• امروز : یکشنبه - ۹ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Sunday - 28 April - 2024
شناختی با پرفشارترین نشست شستشوی مغزی در فرقه رجوی

تیرباران روان افراد در نشست‌های موسوم به «دیگ»

  • کد خبر : 43870
  • 04 ژانویه 2024 - 10:50

از آنجایی که در فرقه های مخرب همه تظاهرات زندگی عادی ممنوع است و افراد ملزم به ماندن در میان قوانین فرقه ای در تمام ابعاد زندگی خویش هستند، ساده ترین انتخاب های شخصی ممکن است گناهی نابخشودنی تلقی شود و فرد را مستوجب مجازات در نشست دیگ کند.

به گزارش فراق، فرقه‌های مخرب از فشار جمعی به عنوان یکی از ابزارهای اعمال انطباق و سرکوب مخالفت استفاده می‌کنند. در تشکیلات فرقه رجوی، از انواع نشست‌ها و جلسات گروهی برای اعمال قدرت مطلق رهبران بر اعضا استفاده می‌شود. نشست‌هایی که با عناوین مختلف کماکان به صورت روزانه در مقر مجاهدین خلق در آلبانی در حال برگزاری است. در میان این عناوین و بازی‌های واژگانی، نشست موسوم به دیگ را می‌توان از بزرگترین و پرفشارترین جلسات جمعی شستشوی مغزی در فرقه رجوی نامید.

دیگ یکی از نشست های اجباری در مناسبات مجاهدین خلق است که شمار افراد شرکت کننده در آن بیش از نشست های معمولی روزانه مانند عملیات جاری و غسل هفتگی است. در این نشست ها فشار همسال و همرده چندین برابر نشست های ۱۰ یا ۲۰ نفره عملیات جاری است و گاه تعداد افراد حاضر در جلسه به ۱۰۰ نفر می رسد. این ۱۰۰ نفر همگی ملزم هستند که سوژه را همراه با فحش و ناسزا جهت تحمیل عقاید فرقه هدف قرار دهند. کم کاری یا سکوت در حیطه فحاشی و فریاد ممکن است افراد را تبدیل به سوژه بعدی نشست کند. بنابراین سوژه نشست دیگ به طور همزمان زیر تیغ انتقادهای خشن، تهمت‌ها، توهین‌ها و تحقیرها از سوی ده ها تن از هم گروه‌های خویش است.

سیامک نادری عضو پیشین تشکیلات مجاهدین خلق درباره نشست دیگ توضیح زیر را ارائه می‌دهد:

«دیگ اصطلاحی در تشکیلات فرقه مجاهدین است که فردی را در نشست های جمعی سوژه می کنند. یعنی داخل دیگ می اندازند و آتش شعله های دیگ را زیاد می کنند. منظور با فحاشی کردن، تهدید و توهین و تهمت زدن و تُف باران کردن و داد زدن های مستمر سایرین بر سر سوژه ای که برای ساعت های متمادی در درون دیگ قرار داد … تا سوژه از پای در بیاید و هر آنچه مسئولین فرقه مجاهدین می خواهند اعتراف کرده و سرسپار مطلق تشکیلات و مسئولین فرقه رجوی باشد و سوژه در این دیگ هیچ راه گریزی ندارد جز تن دادن به مسئول نشست که منویّات پلید رهبری عقیدتی برای ارعاب هرچه بیشتر اعضا را دنبال می‌کنند.»

فواد بصری، عضو پیشین فرقه رجوی معتقد است که مهوش سپهری با نام مستعار نسرین از سران رده بالای فرقه، مبدع این روش شکنجه روانی است. او در خاطراتش از مهوش سپهری می نویسد که چطور سپهری اذعان می کرد که ایده نشست دیگ را از آشپزخانه تشکیلات الهام گرفته است و مسعود و مریم رجوی پیشنهاد اجرای آن را داده است:

«در یک نشست مجزا می گفت شما فکر می کنید ما این بحث ها را از فضا می آوریم! من یک روز رفته بودم سری به آشپزخانه بزنم. رفتم در قسمت آماده سازی چشمم به یک دیگچه ای خورد که در آن لپه خیس کرده بودند از مسئول آماده سازی سئوال کردم چرا لپه ها را روی گاز قرار نمی دهید گفت نمی شود اول بایستی لپه ها خیس بخورند بعد از خیس خوردن آنها را در دیگ می گذاریم و روی گاز قرار می دهیم که پخته شود و در ادامه می گفت این موضوع ذهن مرا درگیر کرد و در اتاق کارم خیلی فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که چرا این کار را بر روی افراد پیاده نکنیم. گزارش برای خواهر و برادر نوشتم. نسرین در نشستی که با ما داشت گفت خواهر مریم و برادر گزارشم را خوانده و گفتند عجب طرحی همین را اجرا کنید. اول افراد را در دیگچه قرار دهید خیس بخورند و آنها را در جمع بکوبید و بعد آنها را وارد دیگ کنید و در یک جمع بزرگتر همه به سوژه تهاجم کنند تا پوست عوض کنند و تغییر کنند! من هم در نشست در دلم می گفتم مهوش عجب شیطانی است. واژه هایی که بر روی افراد بکار برده می شد طرح و تولید نسرین بود. دیگ، دیگچه، نرینه، مادینه، زیر مینیمم، سگ دعوا و…»

محمدرضا مبین، عضو پیشین مجاهدین خلق درباره مهوش سپهری و نشست های ابداعی اش می نویسد:

«هر کس می شنید که نشست خواهر نسرین (مهوش سپهری) است، تن و بدنش می لرزید و با اکراه تمام به این نشست ها برده می شد. او در تمام مدت عمر خود، هرگز آثاری از یک انقلابی را به همراه نداشته و ندارد. اولین بار بحث های طلاق خانواده لایه ما، با او بود. او هیچ محبوبیتی در سازمان در بین نیروها نداشت و به بد دهنی و لمپنیزم مشهور بود، در طی پروسه تشکیلاتی هر کس درخواست خروج می داد، او را النهایه به نشست نسرین می بردند و آنجا حسابی از خجالتش در می آمدند.»

استفاده از الفاظ رکیک، بی نزاکتی مطلق، فریاد های تحقیرآمیز و لحن طلبکارانه از وِیژگی های اصلی نشست دیگ است. محمد رضا مبین چنین می‌نویسد:

«هنوز عربده کشی های خانم مهوش سپهری، پس از سالیان در گوشم نجوا می کند. او که زمانی مسئول اول سازمان بود، بعدها در سمت های مسئول تشکیلات و مسئول نشست های تشکیلاتی، به پشتوانه اربابشان صدام حسین، همه اعضای سازمان را در سالن مجموعه Z جمع کرده و نشست های خاصی تشکیل می داد که اول تا آخر آن ترویج فرهنگ لمپنیسم توسط این زن بود، مسئولین نیز همه را مجبور به حضور در این نشست اجباری می کردند و بحث های مغزشویی شروع می شد.»

بیژن از دیگر اعضای جدا شده است که در خاطراتش از بی نزاکتی های وافر در نشست دیگ یاد می کند. اعتراض او به فحاشی های جنسی و ناموسی از سوی سران فرقه با بازی با الفاظ و واژه ها توجیه می شود، کاری که مسئولین مجاهدین خلق در آن مهارت کافی دارند:

«به یاد دارم در آن ایام بعد از یکی از نشست های سرکوب و اهانت آمیز به فرد یا همان سوژه نسبت به اینکه از واژه «بی ناموس» استفاده می شود معترض شدم که مسئول مستقیم وقت تشکیلاتی ام عنوان نمود منظور ازعنوان بی ناموس به سوژه نشست، بی ناموسی ایدئولوژیکی بوده و هرگز منظور در دستگاه جنسیتی نبوده! این مسئول که خود نیز از قربانیان سیستم مغزشویی فرقه بود طبق روال همیشگی و الگو برداری از شیوه های مغزشویی رجوی و بازی با کلمات قصد توجیه و دفاع از نشست های دیگ را داشت. اما در واقعیت هر آنچه در این نشست ها مشهود بود فقط و فقط سرکوب و تحقیر نیروها با هدف ترساندن، مطیع کردن افراد و در نهایت تسلط کامل بر شخصیت قربانیان انجام می گردید.»

از آنجایی که در فرقه های مخرب همه تظاهرات زندگی عادی ممنوع است و افراد ملزم به ماندن در میان قوانین فرقه ای در تمام ابعاد زندگی خویش هستند، ساده ترین انتخاب های شخصی ممکن است گناهی نابخشودنی تلقی شود و فرد را مستوجب مجازات در نشست دیگ کند. این نشست هولناک نه تنها برای یک بار، بلکه ممکن است روزها و هفته ها بر فرد خاطی متمرکز باشد.

غفور فتاحیان، عضو پیشین مجاهدین خلق از خاطره سوژه شدن یکی از دوستانش به دلیل انجام ورزش های بدن سازی می‌نویسد:

«ورزش خود یکی از معضلات و یکی از تناقضات همگانی بود چون عملا زمانی برای ورزش وجود نداشت. شاید در سه روز در بهترین حالتش یک بار می توانستی ورزش کنی آن هم یک دوی بسیار معمولی و چند دقیقه هم نرمش که اصلا ورزش حساب نمی شد. ورزش بدن سازی هم اکیدا ممنوع بود. فقط دو سالن ورزش بود که مقداری وسایل بدن سازی در آن قرار داده بودند آن هم فقط و فقط برای روزهاییکه امریکاها یا عراقی ها را دعوت میکردن تا نشان بدهند در اشرف چینن باشگاهی وجود دارد.

من خودم که به ورزش بدن سازی علاقه داشتم نمی توانستم که این ورزش را در شرایط معمولی انجام بدهم از این رو با یکی از دوستانم که او هم مانند من به این نوع ورزش علاقه داشت و در ضمن در قسمت صنایع هم کار می کرد توافق کردیم که وسایل دست ساز درست کنیم که بتوانیم ام انها را سریع آماده و جمع کنیم بدون انکه کسی هم متوجه این وسایل شود این کار انجام شد ولی انتقال آنها به داخل مقرمان حدود دو هفته ای طول کشید و بعد بوسیله تور استتار و چند قرقره آنها را لابلای درختان اطراف مقرمان که کمتر کسی به آنجا تردد داشت مخفی کردیم.

و قرار بر این شد که یک روز اون ورزش کند یک روز من، چون همانطور که گفته بودم این نوع ورزش بشدت ممنوع بود زیرا می گفتن شما برای اینکه خواهران از شما خوششان بیاید ورزش بدن سازی می کنید و به این بهانه سخیف می خواستند جلوی این ورزش را بگیرند. بعد از مدتی که من در ماموریت بودم دوستم را با همین وسایل در هنگام ورزش گرفتن و برای او یک هفته نشست دیگ گذاشتن انگار که با مواد مخدر او را دستگیر کرده بودند.»

حمید چاهه یکی دیگر از جدا شده‌ها از فرقه مجاهدین خلق است که خود قربانی و شاهد نشست‌ دیگ بوده است. او شرح می‌دهد که فضای سرکوب و خفقان حاکم بر نشست‌ها چگونه افراد را دچار ضعف شدید روحی و جسمی و فروپاشی روانی می‌کرد.

این عضو پیشین مجاهدین خلق که خواهرش بر اثر فشارهای روانی فرقه رجوی دیوانه شده است، در هنگام حضور در تشکیلات، شاهد خودکشی افراد پس از تحمل فشارهای روانی بسیار در نشست های دیگ بود. او فردی را به خاطر دارد که به دلیل بیماری قلبی از مسئولانش درخواست کرد که اجازه بدهند در نشست‌ها شرکت نکند اما تقاضای او بلافاصله رد شد. دیری نپایید که فرد مذکور بر اثر سکته قلبی فوت کرد.

چاهه فرد دیگری به نام محمود را به خاطر می‌آورد که از کادرهای قدیمی تشکیلات بود که در نشستی در حضور مسعود و مریم رجوی چنان تحت فشار جمعی و حمله فیزیکی، فحاشی و تحقیر هم‌رده‌ها و رده‌های بالاتر قرار گرفت که که دچار افت فشار خون و فروپاشی روانی شد. او همچنین احمد رازانی را به خاطر می‌آورد که بر اثر تحمل فشارهای روانی نشست ها خود را در آشپزخانه پایگاه حلق آویز کرد.

حمید چاهه به خاطر می آورد که مسعود رجوی گفته بود: «هر کسی که از کمپ خارج شود باید تیرباران بشود ولی ما این کار را با او نمی‌کنیم.»چاهه بر اساس آنچه در تشکیلات مشاهده کرده است، گواهی می‌دهد که مسعود رجوی اگرچه افراد را عملا تیرباران نمی‌کرد اما آن‌ها را به چنان وضعیت روانی خرد کننده‌ای دچار می‌کرد که بارها از مرگ بدتر بود.

تهیه و تنظیم از: مزدا پارسی

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=43870