بهرهکشی تبلیغاتی تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق از افراد آسیبپذیر اجتماعی
رجوی ملعون کدام اقدام وحشیانه خود را «هدیه نوروزی» خواند؟ / شلیک به مغز سربازی که تنها دو ماه به پایان خدمتش مانده بود + فیلم
شگرد غیراخلاقی عامل منافقین در آمریکا برای فریب فردی در مشهد
نیروهای زن منافقین در مهران به سمت ما تیراندازی میکردند
علیرضا جعفرزاده، بازیگردان شوهای منافقین در آمریکا کیست؟
جایگاه حقوق بینالملل در حوزه مخاصمههای مسلحانه چیست؟
بهرهکشی از زنان در قالب شعارهای آزادیبخش و برابری جنسیتی
وقتی لیلای ۲ ساله در آتش منافقین پرپر شد + فیلم
تا کی دوری؟ تا کی فراق؟ آیا این انتظار به سر خواهد رسید؟ می دانی چند سال است ما را چشم به راه گذاشتی؟ می دانی مادرمان در این چشم به راهی و انتظار جان داد؟
روزها می گذرند ، فصل ها می آیند و سال ها می روند و ما هنوز منتظر تو هستیم. هنوز دیر نشده است ولی باید جنبید. فرصت عمر کوتاه است. پدرمان پیر و فرتوت شده است.
متاسفانه دراین دنیای فانی فریاد رسی نیست . ازصدرتا ذیل خاصه مدعیان حق وحقوق بشر به منشور ملل متحد به آنچه که خود وضع کردند ؛ پایبند نیستند و بدان مطلق التزام ندارند. تاهست اینگونه بوده وگویا اینگونه خواهد بود مگراینکه وعده خدایی وحق وحقیقت به منصه ظهور برسد وعملی شود وحق به حقدار رسیده و دنیا به عدالت وعدالت پروری سوق پیدا کند.
نکته حائز اهمیت در برگزاری این نشست، ممانعت از ورود و نقشآفرینی منافقین بود که با توجه به خدمات نوکر مئابانه این گروهک تروریستی به سرویسهای جاسوسی غربی،جالبتوجه به نظر میرسد.
احسان بیدیمریم رجوی باز هم که بز آوردی و بخوبی پاداش مزدوری ات را دادند. پوزه بند هفت مادهای بهت زدند. چند وقت پیش در خبر ها متوجه شدم که یک طرح هفت ماده ای در کنگره به امضای اقای اوباما رسید که دران چیزی نبود جز پوست خربزه.
“در وصف این زنی که، انسانی که در طول زندگیش واقعاً زینبی زیست چه بگویم؟ واقعاً زینبی زیست و فرزندانی تربیت کرده، تحویل جامعه داده -نه تنها فرزندان خودش بلکه خیلی از بچه هایی که آنطرف مرز هستند زیر موشک هستند، زیر هزاران گرفتاری هستند و مشکلات، ولی- مثل کوه ایستاده اند. اینها فرزندان این مادر هستند.
در سوی دیگر این کارزار، پروپاگاندای مجاهدین خلق است که هرگز ساکت نمی ماند . این ماشین تبلیغاتی نامه ای از آنچه خانواده های ساکنان لیبرتی می خواند، به دبیر کل سازمان ملل بان کی مون منتشر کرده است. در این نامه کذایی ، ” خانواده های ساکنان لیبرتی که ساکن اروپا و امریکا هستند “، شدیداً درباره ی جان فرزندان خود ابراز” نگرانی” کرده اند! در واقع، نامه ی مذکور تاکتیکی از پیش باخته است چراکه شواهد بسیاری درباره ی نقض حقوق خانواده ها در کمپ های مجاهدین وجود دارد. صرفنظر از رنج های خانواده های چشم انتظاری که سالهاست سختی مصائب عراق را به جان می خرند ، از ایران برای دیدار با فرزندانشان به عراق می روند و در مقابل سابقا اشرف و اکنون لیبرتی در پی به دست آوردن حق دیدار آزادانه هستند، حقایق درباره ی موارد نقض حقوق خانواده در درون سازمان مجاهدین خلق ، غیرقابل انکار است.
خانم شهربانو مرندی مادر دردمند و چشم انتظار خسروسلیقه دار عضواسیر در تشکیلات سیاه رجوی درپی انتقال فرزندش از کشور ناامن عراق ولیبرتی به کشور آلبانی برغم اینکه درصدایش شادمانی زائد الوصفی موج میزد گفت: ” قبل ازهمه از زحمات بی دریغ شما درانجمن نجات گیلان ممنون ومتشکرم ومن میدانم که طی این سالیان چگونه دررهایی فرزندانمان نقش بسزایی داشته اید وچه فحش وناسزایی هم ازجانب رجویها متحمل شده اید که آرزومندم خدا عوضش را به شما بدهد. هرچند من بی نهایت ازانتقال فرزندم به یک جای امن خوشحال وشادمانم ولی خودخواه خواهم بود که این شادی و شوروحال را فقط برای خود بخواهم ودلم میخواهد بزودی زود تمام اسرا از زندان رجوی درلیبرتی رهایی پیدا کنند و به دنیای آزاد بازگردند.”
گویا که مراجعه ی اخیر خانواده ها به کمپ لیبرتی و نهادهای ذیربط مستقر درعراق، که آذربایجانی های شرقی هم جزو آنها بودند، بازهم باند رجوی را ناخوش و هراسناک نموده وطی نوشته ای که بیشتر ازهمه به ” ازهر درسخنی” شباهت دارد وجرات طرح اصل موضوع یافته نشده ودر تقلید از سخن لنین ( یک گام به پیش ، دوگام به پس) ، نوشته ی نامربوط ” در طمع گامی به پیش، ده گام پس روی ” !
شاید نیاز نباشد که وظیفه شما را بهعنوان یک مقام مسئول در مقابل یک گروه تروریستی و هزاران خانواده چشمانتظار و بیخبر از حالوروز فرزندانشان یادآور شویم. با توجه به اوضاع نابسامان کشور عراق و عدم امنیت منطقه و بمباران اخیر کمپ لیبرتی و درخطر بودن جان فرزندان اسیرمان، خواستار پایان اقامت آنها در آن کشور و آزادیشان از فریب و دیکتاتوری سازمان مخوف مجاهدین خلق هستیم.
باسلام خدمت شما آقای رضایی:من شهین هاجری ساکن آبادان ، خواهر علی هاجری ، ۴۵ سال دارم. برادر من درتاریخ۳/۲/۱۳۶۵ درمنطقه اشنویه به اسارت نیروهای عراقی درآمد و در زمان اسارت به فرقه رجوی ملحق شد.
من و پدر و مادر پیرم مدت سیزده سال است که آنها را ندیده ایم و با آنها صحبت نکرده ایم. ما خیلی نگرانیم. ما می خواهیم آنها را ببینیم و با آنها صحبت کنیم. من چند بار با کمیساریا درعراق تماس گرفته ام ولی آنها به من کمکی نکردند. لطفا زمینه ای فراهم کنید تا برادرانم از عراق خارج شوند. با سپاس فراوان راحله ایران پور.