افشای رسانههای پوششی مجاهدین خلق در فضای مجازی
مسعود رجوی، مدافع تاریخی رژیم صهیونستی / چرا رجوی میخواست صدام را از حملات موشکی به اسرائیل باز دارد؟
دفاع جانانه تهیه کننده مستند «خیریه اشرف» از هویت ایران و ایرانی/ پژوهشگر ایرانی در رسانه دولتی انگلیس وطن فروشان را خار کرد
بازتاب اظهارات جنجالی«ترکی الفیصل» در رسانه مشهور اردن / فیصل: بهانه «محو اسرائیل» توجیه است، نتانیاهو بارها خواستار «سرنگونی حکومت ایران» شده
صدای خانوادهها برای دیدار با عزیزانشان را بشنوید / مادران چشم انتظار، منتظر پاسخی انساندوستانه
اعتراف فرانسه به دشمنی با مردم ایران
جایگاه «مجاهدین خلق» در بین مردم؛ زبالهدان / سرکردگان نفاق پس از شکست صهیونیستها به کنترل شدید اعضای خود روی آوردند
مردم وقتی بیدار شدند که بهشتی در کار نبود
«روی حرفم با جوانان وطنم در کشورهای مختلف است که گول حرفها و وعدههای پوشالی اینها را نخورند و گول مادههای مریم قجر را نخورند. اینها فقط برای بیرون از تشکیلات است.»
محمدرضا ترابی در روایتی از ماجرای خودسوزیهای سال1382 گفت: وقتی که درخواست خودسوزی ندادم تا چند سال احساس شرم داشتم. دست آخر در یک نشست جمعی با مسعود رجوی رفتم پشت میکروفن و به نوعی از وی طلب بخشش کردم.
رجوی در سال 1380 نشستهای بزرگ برگزار کرد چون میخواست از همه زهر چشم بگیرد. وی میدانست کسانی که عزم جزم کرده بودند بروند، مقابل او و دیگر سران ایستادند و کوتاه نمیآیند.
گرفتن تعهدهای رنگارنگ، سیاق ثابت و روش جاری فرقه رجوی برای بدهکار کردن همیشگی اعضا و بستن دست و پای افراد در هر شرایطی است.
جان انسانها برای رهبری سازمان ارزشی نداشت، ما همچون سربازان یک بار مصرف، مهره رجوی در بازی شطرنج بودیم.
ساعت ۱۹:۴۵ شب محل کارم در ساختمان قلعه را ترک کردم و وقتی به سمت سالن غذاخوری ستاد سر رشته داری می رفتم، سر و صدایی از داخل کتابخانه نظرم را جلب کرد. صدا و فریاد چند نفر با ضجه و شیون نفر دیگری در هم آمیخته بود! «پدر سوخته، نامرد، باز رفتی سراغ آن […]
فرقه تروریستی منافقین، بلندگویی بد صدا از ادعاها و شعارهاست که با هیچ متر و معیاری به تن این فرقه اندازه نمیشود؛ مهمترین ادعای مضحک فرقه رجوی، دموکراسیخواهی است، آن هم در شرایطی که کارنامه سیاه این فرقه مملو از جنایت علیه مردم و مخالفت با ساختارهای حاکمیتی است.
اشتباه راهبردی منافقان و دشمنان انقلاب در عین شناسایی دقیق قلبهای نهضت این بود که گمان کردند نظام وابسته به شخص است، غافل از آن که امام راحل بنیانی بنا کرد که اساسش بیداری و آگاهی همه است و حتی اشخاص هم وابسته و متکی به انقلاب و اصول اسلام هستند.
«منهای منافقین» گزارشی روایی است که به بیان گزارشی کوتاه از عملکرد فرقه رجوی و شکست آنها در عملیات «مرصاد» توسط رزمندگان اسلام میپردازد.
در مرداد ۶۷ بعد از آتشبس جنگ هشت ساله، رجوی به زعم خود که مرزها از نیرو تخلیه شده و اکنون موانع چندانی در برابرش قرار ندارد و میتواند سه روز به تهران برسد با فراخواندن همه نیروهایش در عراق و هوادارانش از خارج کشور پس از آمادهسازی فشرده، حمله نظامی خود را با مجوز […]
نیروهای سپاه، ۱۷ نفر از سران فرقه رجوی را دستگیر کرده بودند. یکی از آنها پزشک ایرانی در فرانسه بود که گریه کرده و گفته بود به من گفتهاند برویم ایران و من نمیدانستم که قرار است بجنگیم.
بخشعلی علیزاده، عضو انجمن نجات در یادداشتی نوشت: خاطرهای از وقایع خونین اشرف در روزهای 6 و 7 مرداد ماه 1388 که در آن روزها در تمام وقایعش حضور داشتم و از نزدیک مشاهده می کردم از ذهنم خارج نمی شود.
سارا حسنی یکی از همین به اصطلاح میلیشاها و دختران نگون بختی بود که در اروپا در دام فرقه گرفتار شد و او را به عراق کشاندند.
«نزدیک به 150 متر با سیم خاردار اشرف فاصله داشتم و می بایست از آنها عبور می کردم. به زحمت از زیر سیم خاردار اشرف عبور کردم و تمام لباسم و دست و صورتم زخمی شده بود ولی راهی بود که انتخاب کرده بودم و راه بازگشتی وجود نداشت.»
به دنبال خبر دستگیری مریم رجوی در فرانسه که با یورش صبحگاهی پلیس فرانسه توام بود، ناگهان خبر خودسوزی های برخی از اعضای سازمان مجاهدین در نقاط مختلف جهان منتشر شد.
در ادامه مطلبی که چندی پیش با نام سناریو قربانی کردن و علت ضربه خوردن اعضای رده بالا در فرقه رجوی خدمت شما ارائه شد بررسی کوتاهی کردیم درباره اینکه....
محمد تورنگ، عضو نجات یافته از فرقه رجوی در بیان خاطراتش از نحوه اسارت و رهایی از این فرقه نوشته است: خانواده ام ساکن قشم بودند و البته الان هم هستند. سال 1360 در بوشهر مشغول به کار شدم که در کار حمل و نقل به کویت بودیم. یک روز که بار زده و عازم کویت بودیم دچار توفان شده و راهمان را گم کردیم. شب ناگهان غافلگیر شده و زیر آتش باری قرار گرفتیم که مجبور شدیم خودمان را به دریا بیندازیم […]
در دوران جنگ ایران و عراق، مریم رجوی به همراه مسعود رجوی هر دو سه ماه یکبار به اردوگاه های اسرای ایرانی میرفتند، تا اسرا را با شعارها و روشهای وسوسهانگیز جذب سازمان خود کنند.