روایتی دردناک از تیرخلاص زدن منافقین به افرادعادی در مهران
دوگانگی فرانسه در مواجهه با حقوق بشر؛ از بازیگری در تقویت توان اتمی صهیونیستها تا تقابل با منافع ملت ایران / آغوش باز مهد آزادی برای تروریستها!
عالمی که فرشته نجات بود
شکایت خواهر شهید از منافقین تقدیم دادگاه شد: پدر و مادرم هزار آرزو برای برادرم داشتند
قتل به شیوه گروهک منافقین
«جان» مریم قجر تا آخر عمرش در زندان جشن میگیرد!
دیدم که منافقین مسئول کمیته امداد مهران را اعدام کردند
تاکتیک «خلق خبر» و «مغالطه» از مهمترین تاکتیکهای رسانهای منافقین / ۱
من محمود هاجری برادر علی هاجری هستم ، مدت ۲۸سال است که برادرم در چنگال سازمان اسیر میباشد. در رابطه با نامه ای که سازمان برعلیه من و برادرم احمد ، از طرف علی نوشته و منتشر کرده، میخواهم اعلام کنم این شکایت هیچ ارزش قانونی ندارد چون همه دنیا میدانند این اطلاعیه از طرف سازمان نوشته شده و برادر من هیچ نقشی در نوشتن این نامه و شکایت ندارد!تمام زندانیها این اجازه را دارند که با خانواده خود تماس داشته و امکان ملاقات هفتگی داشته باشند. اما سالهاست برادرم از این امکان محروم بوده است!! شما سران مجاهدین چرا چنین اجازه ای نمیدهید؟!
برای دیداری تازه و گزارش آخرین وضعیت فرقه و افراد اسیر به ملاقات مادر پیر؛ خانم توکلی که فرزندش علیرضا سالیان اسیر فرقه می باشد رفتیم او با دیدن ما بسیار خوشحال شد .
وی که یکی از خانواده های فعال استان می باشد با دیدن ما مطرح نمود که آیا شرایط برای ملاقات فراهم شده است . در رابطه با کارشکنی رجوی ها در مورد ملاقات به او توضیح داده شد .
منصور شعبانی پس از تحمل ۲۷ سال اسارت درفرقه بدنام رجوی و گذراندن ۲ سال سرگردانی و بلاتکلیفی درکشور آلبانی بالاخره عصر روز یکشنبه مورخه ۲۰ / اردیبهشت / ۱۳۹۴ به لطف خدا و مساعدت خیرخواهانه مسئولین امنیتی کشور به خاک زیبای وطن و کانون گرم و پرمهرخانواده بازگشت .
آقای حسین نژاد این موضوعی که می فرمایید خیلی دردناک است که این دو خواهر سی سال است که همدیگر را ندیده اند و این سازمان با مناسبات فرقه گرا یانه خودش اجازه این دیدار را نمی دهد من می خواستم از شما سوال کنم که فکر می کنید با روندی که آقای رجوی این سازمان را در حال حاضر به یک فرقه تبدیل کرده است آینده این جریان را شما چطور می بینید؟
همه دنیا بدانند این نامه ایست که خواننده ندارد سومین نامه خانم مهناز دهدشت نیا به برادرش بیژن (تحت اسارت فرقه رجوی در کمپ لیبرتی) با عرض سلام خدمت برادر عزیزم بیژن جان خوبی؟ نمیدانم این چندمین نامه ایست که برایت مینویسم و میدانم که هیچکدام بدستت نمیرسد، چون حتی یک جواب و یا تماس […]
گزارش رسیده از بغداد حاکیست که بعد از مراجعۀ خانواده ها به دم در لیبرتی به افراد آن خانواده ها فشار وارد کرده اند که علیه خانواده هایشان مقاله نوشته یا در یک مصاحبه با تلویزیون فرقه شرکت کنند که تا کنون اکثریت قریب به اتفاق آنها حاضر به این کار نشده اند.
دخترم تو هم دعاکن میدانم غصه میخوری مهربانم امیدوارم که خداوند کمک تان کند تا درهای این زندان لعنتی را بگشایید و به آغوش خانواده هاتان برگردید
شما در دام کسانی افتاده اید که شما را از انسانیت بدور کرده اند و برای منافع خودشان فقط از شما سوء استفاده می کنند امیدوارم روزی این را فهم کنی که بهترین دوران زندگی خودت را برای هیچ و پوچ به باد دادی یک مقدار به خودت بیا و چشمانت را باز کن ببین در چه دامی خودت را اسیر کردی من و مادرت همیشه برای تو دعا می کنیم که هر چه زود تر به نزد ما بر گردی و در کنار ما آزاد زندگی کنی .
همانطور که در محورهای قبلی توضیح داده شد فرماندهان فرقه به دستور رجوی مانع از انجام ملاقات خانواده ها با فرزندان شان شدند . وقتی خانواده ها بعد از هفته ها انتظار مطمئن شدند فرماندهان فرقه ضمن توهین به آنها اجازه ملاقات نداده و مانع از آن می شوند که فرزندان شان به کنار سیاج بیایند تا همدیگر را ببینند ، ناچار شدند برای رساندن صدای خود به فرزندان شان از بلندگو استفاده کنند . آن هم در ساعاتی مشخص و محدود تا مزاحم خواب و استراحت فرزندان خود نشوند . از این بلندگو ها صحبت خانواده ها پخش میشد که از فرزندان خود درخواست ملاقات داشتند .
عزیزکم دخترکم از سرزمین توتا سرزمین دشمن تا عراق به شوق دیدار آمده ام نمیدانم مزدور چه کسی و چه دولتی هستم از سیاست هیچ نمی دانم فقط میدانم که این سیاست لعنتی عزیزم را گرفته خدایا بازش گردان …. عزیزم دخترم بس است دیگر برگرد این دروغ گویان فریب کار شما را برای رسیدن به مقاصد شومشان دستاویز قرار داده اند دلتنگم خسته ام پدرت قول داد این بار با ما برگردی …
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و درود وخسته نباشید شکایت نامه به سازمان صلیب سرخ جهانی اینجانب مصطفی عباسی پدرفریب خورده مظفر عباسی هستم . این نامه را به سازمانی که نامش صلح و دوستی در تمام جهان است با تمام امیدم می نویسم . خواسته ی اینجانب به عنوان پدر این فرد […]