• امروز : پنج شنبه - ۹ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 28 March - 2024

نگاهی اجمالی به زندگانی و رفتارهای فروغ پاکدل، شقی ترین شکنجه گر زن در فرقه رجوی: فروغِ سنگدل

  • کد خبر : 11977
  • 04 دسامبر 2017 - 11:35

چند شب  پیش در برنامه ارتباط مستقیم سیمای رجوی ، شکنجه گر معروف اشرف ، فروغ سنگدل با قیافه ای آرایش کرده و البته عینکی ظریف را به برنامه آورده بودند و در مورد تروریسم صادراتی ، فقر و محرومیت مردم ! سخن می گفت !!!
کمتر کسی در اشرف بود که این زن شکنجه گرو بازجوی بی رحم را نشناسد .
همه کسانی که در پادگان اشرف از یک روز تا چند سال مهمان زندان های انفرادی بودند از میزبانی بسیار مهربانانه فروغ سنگدل ، بی نصیب نبودند.
تمامی خانواده ها باید این چهره را خوب به خاطر بسپارند ، چرا که حتما این زن ، دستی بر سر و روی عزیزشان در اشرف کشیده است ! جایگاه فروغ پاکدل معروف به فروغ سنگدل ! ضد اطلاعات ارتش اسارت بخش رجوی است ! ارگانی که شبانه در آن خلوت سیاه و تاریک به دستور شخص رجوی ، دستور شکنجه و زندان انفرادی را برای خیلی ها تجویز کرده است ! درست کردن شکنجه گرانی بسیار سنگدل و شقی ، الحق که فقط از عهده شخص مسعود رجوی بر می آید.
فروغ سنگدل ! بی رحم ترین ، کثیف ترین ، حیوان صفت ترین و جنایتکارترین شکنجه گر رجوی است .
آن شب سیاه و تاریک در مهر ماه سال ۱۳۷۶ را که در گوشه ضلع جنوب شرقی اشرف در زندان های اسکان ، این فروغ سنگدل سر یک میز بلند به پشتی صندلی اش تکیه زده ، روی میز می کوبید و عربده می کشید ، مگر میتوان فراموش کرد ؟
مگر می توان ، آن همه ضرب و شتم و توهین را در یک شب و درجلوی چشمان این سنگدل و به دستور او ، فراموش کرد ؟
آن شب ، همه کاخ های آرزویم که از سازمان و شخص رجوی ساخته و پرداخته بودم ، به یک باره فرو ریخت!
آن شب سیاه ، فروغ سنگدل ، البته به دستور شخص رجوی ، همه انسانیت ، همه شرافت و همه ارزشهای متعالی انسانی را با دستان خون آلودش به قربانگاه برد !
مادران ، پدران ، برادران و خواهران ! همه خوب به چشمان این زن نگاه کنید ! در عمق چشمان او ذره ای از عاطفه ، قطره ای از انسانیت ، بارقه ای از مهربانی را هرگز نخواهید دید ! این محصول دستگاه فرقه ای مسعود رجوی است ! همه نفرات ضد اطلاعات و بازجو ها و شکنجه گران ارتش اسارت بخش رجوی این گونه هستند ! انسانیت در همه آن ها کشته شده است ! رجوی به ذهن همه این ها هم تجاوز کرده است !
فرزندان ما را امثال این زن ها شکنجه کرده اند !
بله ، زنان شورای رهبری ، شکنجه گران و بازجوهای خیلی حرفه ای دارند !
عزیزان ما را در اشرف ، تا سرحد جنون و فراتر از طاقت یک انسان به دستور این زن ها شکنجه کرده و کشته اند !
کوروش بچه سنندج به دستور این زن- والبته حتما با توصیه ی رجوی- از زندان اسکان ، به قربانگاه رفت .
ناصر ، بچه خوزستانی دراثر زندان انفرادی طویل المدت در سلول بغلی من ، تعادل روانی خود را از دست داد و مدام سرش را به دیوار می کوبید ! به دستور این زن برده شد وهرگز کسی اورا ندید!
خیلی ها به دستور این سنگدل ، ناپدید شدند ! او از سرنوشت همه گمشده ها ، همه زندانیان و همه مخالفان دست اول رجوی خبر دارد!
در زیر قسمتی از صحبت های خانم نسرین ابراهیمی جداشده از فرقه رجوی که الان ساکن کشور سوئیس هستند را به عنوان گواهی و صحت ادعاهایم ، که در زندان های اشرف متحمل شکنجه های زیادی شدند را می آورم که در قسمت انتهایی آن به فروغ سنگدل هم اشاره کردند :
یکی از حرفهای من ( نسرین ابراهیمی ) همیشه این بوده و هست که به چه دلیل باید در اشرف بیشتر از ۱ سال تمام زندانی می شدم؟ به کدام جرم؟ کسانی که در این رابطه در جریان بوده و یا نگهبانان یا بازجویان من بوده اند روزی اگر وجدان داشتند در رابطه با آنچه که بر من گذشته در آن یک سال خواهند گفت. در ضمن خود سازمان هم در یک سایت به آن اشاره کرده است منتها ۱ سال را که البته بیشتر از ۱ سال هم بود را ۴ ماه گفته اند و نگفته است که من را زندان برده و حتی هواخوری هم نداشتم و از آن زندان فقط برای بازجویی بیرون می رفتم و نه برای هواخوری، اسم زندان را گذاشته اید تحت مراقبت؟؟!!!! زندان زندان است ، حبس کردن کسی و در هر محل و یا جایی که باشد و بعد هم شکنجه روحی و روانیش آیا زندان نیست ؟ !!
مگر شما از میلیشیاهای خونین بال برای ماهایی که جوان بودیم و به اشرف آمده بودیم تعریف نمی کردید که به ما انگیزه مبارزاتی بدهید؟ مگر نمی گفتید که رژیم جمهوری اسلامی چگونه آنها را یا اعدام می کرد و یا شکنجه روحی و جسمی و یا آنها را زندانی می کرد؟ مگر جز این بود که خود شما هم همین کار را می کردید منتها شما با اعضای خودتان این کار را می کردید و جمهوری اسلامی با مخالفان خودش. من هرگز آن زجری که در اشرف کشیدم را فراموش نکرده و نمی کنم ، زجر و ظلمی که شما در حق من کردید فقط دوران زندانم نبود بلکه بعد از زندانم هم کم به من زجر ندادید! من هرگز و هرگز و هرگز شما را نبخشیده و نخواهم بخشید!!
هنوز داد و بیدادهای هاجر ، مهری حاجی نژاد و فهیمه اروانی را فراموش نکردم ، فراموش نکردم که به خاطر وحشت و ترسی که کرده بودم زبانم مثل یک سنگ شده بود و ساعتها تو شوک بودم ، فراموش نمی کنم وقتی که مهری حاجی نژاد به من گفت یا این برگه ای که من بهت می گویم بنویس و امضا کن و یا ۲ سال دیگر در همینجا تو را نگه می داریم و بعد هم ۱۰ سال می روی زندان ابوغریب پیش عراقیها و بعد هم اگر زنده ماندی عراقیها تو را با اسرا عوض خواهند کرد!! هنوز داد و بیدادهای مهری حاجی نژاد یادم نرفته و هرگز نخواهم بخشیدش. امیدوارم که تک تک آنهایی که در آن پروسه مسول زندانی کردن من بوده اند این مطلب من را بتوانند بخوانند و دلم می خواهد بدانند که هرگز نخواهم بخشیدشان. البته کسانی از آنها را خدا به جزای اعمالشان رساند، از جمله مهناز بزازی که امیدوارم که این مطلب من را به طور خاص ایشان بخوانند که بیشتر از اینها زجر خواهد کشید چون بیش از اندازه به من که جای دخترش را داشتم ظلم کرد بدون هیچ دلیلی ، هیج وقت نخواهم بخشیدش ، و همیشه آرزو می کنم که تا آخر عمرش با تمام سلولهایش زجر بکشد.
فراموش نکردم و نخواهم کرد وقتی که فروغ پاکدل این زن کوتوله عقده ای با اون عینک بزرگش که آدم از دیدن قیافه اش وحشت می کرد چطوری روی میز می کوبید و من را به وحشت می انداخت. من هیچ کدام از آنها را نمی بخشم !!!
ضمن همدردی با همه عزیزانی که چون خود من ماهها در زندان های انفرادی در اشرف محبوس بودند ،باهمه خوشحالی و سرور اعلام می کنم و ایمان دارم که دنیا ، دنیای کوچکی است و امروز فروغ را که همیشه خود رااز دوربین ها مخفی می کرد ،سازمان مجبور شده علنی کند و حتما یک روز جزو شهادت دهندگان در دادگاهی خواهیم بود که امثال این بازجوها را محاکمه خواهد کرد !
داستان فروغ سنگدل و البته جایگاه سرکوبگرش را بیشتر در قسمت های بعدی توضیح خواهم داد…

واقعیت این است که امثال این افراد که از تمامی ارزشهای انسانی تهی شدند ، در بین شکنجه گران رجوی ، بسیار است !

سئوال اصلی این است که آیا شقی ترین فرد در دستگاه رجوی که شکنجه گر و حتی قاتل است ، تا چه اندازه مقصر است ؟ در سیستم فرقه ای ، آیا بیشتر تقصیرها به عهده فرد است یا سیستم ؟
مسلما سیستم فرقه ای ، مسبب اصلی تولید چنین ، انسان هائی است که تا سر حد مرگ می توانند همنوع خود را شکنجه کنند !
جایگاهی که امثال این زن در آن جایگاه نشسته ، سازنده اش کیست ؟ چه کسی است که این چنین افرادی را در چنین جایگاه هایی می نشاند و مجوز کثیف ترین اعمال ضد انسانی را به آنها می دهد ؟
سازمان مجاهدین و سران سرکوبگر آن و امثال فروغ سنگدل ، و تمامی کادرهای اطلاعاتی وامنیتی رجوی توسط استخبارات و مخابرات کشور عراق و سازمان موساد اسرائیل ، آموزش های لازم را دیده اند و خیلی دقیق و روان شناسانه ، به شکنجه و آزار مخالفان می پردازند، شکنجه های جسمی و ضرب وشتم یک طرف قضیه است و طرف دیگر شکنجه های سفید و تمیز تر می باشد !
فروغ سنگدل هم ، زنی بود که تمامی شیوه های دجالیت رجوی را به خوبی فراگرفته بود و به کار می بست ! درزیر به شناخت هرچه بیشتر روش ” شکنجه سفید ” که توسط مزدوران رجوی ، بطور بسیار گسترده در سازمان اجرا می شد ، می پردازم :
هدف اصلی اکثر زندان ها و شکنجه ها در سازمان :
در اصل نوعی جایگزینی سیستم فکری جدید در برابر سیستم فکری سابق فرد بازداشت شده است!!!
شکنجه سفید بر چه پایه ای استوارست؟
این نوع شکنجه، سیستم فکری هر انسانی را به هم میریزد!
اصول تئوری و عملی این شکنجه بر اساس دستاوردهای روانشناسان شکل گرفته است. متاسفانه باید گفت که در اینجا علم روانشناسی کمک زیادی به پیشرفت شکنجه سفید کرده است! پس از صدور بیانیه بین المللی حقوق بشر به تاریخ ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ مسلما جوامع دموکراتیک و کلیه امضا کنندگان آن نسبت به رعایت همه بندهای آن بیانیه، از جمله بندی که هرگونه شکنجه را محکوم می کند، متعهد شدند اما واقعیت چیز دیگـری بود نکته مهم این بود که اعترافاتی که ازافراد با اعمال شکنجه گرفته می شد به شیوه ای باشد که به ظاهر، آثــاری از جراحت های ناشی از آن به چشم اقشــار جامعه نخورد تا باور آن اعتــرافات را راحت تر ســازد ! شاید به همین دلیل در CIA این شکنجه به شکنجه تمیز هم معروف است. از این روی استفاده از دستاوردهای روزافزون علم روانشناسی در شیوه بازجویی ها برای دستگاه های اطلاعاتی سازمان ، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود!
شکنجه سفید در زندان های سازمان چگونه عمل میکند؟
انسانها موجوداتی اجتماعی هستند. زمانی که شما تمام روابط عاطفی و اجتماعی را از ایشان بگیرید، ضربه شدیدی می خورند. شکنجه سفید مبتنی بر محرومیت حسی و ایزوله نگهداشتن شخص است. فرد مربوطه اکثر اوقات بطور غیرمنتظره دستگیر شده، چشم بسته از دالان ها یا مسیرهای پیچ در پیچ به یک سلول انفرادی برده میشود، در آنجا روزها دور از هرگونه اطلاعات و تماس با دنیای خارج میماند. وی همچنین اکثرا امکان دسترسی به دوستان در مناسبات ، روزنامه و کتاب و هواخوری را ندارد. این همراهست با بازجویی های طولانی با روش سوال های مکرر، تکراری، بحث و جدل، تهدید، تلقین یا مرام آموزی، تشویق، خشونت همراه با کم خوابی های بیش از ۱۴ ساعت. بازداشت شده اغلب جز بازجوی خود فرد دیگری را نمیبیند!
بازجو در اکثر موارد در مورد بازداشت شده اطلاعات گسترده ای دارد، با این حال تمام سعی خود را میکند تا هـرچه بیشتـر از زبـان خود او در مورد روحیــه و ویـژگـی های شخصیتی اش آگاه تر شود. زیرا هر چقدر شناخت فرد بازجو از بازداشت شده کامل تر باشد او میتواند خیلی مشخص تر روی زندانی کار کند. بازجو به مرور از آن نکته ها استفاده و سعی میکند او را به شیوه های مختلف شدیدا تحقیر و بی اعتماد به گذشته خود سازد. یعنی میتوان گفت که هدف اصلی این نوع بازجویی ها در مرحله اول تسریع شکستن ارزش های زندانی توسط تضعیف اراده وی است !!!
در مقوله روانشناسی کافیست هر انسانی را برای مدت کوتاهی از حواس پنجگانه اش محروم کنند، او تعادل خود را کاملا از دست می دهد و دچار وهم میشود ، به علاوه سیستم گوارشی اش مشکل پیدا میکند، قـدرت جهت یابی اش مغشوش و دچار مشکل بیخوابی می شود و کاملا چه از لحاظ فیزیکی، چه از لحاظ روحی سیستم اش به هم میریزد. این هم جزیی از شکنجه سفید در دستگاه رجوی است !
مبنای رفتار بازجوهای سازمان در شکنجه سفید بر پایه برخورد های متضاد با فرد زندانی است. در این روش بازجو در نقش دوست و دشمن ظاهر میشود. با اطلاعات دقیقی که در مراحل قبلی از شخصیت بازداشت شده به دست آورده، بازجو میتواند ساعتها با سوال های تکراری، خسته کننده، در مورد یک موضوع یا نکته خاص، بازداشت شده را تحت فشار قرار دهد!
فشار روحی دیگری که به زندانی وارد میشود توسط اطلاعات غلطی است که بازجو به شخص میدهد. اینکه مثلا از وضعیت جسمی بد خانواده اش میگوید و اینکه افراد نزدیک فامیل مانند پدر یا مادرش یا همسر و فرزندانش بیمار هستند. یا به عنوان گروگان دستگیر شده اند، که قطعا تمام اینها کذب محض است. بازجو از این طریق موفق می شود تا فرد بازداشت شده در آن شرایط را به تدریح آماده پذیرش و جایگزین کردن ارزشهای جدید کند !!!
هدف نهایی شکنجه سفید در سازمان چیست؟

هـدف اصلـی بازجو از شکنجه سفید، تخـریب فـردی شخص زنـدانی و نهایتا همانند سازی اش است. بوسیله شکنجه سفید میتوان اراده فرد را خرد کرد. به عبارت دیگر میتوان گفت که این شستشوی مغزی در اصل نوعی جایگزینی سیستم فکری جدید در برابر سیستم فکری سابق فرد بازداشت شده محسوب می شود !!!
بدین ترتیب می توان هر اعترافی را از فرد بازداشت شده گرفت. او را مقابل دوربین گذاشت و یا دادگاه های نمایشی برپا نمود. البته یک هدف دیگر از اعمال شکنجه سفید برای سیستم های فرقه ای، تاثیر منفی ابراز پشیمانی فرد در مقابل جمع ودوستان سابق و سلب امید به آینده و رهایی از فرقه می باشد !
راستش دیر یا زود هر انسان را میتوان شکست!
میدانم که این حرف تلخ است اما واقعیت دارد. البته هرچقدر راجع به جزییات این شکنجه صحبت شود ، باز هم کسی که در جریان شکنجه ها نبوده کمتر این بحث برایش ملموس می باشد …
یکی از مشکلات اساسی زندانی آزاده شده صحنه های دلخراشی است که بصورت Flashback بطور متداوم به سراغ او می آید. از دید علم روانشناسی تجربه ناگوار، بسیار سخت از ذهن پاک می شود شبها کابوس می بینند و در اصل باید برای آنها دوره جدید معالجه گذاشته شود. پس می بینید که حتی زمانی که روان درمانی فرد قربانی تمام شده، با دیدن تصاویر مشابه به آنچه که کشیده است، دوباره دچار بحران روحی می شود. این بسیار دردآور است.
دیدن عکس این زن هم برای نگارنده چنین است ولی شیرینی اش این است که موفق شدم ، این چهره را برای دیگران معرفی کنم !
فروغ سنگدل ها ! باید بدانند وقتی دامن خود را به ننگ شکنجه آلوده کردند ، باید فرجام آن را هم در نظر می گرفتند ! دور نیست ، اجرای عدالت خداوندی را که درمورد آن ها شاهد خواهیم بود …
در قسمت بعدی به خصوصیات بیشتر این زن از زبان دیگر شکنجه شده ها و سیستم شکنجه گر ساز رجوی ها ، بیشتر خواهم پرداخت…

علل و چگونگی اعمال شکنجه های شدید و ضدبشری توسط” فروغ سنگدل “و سایر شکنجه گران
امثال فروغ سنگدل در هیچ کجا یافت نمی شود الا گروه هایی مثل داعش! خبرگزاری اسپوتینگ روسیه تحقیقی درباره زنی به نام «أم أنس» و ملقب به «الحجیه» منتشر کرده و از وی به عنوان خطرناکترین زن عضو گروه تروریستی داعش نام برده است که در موصل سکونت دارد!
به نقل از این خبرگزاری روسیه، أم انس ۵۰ سال دارد و متولد سال ۱۹۶۶م است و مسئول گردان الخنساء به شمار می رود ! به نوشته این خبرگزاری، زنان تحت فرمان ام انس، دستورات وی را اجرا کرده و اقدام به گاز گرفتن زنان غیرنظامی تا سر حد مرگ می کنند و با نیشگون گرفتن و کشیدن پوست زنان، آنها را به زندان انتقال می دهند.!!!
در فرقه رجوی نیز فروغ را می توان ام انس رجوی دانست !
خطرناکترین زن عضو گروه تروریستی رجوی هم فروغ سنگدل است اما با یک تفاوت با ام انس درداعش ؟
در گروه تروریستی داعش این زن ها تک نمود هستند ، اما در فرقه رجوی امثال این عفریته ،در ابعاد ماکرو تولید وتکثیر شده است ، از جمله مهری حاجی نژاد ، فهیمه اروانی ، مهوش سپهری و… !!!
باز هم بهتر است از نمونه های دیگری مثال بزنم که چگونه رجوی با جوانان این مرز و بوم با زبان زندان و شکنجه سخن می گفت ، خانم ” نسرین ابراهیمی ” جداشده از فرقه رجوی و ساکن کشور سوئیس در خاطرات خود از اشرف گفتند :
شما تصور بکنید به محض اینکه وارد پایگاه مجاهدین می شوی، اولین صحبتی که می شنوی تذکری هست در مورد حجاب که بله موهایت بلند است و از زیر روسری دیده می شود و روسریت را بکش جلو! بعد از ۲ روز بودن در پایگاه و یک بازجویی از سوی ۱۵ نفر، می بایست برگه ای را امضا می کردم که در آن اگر ازعملیات فرار می کردم حکم من اعدام بود و باید می گفتم که این حق مجاهدین است که من را اعدام کنند!!
خانم رجوی که ادعای مخالفت با اعدام را می کنند و از آینده ای و قانونی بدون اعدام صحبت می کنند!! حال فراموش کردند که اولین شرط رفتن به اشرف این بود که باید حکم اعدام خودمان را توسط مجاهدین و رهبریش امضا می کردیم، چرا که شاید روزی نخواهیم علیه مردم خودمان عملیات یا همان آدم کشی بکنیم!!!
یکسالی که در اشرف بودم یک روز در قرارگاه پارسیان (برای نشست رجوی به قرارگاه پارسیان رفته بودیم) مرا صدا کردند و گفتند معصومه پیرهادی با من کار دارد و می بایست اتاق کار ایشان بروم. در حال رفتن به اتاق معصومه پیر هادی احساس خیلی بدی بهم دست داده بود!
وقتی داخل اتاق شدم معصومه به من گفت: بتمرگ و به من بگو که تو کی هستی؟!!!! در لحظه دچار تردید و استرس شدم بدون اینکه جوابش را بدهم احساس کردم که سنگینی اتاق روی سرم را احساس می کنم. بعد از چند دقیقه پرسیدم که مشکل چیه مگه؟ نگذاشت حرفم تمام بشود (معصومه) گفت خفه شو مزدور!! باز هنوز باورم نمی شد فکر می کردم که خواب هستم!!!
معصومه پیر هادی به من گفت که حالا به حرفت میاریم!! زنی به نام فرشته هدایتی که البته خود ایشان از قربانیان این فرقه هستند مرا هدایت کرد به سمت یک اتوبوس بزرگ و گفت نسرین سوار شو. من گفتم آخه چرا؟ مگه چی شده؟ معصومه گفت که خفه شو و فقط سوار شو! من با ترس و اضطراب سوار شدم ولی تمام وقت دراتوبوسی که همه پرده هایش را کشیده بودند و ۲ نفر هم برایم محافظ گذاشته بودند گریه می کردم! و حالا تازه به خودم آمدم که اینها بیخودی رابطه هایشان را با من تغییر ندادند. تحمل انتقادهایم را نداشتند و حالا می خواهند جبران کنند! تازه فهمیدم که اینها خطرناک تر از آنی هستند که من فکر می کردم. تازه فهمیدم که اشتباه کردم و اینجا انتقاد معنا ندارد و جز تباه کردن زندگی خودت راه به جایی نمی برد! دردستگاه مجاهدین شخصی اگر به سازمان انتقاد می کرد دشمن شماره یک مجاهدین شناخته می شد!!!
وقتی که به قرارگاه اشرف رسیدیم یعنی وقتی که به دم درب زندان اشرف رسیدیم تازه فهمیدم که وای مجاهدین زندان دارند!
مرا پیاده کردند و هل دادند توی راهرویی که چند تا اتاق داشت بعد هم هلم دادند توی یکی از اتاقها! از ترس احساس می کردم که نفسم گرفته و نمی توانم نفس بکشم. باز هم باورش سخت بود که اینها با این همه شعار و تبلیغات و … و حالا زندان دارند!
درلحظه یاد اولین روزی افتادم که در پایگاه مجاهدین بغداد بودم و مجاهدین به من گفته بودند که رژیم بچه های زیرسن قانونی را زندان می کند! عجبا!
بعد از یک هفته که نمی دانستم چرا و به چه جرمی مرا زندانی کردند زنی به نام “فروغ پاکدل ” به سلولم آمد و گفت: بیا بیرون، در کنار زندان اتاق دیگه ای بود برای بازجویی! و من را آنجا برد زنی به نام مهناز بزازی آنجا بود و شروع کرد به بازجویی کردن از من، که تو کی هستی و برای چی داخل سازمان آمده ای! پس به راحتی می شود نتیجه گرفت که مجاهدین تحمل حتی انتقاد یک جوان ۱۴ – ۱۵ ساله را هم نداشتند و این را حتی یک تهدید علیه رجوی می دانستند. به همین دلیل می خواستند از نفرات زهرچشمی بگیرند و در نطفه نظر انتقادی را خفه کنند!
بازجوییها معمولا توسط اشخاصی مثل فهیمه اروانی ، مهناز بزازی ، فروغ پاکدل ، مهری حاجی نژاد صورت می گرفت. ولی کسان دیگر هم بودند از جمله بتول رجایی ، هاجر طهماسبی و ….
در پروسه تاریخ انسان ، مردان زیادی به تبهکاری و جنایت دست زده اند اما در طول تاریخ کمتر زنانی بوده اند که هم پای جنایتکاران مرد ، پیشقراول شکنجه و جنایت وشقاوت باشند !!!
اما مسعود رجوی سازنده نسلی از زنان شقی و شکنجه گر بود امثال فروغ سنگدل که دستش به خون بسیاری از فرزندان ایران زمین آغشته است ، این زن شقی و بیرحم همچون داعشی ها چنان کارهائی کرده که کمتر میتوان در طول تاریخ نمونه های آن را یافت اگر چه این زن تنها نیست! مسعود رجوی که خود در جنایت وشقاوت دست بسیاری از شکنجه گران و قاتلین را از پشت بسته است ! مسعود رجوی بقول زنش مریم ، صفی تا تهران از این زنان تولید کرده اند که در بیرحمی و شقاوت همتا ندارند !!!

 علل و چگونگی شقاوت این تروریست داعشی – رجوی
مدینه فاضله ای که رجوی ساخت لجنزاری بوده که از درون آن ،این شکنجه گران بیرون آمده اند!!!
نابسامانی ذهنی، ترس و اضطراب، ناامیدی، خشم، توهم‌های ذهنی، اختلال در تمرکز و حافظه و همچنین اختلال در خواب و کابوس‌های شبانه نیز بخشی از تاثیرات سلول انفرادی است !
برخی از روان‌شناسان می‌گویند تاثیرات منفی سلول انفرادی به ویژه اگر بلند مدت و طولانی باشد تا سال‌ها با زندانی همراه است! در سازمان معلوم نبود که تا کی در انفرادی هستی ؟
اگر زندانی در دوران بازجویی در انفرادی برای مدت نامعلومی حضور داشته باشد، شدت اضطراب و نابسامانی ذهنی‌اش می‌تواند بیشتر باشد. برای اینکه اصولاً ما انسان‌ها موجوداتی هستیم که دوست داریم که روی زندگیمان کنترل داشته باشیم و بدانیم که در آینده قرار است چه اتفاقی برای ما بیافتد؟
در مواقعی که ما نمی‌دانیم چه چیزی در انتظارمان است، می‌تواند اضطراب و ترس شدیدی را منجر شود و این مسئله می‌تواند شدتش در دوران بازجویی بیشتر باشد!
اما اینکه چه تأثیرات روانی از در انزوا قرار گرفتن و دوری از دیگران می‌تواند ایجاد شود، باید بگویم نابسامانی ذهنی، اضطراب، ناامیدی، خشم و عارضه ترس از فضای محصور بخشی از این تأثیرات است.
اما زندانی می‌تواند در طولانی مدت دچار توهم‌های ذهنی شده و صداهایی را که وجود ندارد بشنود یا چیزهایی که وجود خارجی ندارد را ببیند !
تا چه حد سکوت و تنهایی طولانی مدت می‌تواند در روح و روان انسان تأثیرگذار باشد؟
ما انسان‌ها زمینه بیولوژیک برای پیوند با دیگران داریم. بنابر این در ارتباط بودن با دیگران و داد و ستد و در رابطه با محیط پیرامون است که ما هم خودمان را ارزیابی و معنا می‌کنیم و موقعیت خودمان را می‌سنجیم و هم دیگران را.
سلول انفرادی به عنوان شکنجه ثبت شده است!
سلول انفرادی شکنجه است ! برای اینکه اولین کاری که انجام می‌دهد این است که شما را از کنترلی که به روی زندگی خودتان دارید منع و محروم می‌کند و تمام کنترل بر روی زندگی خودتان را از شما سلب می‌کند. در انزوا نگه داشتن زندانی به وسیله زندانبان و بازجو به این منظور انجام می‌شود که زندانی را بتوانند از شخصیت و هویت انسانی‌اش خالی کنند و نه تنها دید او را نسبت به خودش تغییر دهند به عنوان موجودی ناتوان و بی‌ارزش، بلکه در عین حال بتوانند آنچه که باورهای خودشان است را در ذهن زندانی جایگزین کنند!!!
گفته می‌شود سلول انفرادی نوعی شکنجه است که حتی از شکنجه‌های جسمی عذاب آور‌تر است! چرا که روح و روان را فلج می‌کند!!!
چرا فشار بر روح و روان انسان عذاب آور‌تر از فشار بر جسم انسان است؟
در علم روان‌شناسی به چه مواردی فشار بر روح و روان گفته می‌شود؟
فشارهای جسمی هم برای از بین بردن تمرکز روحی زندانی است. یعنی این فشار‌ها بر زندانی وارد می‌شود تا او از باورهای خودش کوتاه بیاید و اصولاً برای باورهای اوست که به زندان انداخته شده است!
در حقیقت برای این باورهاست که زندانی درون زندان انداخته شده است!
بد‌تر از هر گونه فشار و شکنجه‌ای، این حس وجود دارد که شما درون سلول انفرادی حس کنید که فراموش شده‌اید!
اما وقتی که تنها کسی که کنترل زندگی و ذهن شما را به دست می‌گیرد، زندانبان است و به طور مکرر به شما یادآور می‌شود که همه، شما را فراموش کرده‌اند و هیچ کس به شما اهمیتی نمی‌دهد، در حقیقت این کاری است که زندانبان در جهت انجامش قدم برمی دارد وهدف او این است که این تفکر را به شما القاء کند و درون شما، این القا را درونی کند تا شما باور کنید که هیچ کس به فکر شما نیست!
چرا بازجویانی مثل فروغ سنگدل از سلول انفرادی به طور کلی استفاده می‌کنند؟
مگر در سلول انفرادی چه اتفاقی برای زندانی می‌افتد که بازجویان و زندانبان از این حربه علیه متهم استفاده می‌کند؟
قصد بازجو این است که زندانی را به شکست بکشاند و او را از هویت انسانی‌اش تهی کند و آنچه که باور خودش است را به زندانی القا کند. برای همین است که زندانبان سعی می‌کند از محیط زندان برای هر چه بیشتر گیج و سردرگم کردن زندانی استفاده کند. این اعمال خیلی برنامه ریزی شده انجام می‌شود و یکی از روش‌های موثر برای متلاشی کردن مقاومت زندانی، جدا کردن او از سایر زندانیان و به انفرادی کشاندن اوست.بنابر این زندانبان در انزوا امکان بیشتری پیدا می‌کند تا زندانی را به شکست بکشاند و نظر خودش را به او تحمیل کند و یا او را وادار به همکاری کند.
فروغ سنگدل و همکارکثیفش فاضل !از من می‌خواست که به سلول انفرادی که برمی گردم، به گذشته خودم بیاندیشم!!!
این حربه از سوی فروغ و فاضل بود تا من در سلول انفرادی تنگ و کوچک خودم، روز‌ها خود را سرزنش کنم و به گذشته خودم فکر کرده و خود را متهم کنم که من فلان جا فلان خطا را انجام داده‌ام!!!
اما من چکار می کردم ؟؟؟
باید خود را با تخیل از آن شرایط بیرون می کشیدم ! البته که من با این راه کار در سلول انفرادی سازمان دوام آوردم !
من ساعت ها و روزها و شب ها ، با تخیل مثتبی که داشتم ، از داخل سلولم در زندان اسکان ! به پرواز در می آمدم ودر رویای شیرینی که داشتم از خود بی خود می شدم !!!
فروغ سنگدل ودیگر سران سرکوب در فرقه رجوی ! من و امثال من که نمی خواستیم ، مزخرفات رجوی را قبول کنیم ، ماهها و سالها در زندان انفرادی وبعدا در زندان جمعی که همان مناسبات فرقه بود ، اسیر و زندانی نگه داشتند ، اما هرگز در مقابل زندان بان ها یمان ، زانو نزدیم و این آنها بودند که در برابر اراده پولادین ما مخالفان ، یکی پس از دیگری شکست ها را قبول کردند و با سربه نیست شدن رهبر کذائی شان ، ذلیل تر از گذشته ، به هر ننگ و عاری خود را آلوده کردند …

سلول انفرادی بخشی از شکنجه است! درحقیقت فاجعه‌ای است آسیب زا که نمی‌توانیم آن را انکار کنیم!!!
تمام این‌ها با هم می‌تواند بر زندانی تاثیراتی بر جای بگذارد که برخی از نشانه‌های آن می‌تواند آشفتگی روانی و جسمی در رودرو شدن با محرک‌های خارجی باشد که تجربه زندان را برایش تداعی می‌کند!!!
مثلا با شنیدن اخباری که کسی از زندان خارج می‌شود و یا اخباری در مورد جنگ ! ممکن است با آن‌ها احساس هم‌ ذات پنداری کنیم ! زندانی که آسیب روانی جدی دیده است دچار کابوس می‌شود دچار هجوم تصاویر ذهنی می‌شود و یا افکار پریشان زایی که به فکرش هجوم می‌آورند و ناغافل او را به یاد تجربه خودش می‌اندازند و تا حدودی حس دوباره آن تجربه را در ذهن او زنده می‌کند!
شاید فروغ سنگدل که همه این آسیب ها از زاویه او و سایر همدستانش و البته شخص رجوی، می باشد ! توجیهاتی برای کارهای کثیف شان داشته باشند ، چنانکه جنایتکاران قبل داشتند!
مرورزمان هم در مورد شقاوت های امثال فروغ سنگدل و … قضاوت خواهد کرد !
مگر شمر ویزید ! لعن الله علیهم ! در موقع بریدن سر امام ! ذره ای تردید به این جنایت داشتند که اینها هم داشته باشند ؟؟؟
من وامثال من در اشرف در دستان شما اسیر بودیم ومجبور ! اما اکنون این شما هستید که مورد لعن ونفرین واقع شدید ! همه مردم ایران و وجدان های آزاد دنیا به جنایات فرقه ای شما واقف بوده و ازشما تبری جسته اند !
تا کی می خواهید مثل کبک سرتان را در درون برف جهالت فرقه مسعود رجوی ، نگه دارید ؟
در سازمان ما خود را به کیفری می سپردیم ،چونان کسی که خود را به بیماری بسپارد یا به بدبختی یا به مرگ ! با یک سرنوشت باوری دلیرانه ! بی هیچ سرکشی دلیرانه !
چرا که پاسخ همه سرکشی های ما زندان و دار و درفش رجوی بود !!!
عمرمان را امثال فروغ ها در فروغ ها و یا درزندان ها تباه کردند !
ما سالها گرفتار اعمال ویران کننده ترین شعورهای مشتی انسان سادیسمی بودیم !
اکنون که در ظاهر دوران شمشیر و تازیانه در اشرف به سر آمده ، وقیحانه شکنجه گران را به سیمای سراسر کذب خود می آورید ، تابه زعم خود دردهای مارا تازه کنید !
دیدن چهره های منحوس و لعنت شده شکنجه گران ، نه تنها خللی در عزم پولادین ما در مبارزه ی مدنی با فرقه جهنمی رجوی وارد نمی کند ، بلکه عزممان را جزم تر و اراده مان را در نبرد با دیکتاتوری رجوی صد چندان می کند !
پس ! از همین جا و با همین قلم ناچیزم ! به رجوی ها اعلام می کنم که در هر رویارویی ، این شما هستید که پیشاپیش مغلوب میدان نبرد هستید ! چرا که ملت ایران هیچ وقت تاریخ و گذشته ننگین شما را فراموش نخواهد کرد و منتظر روزی هستیم که شاهد اضمحلال کامل شما از روی این کره خاکی باشیم و آنروز را جشن بگیریم …
در خاتمه !
از رجوی ها و امثال فروغ سنگدل ! می خواهم که دست از اوهام خون آلودشان بکشند !
در برابر مردم پاسخگو باشند !
به جای تهدید ، دشنام و پرونده سازی های مفتضح ، تسلیم عقل و خرد شوند ،گرچه می دانم عقل و خرد مفهومی ناآشنا برای دیکتاتورها و شکنجه گران می باشد …
درودبه همه کسانی که زندان وتازیانه های رجوی را به امید آزادی… تحمل کردند

یکی از جداشدگان آذربایجانی از فرقه مخوف رجوی

انتهای پیام / انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=11977