• امروز : یکشنبه - ۹ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 28 April - 2024
روشنگری تاریخی از مریم سنجابی، مسئول اسبق اماکن نگهداری از کودکان و نوجوانان «اشرف»

اعتراف رجوی‌ها به ماجرای کودک سربازان با آوردن قربانیان به صحنه

  • کد خبر : 44727
  • 27 فوریه 2024 - 10:10

رجوی خائن با به صحنه آوردن قربانیان نمی‌تواند فجایع درونی فرقه کثیفش را لاپوشانی کند.

به گزارش فراق، ظلم‌های رجوی به کودکان و نوجوانان موضوع ساده و کوتاهی نیست که بتوان در یک یا چند مقاله به آن پرداخت. با توجه به وقایع اخیر و واکنش های غیر منتظره فرقه، می توان نتیجه گرفت به دلیل فجایع رخ داده، قصد دارند سراسیمه و با جنجال مانع از گسترش و ادامه افشاگری ها توسط کودک سربازان شوند.

متاسفانه آنها سعی می کنند از افرادی که خود قربانیان اصلی همین داستان هستند و بعضا همچنان تحت سیطره مغزشویی ها قرار دارند، به طور مضاعف سواستفاده کنند.

به صحنه آوردن دکتر ممقانی، مریم فرشید، طاهر و احسان اقبال از این دست واکنش های عجزآلود هستند. در حالی که چندی پیش لیست محدودی از حدود ۱۵۰ میلیشیای سابق (همان کودکان سربازان که در آلبانی جدا شدند) منتشر شد که نشان از اسارت و زندگی اجباری آنها در گذشته دارد.

نگارنده حداقل یک دهه در بخش های پرسنلی و اماکن نگهداری کودکان و نوجوانان در کمپ اشرف (نزدیک بغداد) و شهرکرکوک بودم. از برخی فجایع مطلع هستم و اکنون لازم دیدم نکاتی مختصر را جهت روشنگری بیشتر و تنویر افکار عمومی بیان کنم.

واقعیت دردناک این است مریم و مرجان(اشرف) فرشید خود در سنین کودکی توسط پدر و مادرشان به بیابان های کمپ اشرف منتقل شدند. فکر می کنم از اردن برگشت خورده و در حالی که نوجوان و ۱۴ساله بودند، به یکان نظامی منتقل شدند. پس از چندی پدر آنها حسین فرشید در مواجهه با شرایط وحشتناک فرقه اعلام جدایی نمود. در حالی که رجوی اجازه نمی داد همسر و فرزندانش را حتی ملاقات نموده و یا با خود ببرد، او را به اروپا منتقل کردند و به خاطر جلوگیری از افشاگری و دوری بیشتر، عضو باسمه ای شورا کردند تا صدای مخالفتش را خاموش کنند.

اما در این یادداشت منتسب به مریم فرشید، او نه می تواند و نه اجازه دارد به سرنوشت دردناک خانواده اش یا دخترعمه اش(عاصفه جعفر زاده) و سایر نگون بختان و دختران معترض کنار خودش اشاره کند. وضعیت دردناک افرادی چون فائزه، نسرین ابراهیمی، سمانه طریقت، سارا حسنی، سمیه محمدی، فاطمه منصوری و بسیاری دیگر که سالها با اجبار و تهدید شرایط کمپ را تحمل کردند و برخی بعدها توانستند با سختی های فراوان از آن مهلکه بگریزند.

عاصفه جعفرزاده یکی از صدها قربانی فرقه ضاله هست که از سنین کودکی مجبور به زندگی در کمپ اشرف شد. او در حالیکه هنوز نوجوان بود درخواست کرد از کمپ اشرف برود اما طبق معمول به او اجازه ندادند. این دخترک بی گناه را با انواع ترفندهای غیر انسانیِ تهدید و تطمیع چند سالی نگه داشتند تا اینکه درخواست های او جدی تر شد. این بود که در مرحله بعد به مهمانسرا (بخوانید زندان) منتقل شد. این دختر نگون بخت بیش از یک دهه تنهایی مجبور به گذران عمر در زندان کمپ اشرف شد. با زندان بانی از اعضای سرسپرده به نام مرضیه غفاری.

راستی عاصفه چه گناهی کرده بود؟ مگر او چه اطلاعاتی داشت و چه اقدامی می توانست علیه فرقه بکند به چه دلیل می بایست حداقل به مدت ۱۰ سال بدون ملاقات و ارتباط در زندان های سازمان اسیر باشد؟

در مقاله کذایی نکاتی پراکنده و غیر واقعی قید شده از جمله اینکه:

اول«کودکان به خاطر شرایط جنگی از عراق خارج شده و به اردن رفتند.» سوال این است چرا اصلا این کودکان را به عراق بردند؟ مگر عراق و کمپ های نظامی قبل از سال ۱۳۷۰ امن بود؟ اگر به خاطر ناامنی جنگ بود چرا کودکان پس از پایان جنگ نزد خانواده هایشان برگردانده نشدند؟

چرا حدود ۵۰ تن از همین کودکان انتقالی را یک سال نشده به عنوان سرباز به یکان های نظامی منتقل کردند؟ چرا بسیاری از آنها پس از انتقال به اروپا همچنان درپانسیون هایی تحت آموزش های سازمانی قرار داشتند.

دوم در مطلب فوق با دروغ دیگری قید شده «مادران و پدران می توانستند همراه بچه هایشان کمپ اشرف را ترک کنند.»

واقعیت البته صد وهشتاد درجه عکس است. خانواده ها هم می دانند همان زمان هم که بحث انقلاب و طلاق شروع نشده بود. با فشار و تهدیدهای تشکیلات، از بدو ورود از بچه هایشان جدا بودند. در سال ۷۰ آن دسته از مادران و پدرانی که حاضر نشدند از کودکانشان بگذرند را به اردوگاه هایی در محل های خطرناک چون منطقه کفری و زیر بمباران منتقل کردند. آنها را ماهها به دلایل مختلف شرایط جنگی منطقه و عدم امکان انتقال به اروپا و غیره زندانی کردند. اصولا هر خانواده ای که گرفتار سازمان مجاهدین می شد وقتی قصد جدایی داشت حسابش با کرامت الکاتبین بود. از بس که اردوگاه های فرقه از افراد خواهان جدایی پر شده بود، رجوی خودش را در معرض نابودی می دید. این بود که این پروسه هم از سال ۱۳۷۲ تعطیل شد و به دنبال وحشتش از خیل جدا شدگان به طور کل خروج را ممنوع کرد. افرد خواهان جدایی را هم مستحق اعدام اعلام کرد.

همانطور که اشاره کردم واقعیات و ابعاد فجایع و ظلم عظیم رجوی به اعضا و خانواده ها را نمی توان به طور مبسوط شرح داد.

ده‌ها تن از این کودکان در کمپ اشرف کشته شدند. یاسر اکبری نسب تحت القائات و مغزشویی جلسات فرقه خودسوزی نمود و به طرز دردناکی فوت کرد. می دانید عکس العمل رجوی چه بود؟ با کمال تاسف وشرمندگی باید بگویم او که به شدت عصبانی شده بود گفته بود که «این بچه به با کارش به اهداف ما … اشید!»

آلان محمدی دختر ۱۵ ساله که سلاح بدستش دادند، در پست نگهبانی به طور مشکوکی با گلوله ای در سرش کشته می شود.

نسرین احمدی دختر ۱۷ ساله دیگر در جلسه انتقادی، توسط مهوش سپهری با میله ای که به سرش می زند به قتل می رسد.

مرجان اکبریان از فشار این تشکیلات جهنمی و جلسه انتقادی فهیمه اروانی خودکشی می کند.

سمانه بزرگان فرد خودکشی می کند. سارا حسنی روانی می شود. فرمان شفابین خود سوزی می کند. پسر۱۷ساله مهتاج تبریزی و رامین احسانی در اثر سهل انگاری خانواده ای که به آنها سپرده شده بود،کشته می شود. پسر دوازده ساله خانواده امیدواری در اثر بی توجهی مربیان در حیاط مدرسه مجاهدین کشته می شد. دختر سه ساله بهمن علیزاده در اثر غفلت مربیان پانسیون زیر چرخ های مینی بوس می رود و کشته می شود و…

آیا بهتر نبود که حداقل خفقان می گرفتید و بیش از این خود را آلوده نمی‌کردید؟

به نظر این جانب فریاد های آی دزدِ رجوی در این روزها فایده ای نخواهد داشت و به هیچ وجه نمی‌تواند جلوی افشای حقایق را بگیرد. همین واکنش ها نشان می دهد جدا شدگان، کودکان دیروز و جوانان امروز راه درست را یافته اند.

مریم سنجابی

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=44727