردیم. شب ناگهان غافلگیر شده و زیر آتش باری قرار گرفتیم که مجبور شدیم خودمان را به دریا بیندازیم […]
در دوران جنگ ایران و عراق، مریم رجوی به همراه مسعود رجوی هر دو سه ماه یکبار به اردوگاه های اسرای ایرانی میرفتند، تا اسرا را با شعارها و روشهای وسوسهانگیز جذب سازمان خود کنند.
مرتضی ترکمان امروز در صحن دادگاه گفت: من در عملیات های نظامی مجاهدین در ملایر شرکت داشتم و موجب شهادت یک شهروند شدم. حکم من اعدام بود. خدا رحمت کند شهید رئیسی را، آن موقع دادستان همدان بودند. ایشان پس از شناخت روحیات من توانستند رضایت خانواده شهید را بگیرند […]
عضو انجمن نجات در آلبانی میگوید: «من بعد از خروج از سازمان، زندگی راحتی را شروع کردم. حالا هرجایی بخواهم می روم، هر چیزی بخواهم میپوشیم و با هر کسی بخواهم ارتباط دارم.»
عضو نجات یافته از فرقه رجوی با انتشار روایتی نوشت: یک شب که طبق معمول در قرارگاه خودمان نشست داشتیم و هر شب تا نیمه های شب داد و بیداد و فحش و فحش کاری به آسمان بلند بود، متوجه شدیم که در قرارگاه کناری ما به طور غیر عادی داد و بیداد و صدای گریه و یا حسین یا حسین به آسمان بلند بود […]
مسعود دریاباری، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در روایتی نوشت: بعد از دیدن صحنه های جنایات سازمان مجاهدین در عملیات مروارید، مصمم شدم که هر طور شده از این سازمان جدا شوم. مدام صحنه های به خاک و خون کشیدن مردم بی گناه کرد در ذهنم مرور می شد و با خود میاندیشیدم […]
روایتی از زندگی و سرنوشت شوم «مریم فرتوک زاده» از اعضای فرقه تروریستی رجوی را در این فیلم مشاهده میکنید.
علی پوراحمد، مسئول انجمن نجات مرکز گیلان در یادداشتی نوشت: وقتی مطلب روشنگر مربوط به بتول رجایی از عوامل سرکوب تشکیلات مخوف و از مجریان حلقه بگوش رجوی در سرکوب اعضای ناراضی و جدایی طلب از آن سازمان را در سایت فراق دیدم، یک طوری شدم که به جد از توصیف آن عاجز و قاصرم […]
یکی از زنان جداشده از فرقه تروریستی رجوی در بیان خاطرات خود می نویسد: در قرارگاه اشرف گفتم که می خواهم جدا شوم و پی کار خودم بروم. اول محل نگذاشتند و جدی نگرفتند. بعد سعی می کردند مرا باز فریب بدهند و حرف های جدید بزنند […]
«آن خونهای ریخته شده و جراحتها فقط ناشی از لجاجت و بیا بیای رجوی با جنگ صد برابر بود که قابل اجتناب بود.»