• امروز : سه شنبه - ۲۹ اسفند - ۱۴۰۲
  • برابر با : Tuesday - 19 March - 2024
یک کارشناس امنیتی

سالمندان آلبانی در فضای مجازی دنبال دامن زدن به اغتشاشات هستند

  • کد خبر : 34911
  • 25 ژوئن 2022 - 10:18

فرقه رجوی در حال حاضر یگان سایبری با وظیفه مشخص و برنامه‌ریزی شده دارد! یعنی مشخص است که از ساعت ۶ صبح تا آخر شب چه کاری باید در حوزه‌های توئیتر، اینستاگرام، تلگرام، واتساپ و… انجام بدهند؛ آن‌ها اکنون بهترین جنگ را جنگ نرم می‌دانند و با دامن زدن به اغتشاشات و اعتصابات و مطالبه‌گری‌ها در فضای مجازی فعال هستند.

به گزارش فراق، فرقه مجاهدین خلق یک روز پیش از برکناری بنی‌صدر از ریاست جمهوری (۳۰ خرداد ۶۰) با شورش مسلحانه علیه نظام وارد فاز مسلحانه شد.

در روزهای ۶ و ۷ تیر نیز عوامل سازمان مجاهدین خلق اقدام به انفجار بمب در مسجد ابوذر و دفتر حزب جمهوری اسلامی کردند. در ماجرای انفجار بمب در مسجد ابوذر، آیت‌الله خامنه‌ای امام جمعه موقت تهران و نماینده امام در شورای عالی دفاع به‌شدت مجروح شد و در ماجرای انفجار بمب در دفتر حزب جمهوری اسلامی آیت الله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور و بیش از ۷۰ وزیر و نماینده مجلس به شهادت رسیدند.

نظام جمهوری اسلامی که پیش از آن تجربه ترورهای گروهک فرقان و ناامنی‌های غرب کشور و… را داشت، برای مقابله با اقدامات گسترده امنیتی سازمان مجاهدین خلق، تصمیم به تشکیل مجموعه اطلاعاتی علاوه بر واحدهای اطلاعاتی ارتش، نخست‌وزیری، دادستانی و… گرفت. اطلاعات سپاه با دستگیری برخی از اعضای سازمان توانست به‌تدریج بر فعالیت‌های سازمان اشراف و برخی از اقدامات آنان را خنثی کند؛ در ادامه نیز وزارت اطلاعات با اقدامات این فرقه مقابله کرد.

سازمان مجاهدین پس از خروج از ایران و مدتی حضور در فرانسه، وارد همکاری با صدام شد و اقدام به اجرای عملیات فروغ جاویدان کرد که با شکست سنگینی روبرو شد. در ادامه و پس از سقوط صدام برای ادامه حیات خود از فاز نظامی خارج و در فازهای سیاسی و رسانه‌ای مشغول به فعالیت شد.

به گزارش فراق، آنچه در ادامه خواهید خواند گفت وگوی خبرنگاران تسنیم با یکی از کارشناسان امنیتی و مسئولان سابق وزارت اطلاعات درباره گذشته و حال فرقه رجوی است:

سازمان مجاهدین خلق پس از جنگ تحمیلی و عملیات مرصاد برای ادامه حیات خودش چه مسیری را طی کرد؟ برای اینکه خودش را احیا کند و به عنوان بخشی از اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی وجود داشته باشد، چه روشی را باید پی بگیرد؟

با نگاه به تاریخ سیاسی انقلاب اسلامی خواهیم دید که گروه‌های مختلفی در پیروزی و به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی نقش داشتند. یکی از سوالاتی هم که همواره مطرح است، اینکه این گروه‌ها چه کسانی هستند و به طور مشخص‌تر اینکه آیا سازمان مجاهدین خلق و گروهک تروریستی منافقین در به ثمر رسیدن انقلاب نقش داشتند؟

وقتی به صبغه این‌ها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم نه تنها نقش نداشتند، بلکه مخل هم بودند. نخست اینکه از سال ۵۴ که انقلاب ایدئولوژیک رخ داد و مارکسیست‌ بودن‌شان عیان شد، تعداد زیادی از سران آن‌ها به زندان افتادند؛ اغلب آن‌ها حکم‌های سنگینی از دادگاه دریافت کردند. تعداد دستگیرشدگان حدود ۳۰ نفر بودند. مسعود رجوی حکم حبس ابد دریافت کرد؛ البته ابتدا اعدام بود که با وساطت برادرش به حبس ابد تقلیل یافت. بنابراین این سی نفر در سال‌های منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی در زندان بودند.

اتفاقاً این انقلاب بود که موجب زنده نگه داشتن آن‌ها شد و آن‌ها مدیون انقلاب اسلامی هستند. اگر انقلاب نمی‌شد، این‌ها باید می‌پوسیدند و سرانجام می‌مُردند. این‌ها با پیروزی انقلاب اسلامی به دست مردم و رهبری امام خمینی (ره) از زندان آزاد شدند.

** مجاهدین خلق در سه سال آخر نقشی در پیروزی انقلاب نداشتند

بنابراین آن‌ها در آن سه سال آخر نقشی نداشتند. قبل از آن هم به دلایلی که خودشان داشتند با شاه مبارزه می‌کردند. برای پیروزی انقلاب اسلامی حرکتی انجام ندادند. 

بعد از پیروزی انقلاب که صحنه تغییر یافت، این‌ها ورق نویی درانداختند و سهم‌خواهی کردند. انقلابی که مردم ایجاد کردند اسلامی بود و با رویکرد مارکسیستی آن‌ها کاملاً متفاوت بود، اما با این وجود اقدام به سهم‌خواهی کردند. آن‌ها برای ادامه حیات مجبور بودند که وارد چنین فضایی شوند.

اصول و چارچوب‌های انقلاب اسلامی مشخص است و هرکس که در آن چارچوب‌ها باشد، می‌تواند باشد و هرکس نباشد جایگاهی در انقلاب اسلامی ندارد، اعضای سازمان به صورت مخفیانه درصدد فراهم آوردن مقدمات برای انجام عملیات‌های تروریستی و خرابکارانه برآمدند. از ۱۲ بهمن ۵۷ تا ۳۰ خرداد ۶۰ این‌ها هم در پستو اقدام نظامی و اقدام سیاسی علیه جمهوری اسلامی ایران انجام می‌دهند و هم حرکت‌های تبلیغی و فرهنگی دارند.

مسعود رجوی، موسی خیابانی و مهدی ابریشمچی از سران منافقین در ابتدای پیروزی انقلاب

در حوزه نظام اقدام به جمع‌آوری و ذخیره سلاح در استان‌ها و شهرهای مختلف کردند. این کار را در مراکز فرهنگی هم انجام دادند. مرحوم سردار فیروزآبادی رئیس سابق ستاد کل نیروهای مسلح می‌گفت که اعضای سازمان مجاهدین خلق برخی از کلاس‌های دانشگاه فردوسی مشهد را به اسلحه‌خانه تبدیل کرده بودند. اگر این گروه مردمی است و در انقلاب اسلامی نقش داشته است، چرا اقدام به جمع‌آوری اسلحه می‌کند؟ 

سازمان مجاهدین خلق در شهر تهران نیز به صورت چشمگیرتر فعالیت داشت و اعضای آن در خانه‌های تیمی بودند. در آن خانه‌های تیمی اقدامات مذبوحانه‌ای انجام دادند و به طراحی و نقشه‌کشی عملیات‌ها پرداختند.

این‌ها نه تنها با مردم و انقلاب اسلامی همراهی نکردند، بلکه به دنبال انجام اقدامات ایذایی بودند. ملزومات اقدامات ایذایی را فراهم کردند و به جمع‌آوری سلاح پرداختند.

در نهایت این‌ها وقتی که متوجه شدند که با چارچوب نظام جور درنمی‌آیند، دست به اسلحه بردند و در ۳۰ خرداد ۶۰ اقدام مسلحانه انجام دادند.

برخی مطرح می‌کنند که واقعه ۳۰ خرداد واکنشی به کنش نظام بود. منظورشان کدام کنش نظام است؟ اصلاً نظام جمهوری اسلامی باید با شما چه می‌کرد؟ در پیروزی انقلاب که نقش نداشتید، بعد از آن هم شروع به جمع‌آوری اسلحه و خرابکاری کردید و برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی ایران آماده شدید.

آن‌ها در همان روزها میلیشا راه‌اندازی کردند. راهپیمایی انجام دادند و نشریات مختلف منتشر کردند. آن سی نفری که از زندان آزاد شدند، اقدام به جمع‌آوری، احیا و شبکه‌سازی سمپات‌ها و هواداران سازمان در استان‌های مختلف کردند. اما چون پایه و اساس نداشتند و سازمان از سال ۵۴ از هم پاشیده شده بود، به جایی نرسیدند، اما از این ظرفیت برای خرابکاری استفاده کردند. به خیابان‌های ریختند و اقدامات عملیاتی انجام دادند.

بعد از آن روز شاخه‌ای از سازمان در کشور ماند که در ضربه زعفرانیه از بین رفت و شاخه‌ای هم به خارج از کشور رفت. آن‌ها چند سال در فرانسه ماندند و سپس به همکاری با صدام پرداختند. از ۳۰ خرداد ۶۰ تا عملیات مرصاد، آن چیزی که در ذهن رهبران سازمان بود، چه بود و برای ادامه حیات خودشان چه آینده‌ای متصور بودند؟

من اسم‌ این‌ها را فرقه تروریستی می‌گذارم. من با فرقه خالی برای منافقین موافق نیستم. این‌ها فرقه هستند، اما فرقه تروریستی هستند. ماهیت این فرقه با فرقه‌های دیگر فرق دارد. فرقه‌های دیگر شاید در فضاهای فکری و عرفانی باشند، اما این‌ها فرقه تروریستی هستند. اینکه عده‌ای بگویند این‌ها فقط فرقه هستند، اجحاف در حق اسلام و انقلاب اسلامی است. پسوند تروریستی باید بلافاصله پس از فرقه بیاید.

این‌ها چون هم فرقه و هم تروریستی هستند، جمود فکری‌شان کار دست‌شان داده است. این جمود فکری‌شان موجب شد تا قبول نکنند که جایگاهی در بین مردم دارند.

اعضای سازمان مجاهدین خلق در سال‌های ۶۰ و ۶۱ اقدام به انجام عملیات‌های تروریستی کردند و خیلی از مردم و مسئولان کشورمان را کشتند. وقتی این‌ها کار را انجام دادند، دیگر هیچ جایگاهی در بین مردم نداشتند. مردم نسبت به ماهیت این‌ها پی بردند و انزجار عمومی صورت گرفت؛ راه پس و پیشی هم نداشتند. این‌ها در همان ابتدا می‌توانستند به دامن مردم و نظام برگردند، اما روحیه نفاق‌شان اجازه نمی‌داد. مسیرشان را ادامه دادند و وارد فازهای دیگر شدند.

** منافقین برای حفظ بقا به مزدوریسم روی آوردند

آن‌ها پس از پیروزی انقلاب به دنبال بقا به هر شکلی بودند. از این رو خودشان را اپوزیسیون و آلترناتیو نشان دادند و ادعاهای واهی خود را هم تکرار کردند. منافقین برای حفظ بقا و ماندن به هر وسیله‌ای از جمله مزدوری و همراهی با دشمن بالفعل نظام یعنی رژیم بعث عراق و صدام متوسل شدند.

بعد از اینکه رجوی فرار کرد و اعضای سازمان به تدریج به او پیوستند، آن‌ها بهترین فضا برای مبارزه با نظام جمهوری اسلامی را در عراق دیدند. از شهریور سال ۵۹ جنگ تحمیلی عراق علیه ایران آغاز شده بود. بنابراین آن‌ها به سراغ صدام رفتند و در دامن او قرار گرفتند.  پیش‌بینی‌ آن‌ها این بود که با ابزار و حمایت‌های حزب بعث عراق بتوانند پیروز شوند. صدام نیز با نگاه استفاده از اپوزیسیون و مخالفان ایرانی نظام جمهوری اسلامی ایران، با آن‌ها همکاری کرد. صدام از آن‌ها به عنوان اهرم علیه ما استفاده کرد.

البته صدام پس از مدتی فهمید که از این‌ها آبی گرم نمی‌شود لذا آن‌ها را بازی داد. صدام در برهه‌هایی به این‌ها پول داد و بعد نداد؛ بعد به این‌ها نفت داد و گفت خودتان بروید بفروشید.

منافقین از زنان بعنوان بخشی از نیروی پیاده نظام خود استفاده می‌کردند

صدام پس از مدتی فهمید که این‌ها در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران کارآیی ندارند و از آن‌ها به عنوان سرباز پیاده برای جنگ‌های داخلی به کار گرفت. منافقین در سرکوب انتفاضه شیعیان، قیام کردهای عراق و جنگ کویت نقش داشتند. آن‌ها برای اینکه حیاتشان ادامه پیدا کند به عنوان سرباز جیره‌خوار در این عملیات‌ها حضور یافتند. آن‌ها پول می‌گرفتند و این کارها را انجام می‌دادند.

پس از سقوط صدام، مردم عراق که دل خوشی از منافقین نداشتند، آن‌ها را از آن کشور بیرون کردند. منافقین در همکاری با صدام بسیاری از مردم عراق را کشتند که تعداد آن‌ها کمتر از قربانیان ترور در ایران نیست 

منافقین در آن برهه شاید در برخی حوزه‌ها همچون نفوذ پیشرفت‌هایی کردند، اما در نهایت مجبور به ترک خاک عراق شدند. آن‌ها در حوزه‌های نظامی به هیچ وجه موفق نبودند، کما اینکه پس از چند عملیات کوچک و بزرگ به عملیات فروغ جاویدان رسیدند که با شکست مفتضحانه‌ای مواجه شدند و بسیاری از آن‌ها به درک واصل شدند.

 منافقین و بنی‌صدر همراه با گروه‌های ضدانقلاب اقدام به تشکیل شورای ملی مقاومت کردند. اما این شورا با همکاری منافقین با صدام از هم پاشیده شد. دلیل جدایی بنی‌صدر همکاری سازمان با صدام بود یا اینکه فهمید رجوی به دنبال قدرت‌طلبی است؟

دو دلیل درست است. بنی‌صدر در جمهوری اسلامی مسئولیت داشت و در دوران مسئولیتش با رژیم بعث عراق رودرو شد. بنابراین برای حفظ ظاهر باید دشمن بالفعل ایران مخالفت می‌کرد و طبیعتاً نباید صدام حسین را تایید می‌کرد؛ اما مسعود رجوی ابایی از همکاری با صدام نداشت. او نه جایگاه حاکمیتی داشته و نه جایگاه مردمی داشت.

بنی‌صدر باتوجه به اینکه یک دوره سیاسی به عنوان رئیس‌جمهور طی کرده بود، این موضوع در ذهنش بود که اگر بخواهد به ایران برگردد و قدرت را به دست بگیرد، نباید با دشمن متجاوز وارد همکاری شود. او برای حفظ جایگاه و آن برنامه‌هایی که در سر داشت از رجوی جدا شد و به دامن صدام نرفت. او باید مواضعی اتخاذ می‌کرد که مردمی باشد و اگر هم مردمی نیست، ضد مردمی نباشد.

البته بنی‌صدر یک نگاه ملی‌گرایانه هم داشت. او می‌گفت من کاری هم به نظام جمهوری اسلامی نداشته باشم، آن روحیه ملی‌گرایی اجازه نمی‌دهد که با دشمن خاک و بوم ایران، هم‌نشین شوم اما رجوی این چیزها برایش مهم نبود. او اگر ایران برایش مهم بود، در تمام این سال‌ها با دشمنان خونین ایران همراه و هم‌قدم نمی‌شد. 

ضمن اینکه بنی‌صدر پی برد که رجوی قدرت‌طلب است و می‌خواهد او را از قدرت کنار بزند و اگر روزی هم به کشور بازگردند، رجوی اجازه نمی‌دهد که او فرد اول کشور شود.

عمر کوتاه شورای ملی مقاومت نشان داد که بین اعضای آن اختلافات زیادی وجود دارد و دشمنان نظام در موضوع دشمنی با جمهوری اسلامی ایران هم اتفاق‌نظر ندارند و انشقاق بزرگی بین آن‌ها وجود دارد.

رجوی و بنی‌صدر در حال پینگ پنگ‌بازی در فرانسه؛ این دو مدتی شورای ملی مقاومت را در مخالفت با انقلاب اسلامی تشکیل دادند

آیا رجوی و سازمان خودشان مایل به خروج از فرانسه و همکاری با صدام بودند یا اینکه تعامل ایران با فرانسه در ماجرای آزادسازی گروگان‌های فرانسوی در لبنان منجر به خروج آن‌ها از فرانسه و ورود به عراق شد؟

تحلیل من موضوع دوم نیست. شاید اسنادی هم دال بر آن چیزی که شما گفتید باشد، اما تحلیل و برداشت من آن نیست. آن‌ها به دنبال دشمن بالفعل نظام جمهوری اسلامی می‌گشتند و سوالشان این بود که اکنون در بین غربی‌ها و همسایگان کدام کشور در جنگ با ایران است؟ آن دشمن بالفعل هم کسی جز صدام نبود.

این موضوع به قدری برای آن‌ها ارزش داشت که فضای اروپا را رها کردند و در یک پرواز که رجوی آن را پرواز تاریخی نام گذاشت، به عراق رفتند و در پادگانی که در بیابان بود، مستقر و گوش به فرمان صدام شدند.

رجوی از اروپایی‌ها حرکت بالفعلی ندید، از این رو به دامن صدام رفت. صدام مطابق خواسته‌های رجوی جلو می‌رفت و رفت با او همراه شد؛ البته شاید آن نکته‌ای که گفتید، بی‌تاثیر نباشد، اما به نظرم اولویت همان موضوع اول است.

سازمان مجاهدین خلق پیش از آغاز جنگ تحمیلی و پیش از آنکه وارد فاز مسلحانه شود، با حزب بعث عراق همکاری‌های آموزشی و مسلحانه داشت و مکاتباتی نیز انجام داده بودند. صدام از اختلافات سازمان با نظام بو برده بود و به دنبال همکاری با این سازمان بود. سازمان نیز متوجه این موضوع بود. در این مدت دیدارهایی هم با یکدیگر داشتند.

در رابطه با عملیات مرصاد گفته می‌شود چون جنگ به پایان رسیده بود و عراق تصمیم به ادامه جنگ نداشت، این‌ها را به دامن مرگ فرستاد. تحلیل شما چیست؟

صدام با یک تیر، چند نشان زد؟ او دید که این‌ها توان مبارزه با ایران را ندارند. جنگ به پایان رسیده بود و در این فکر بود که بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ با این‌ها چه کند. این‌ها دیگر برای رژیم بعث عراق سربار بودند. اعتراضاتی هم در بین دولت و ملت عراق وجود داشت که چرا اینقدر از این‌ها حمایت می‌شود. مردم عراق هم ناراضی بودند. بنابراین صدام باید در خصوص منافقین یک فکر اساسی می‌کرد.

ضمن اینکه صدام این برنامه را داشت که بعد از قبول قطعنامه با همکاری غربی‌ها و ناتو، تلنگری به نظام جمهوری اسلامی بزند که منافقین جایگزین مناسبی بودند. به نظرم صدام بهترین گزینه را انتخاب کرد. او هم آن تلنگر را زد و هم نیروهای خود را تلف نکرد. و مهمتر از همه می‌توانست از سرباری منافقین راحت شود.

صدام می‌دانست که دو سه شبه نمی‌توان نظام جمهوری اسلامی را ساقط کرد. او هشت سال تلاش کرد و نتوانست. عملیات فروغ جاویدان یک تلخند سیاسی برای منافقین بود، اما برای صدام طراحی سیاسی خوبی بود.

گفته می‌شود که برخی در داخل کشور در جریان عملیات فروغ جاویدان به منافقین گرا دادند؛ در واقع شبکه نفوذی وجود داشت که با آن‌ها ارتباط داشت. نفوذی‌ها چه نقشی داشتند؟

نفوذ در حیات سیاسی منافقین یک موضوع بلامنازعه‌ای است. از ابتدا بود، اکنون هم است و تا زمانی که این‌ها باشند، خواهند بود. اساساً تا زمانی که نفاق باشد، نفوذ هم خواهد بود. نفاق و نفوذ ارتباط تنگاتنگی دارند.

از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اقدامات منافقین برای ماندن، نفوذ در بدنه نظام بود. این‌ها در همه جا نفوذ کردند. در بیت قائم مقام رهبری نفوذ کردند. در رئیس‌جمهور نفوذ کردند و او را به فرانسه بردند.

آن‌جاهایی هم که نتوانستند نفوذ کنند، حذف کردند. شهید بهشتی و شهید رجایی را این‌ها حذف کردند. پس نفوذ و حذف یکی از استراتژی‌ها مهم منافقین بوده است.

در ادامه همین استراتژی در برهه‌های مختلف از جمله عملیات فروغ جاویدان با ایادی داخلی برای کسب اطلاعات و تحلیل آینده ارتباط داشتند.

یکی از کارهایی که در دل نفوذ انجام می‌دادند، راه‌اندازی تشکیلات بود. تشکیلات در همه جا به خصوص زندان‌ها به راه افتاد و فعال بود. منافقین چون کار تشکیلاتی کرده بودند و دستورات تشکیلاتی داشتند، هر کجا می‌رسیدند تشکیلاتی در قالب سلسله مراتب به راه می‌انداختند و با سران سازمان مرتبط می‌‌شدند تا از آن‌ها خط بگیرند و کارشان تعطیل نشود.

آن‌ها سربازهایی از خود را در درون زندان‌های نظام می‌دیدند که تعدادشان کم نبود. آن‌ها بهترین فضا را در زندان‌ها دیدند که می‌توانند شورش کنند و با نیروهایی که از عراق می‌آیند، همراه شوند. همزمان با آغاز عملیات  فروغ جاویدان در تعدادی از زندان‌ها شورش و آتش‌سوزی صورت گرفت.

انفجار خانه‌ای در تهران توسط منافقین 

آن‌ها بین خودشان می‌گفتند که نیروهای سازمان از این سو می‌آیند، نیروهای در زندان هم بیرون می‌آیند و با مردم نظام را سرنگون خواهند کرد.

نفوذی‌ها تا اندازه‌ای گرا را درست داده بودند، اما بر اساس آن تصورات واهی که دارند اشتباه کردند. مسعود رجوی هر سال می‌گفت که سال آینده عید نوروز در کنار برج آزادی تهران خواهیم بود. اما در نهایت مجبور شدند ماکت آن‌ها را در پادگان اشرف بسازند. آن‌ها در پادگان اشرف حافظیه، سعدیه و… ساختند. این‌ها فهمیدند که به آن نمادها نمی‌رسند، گفتند پس ماکت آن‌ها را برای خودمان بسازیم.

یک عده از نفوذی‌ها به این دلیل که در داخل در شرایط سختی بودند، خیلی مایل بودند که عملیات فروغ جاویدان به نتیجه برسد. یک عده هم تخمین‌های اشتباه داشتند. اما به هرحال کسانی از نفوذی‌ها در داخل کشور بودند که به آن‌ها گرا دادند. تحلیل منافقین در عملیات فروغ جاویدان اشتباه بود. آن‌ها خودشان را به قتلگاه وارد کردند. نظام تا دیروز در رزم بود و آمادگی داشت تا با هر تهدیدی با قدرت مقابله کند. آن‌ها به خیالشان زمانی خوبی را برای عملیات انتخاب کردند، اما بدترین موقع بود.

شیوه‌ای هم که انتخاب کردند، اشتباه بود. در جاده مستقیم شروع به حرکت کردند و خیال می‌کردند دو سه روزه به تهران می‌رسند. آن هم از جایی وارد ایران شدند که غیرت مردم کُرد زبانزد است. منافقین اشتباهات استراتژیک بسیاری مرتکب شدند. خودشان به دست خودشان هلاک کردند.

** فرقه منافقین شاگرد تنبل مکتب استراتژی است، اما در درس تاکتیک نمره گرفته‌اند

پس از سقوط صدام، وضعیت سازمان متزلزل شد.آمریکا و اتحادیه اروپا نیز این‌ها را در لیست تروریستی قرار داده بودند. مریم رجوی هم در سال ۲۰۰۳ در فرانسه دستگیر شد. به طور کلی فضایی به وجود آمد که منجر به از هم پاشیدن سازمان می‌شد. اما سازمان در بیست سال گذشته سعی کرد به مرور خودش را بازیابی و احیا کند. دلیل ادامه حیات سازمان پس از سقوط صدام چه بود؟

فرقه منافقین شاگرد تنبل مکتب استراتژی است، اما در درس تاکتیک نمراتی گرفته است. سازمان خوب بلد است که تاکتیک عوض کند؛ اول اینکه چارچوب و قاعده بالادستی ندارند که با محدودیت مواجه شود. برای آن هدف وسیله را توجیه می‌کند و هر کاری می‌خواهند انجام می‌دهند.

به طور مثال این‌هایی که داد می‌زدند و شعار ضدامپریالیسم سر می‌دادند، ابتدا به دامن بعث افتادند و سپس با آمریکا همراه شدند. تا دیروز ضدامپریالیسیم بودند، اما یکهو به دامن آن‌ها افتادند.

آن‌ها هیچ استراتژی مبتنی بر مبنا نداشتند. گروهکی که اینگونه باشد، به راحتی می‌تواند تاکتیک عوض کند. تاکتیکش را تغییر داد و پس از سقوط صدام از فاز نظامی محض وارد فاز سیاسی شد. البته اگر فضا را مهیا ببینند، فاز نظامی را از دست نخواهند داد. در فضا و فاز سیاسی، آیتم‌ها منعطف است. روحیه در اینجا چماقداری و لباس نظامی پوشیدن نیست. شما می‌توانی لابی کنی و زد و بند داشته باشی و می‌توانی بدهی و بگیری و… . دست برای تحرکات مختلف بازتر است؛ کما اینکه اقدام به ایجاد دفاتر اروپایی کردند.

سمپات‌ها را جمع‌آوری کردند و با آن‌ها فعالیت‌های تعریف کردند. این فعالیت‌ها نظامی نبود و سیاسی و تبلیغاتی بود. کارشان هم در این حد بود یک عده را جمع کنند و در جایی تجمع کنند و دو تا تابلو به دست بگیرند و شعار و فحش بدهند، کفایت می‌کند. اسم‌های مختلفی هم برای خود برگزیدند. به نوعی تلاش کردند هوادارهای مضمحل‌شده را در اروپا احیا کنند که البته تا حدودی با فریب دادن و… موفق بودند.

این‌ها به کمترین‌ها هم بسنده کردند. البته حلقه‌های اول تشکیلاتی‌شان در کشورهای اروپایی، به صورت تشکیلاتی محض کار کردند. آن‌ها هر روز تا شب سر کار بودند. برنامه‌ریزی می‌کردند و افراد را می‌آوردند. منظور سمپات‌ها و هوادارانشان در آن کشورهاست.

منافقین پس از حضورشان در اروپا به خصوص پس از اینکه از لیست تروریستی خارج شدند، آموختند که چگونه با شخصیت‌های سیاسی و پارلمانی و… لابی‌گری کنند تا برای بقا و نفس کشیدن به هر شکل ممکن کارهایی را انجام بدهند.

** پروژه تبخیر؛ حذف مهره‌های سازمان!

تسنیم: در برهه‌ای شاهد هستیم که برخی از اعضای سازمان که عملیات‌های تروریستی در ایران انجام داده بودند و چهره سازمان را سیاه می‌کردند همچون کلاهی و کشمیری حذف شدند. کشته شدن این افراد به منظور سفید کردن وضعیت سازمان و سیاسی شدن بود؟

هدف، وسیله را برای آن‌ها توجیه می‌کند و سازمان هر جایی که نیاز باشد، اقدامی انجام دهد، نگاه به شخصیت، جایگاه و تیم خود هم نمی‌کند.

در دهه شصت و قبل از آن هم دیدیم. حذف‌های زیادی توسط منافقین صورت گرفت. عده‌ای به یکباره غیب می‌شدند که اسم این پروژه را «تبخیر» گذاشته بودند و آن‌ها را تبخیرشدگان می‌گفتند. در قبرستان مروارید پادگان اشرف برخی قبرها علامت ستاره داشتند؛ این بدان معنا بود که این‌ها را خودشان حذف کردند. فرد معترض بوده و اعتراض و نقدی داشته، او را کشته بودند و اسم شهید هم روی او گذاشته بودند، اما قبرشان ستاره‌دار بود. بعید نیست که برای سفید کردن وضعیت خودشان در خصوص این یکی دو نفر نیز چنین کاری را انجام داده باشند.

منافقین اگرچه از فاز نظامی به فاز سیاسی وارد شدند، اما هر از چند گاهی شاهد هستیم که برخی از اعضای سازمان را در کشورهای مختلف به جرم توحش و فسادهای مالی دستگیر می‌کنند. اما هر بار هم شاهد هستیم که برخورد چندانی با آن‌ها صورت نمی‌گیرد و نسبت به جرایم‌شان چشم‌پوشی می‌شود.

این موضوع دو وجهه دارد. یک وجهه فعالیت‌های مذبوحانه این‌هاست تا خودشان را پیش حاکمیت‌های آن کشورها خود را قهرمان نشان بدهند. یکی از دلایلی که آن‌ها به شدت فعالیت سیاسی دارند، این است که خودشان را آلترناتیو و جانشین جمهوری اسلامی نشان بدهند. می‌گویند شما با نظام جمهوری اسلامی مبارزه کنید، آن‌ها را بردارید، ما هستیم. نگران نباشید، ما هستیم.

پس باید حرکاتی انجام بدهند تا آن چهره‌ای را که به زبان می‌آورند، در عمل نیز نشان بدهند. بزرگنمایی توخالی صورت می‌گیرد. وجهه دوم اینکه کشورهای غربی از این‌ها استفاده سیاسی می‌کنند و از آن‌ها به عنوان اهرم فشار بهره‌ می‌گیرند. آن‌ها می‌گویند این‌ها چه توان داشته باشند و چه نداشته باشند، فعلاً ابزار خوبی برای انجام اقدامات علیه جمهوری اسلامی ایران هستند.

یکی از سردمداران رژیم صهیونیستی گفته بود ما عملیات‌هایی را که خودمان هم نمی‌خواهیم انجام بدهیم، یا ابا داریم یا اینکه بسیار پست است به گروهک منافقین می‌دهیم تا آن‌ها انجام بدهند. این نشان دهنده این است که از این افراد استفاده ابزاری و اهرمی صورت می‌گیرد. این‌ها را مانند دستمال استفاده می‌کنند و بعد هم کنار می‌اندازند.

** تحرکات منافقین رصد می‌شود/ قدرت عملیاتی مانند دهه شصت ندارند 

آیا شبکه عملیاتی از سازمان باقی مانده است که بتوانند در داخل کشور عملیاتی انجام بدهند؟

تا انقلاب اسلامی هست، دشمنی و عناد و نفاق هم هست. اینکه بگوییم فردا منافقین تمام می‌شوند، امکان‌پذیر نیست. بنابراین هرگونه تحرکی ممکن است، رخ بدهد. فقط اینکه در برهه‌های زمانی مختلف، نوع تحرک و اقدام تفاوت دارد. یک زمان با سلاح، یک زمان با تبلیغات، یک زمان لابی با سیاسیون، یک زمان با نفوذ و یک زمان با فضای مجازی است.

اما اینکه اکنون دوباره بتوانند عملیات هفت تیر را اجرا کنند، خیلی بعید است. چون دیگر آن توان را ندارند. این‌ها هیچ عده و عُده‌ای ندارند که بخواهند در داخل کشور عملیاتی انجام بدهند؛ مردم نیز به خوبی این‌ها را می‌شناسند. بنابراین جایگاه عمومی و ملجا اجتماعی ندارند. نظام جمهوری اسلامی ایران نیز آنقدر اقتدار دارد که بر این اشراف‌ها داشته باشد و تحرکاتشان را رصد کند.

ما در حوادث دی ۹۶ و آبان ۹۸ رد پای اعضای سازمان را می‌بینیم که به صورت میدانی نقش داشتند. این‌هایی که نقش داشتند اعضای سازمان بودند؟ و نقش سازمان در این اعتراضات چه بود؟

همانطور که گفتم سازمان استراتژیست‌ خوبی نیست، اما تاکتیک را به اندازه خوبی عمل می‌کند. سازمان موج‌سوار خوبی است. اما ایجاد موج نمی‌تواند بکند چون استراتژی ندارد.  ما در کشور با شرایط اقتصادی مختلفی روبرو بودیم و مردم اعتراض‌هایی داشتند که تجمعاتی شکل گرفت. گروهک منافقین سوار بر این اعتراضات و تجمعات می‌شد. جریان را خواستند به دست بگیرند، اما موفق نشدند. 

آن‌ها توان ساماندهی اعتراضات ندارند اما موج‌سوار خوبی هستند. آن‌ها برای بقایشان باید از هر شکافی استفاده کنند. اگر یک اتفاق کوچک در کشور رخ بدهد، سریع به نام خودشان برای سرویس‌های بیگانه فاکتور می‌کنند تا مزدشان را بگیرند.

یگان سایبری منافقین در کمپ آلبانی 

اکنون سازمان در آلبانی و در این دوره از حیاتش مشغول انجام چه فعالیت‌هایی است؟

سازمان تغییر کاربری داده است. ابزارهای انسانی و ماشینی‌شان را به سمت بهره‌مندی از فضای مجازی بردند. بیشترشان کار با تلفن همراه هم بلد نبودند اما پس از حضور در آلبانی و رصد کردن شرایط کشور و دنیا، لازم دیدند که اگر می‌خواهند بقا داشته باشند باید از ابزارها و شرایط موجود دنیا استفاده کنند.

فضا، فضای رسانه بود و سریعاً مشغول آموزش دادن و آموزش گرفتن تشکیلاتی فضای مجازی شدند. با همین پیرمردهایی که دارند با آموزش‌های مصرانه صبح تا شب و شب تا صبح، سرخط شدند. تجهیزات را از کشورهای مختلف به خصوص اسرائیل و عربستان گرفتند.

آن‌ها اکنون بهترین جنگ را جنگ نرم می‌دانند و با دامن زدن به اغتشاشات و اعتصابات و مطالبه‌گری‌ها در فضای مجازی فعال هستند. سعی می‌کنند به صورت پنهانی با کسانی که نسبت به وضعیت کشور اعتراض دارند، ارتباط برقرار کنند؛ آن‌ها اکنون بر موضوع گرانی‌ها تمرکز دارند و تلاش می‌کنند معترضان را با خود همصدا کنند. از هم‌دردی شروع می‌کنند و وی را در جبهه خود وارد می‌سازند. در صورتی که فرد نمی‌داند طرف مقابلش کیست و از کجا آمده است.

منافقین در حال حاضر یگان سایبری دارند که هر کدام وظیفه مشخص و برنامه‌ریزی شده دارند! یعنی مشخص است که از ساعت ۶ صبح تا آخر شب چه کاری باید در حوزه‌های توئیتر، اینستاگرام، تلگرام، واتساپ و… انجام بدهند؛ آن‌ها اکنون به یک انسجام در حوزه رسانه و عملیات رسانه‌ای دست پیدا کردند اما چون مجریان آن مسن هستند، کم خواهند آورد. کمااینکه اکنون نیز کم آوردند و خیلی نمی‌توانند در این فضا اقداماتی انجام دهند.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=34911