• امروز : دوشنبه - ۱۰ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 29 April - 2024

روایت «مصطفی بهشتی» از مجبور کردن یک فرد به اقدام تروریستی در ایران

  • کد خبر : 41779
  • 10 سپتامبر 2023 - 10:40

«او را مجبور کردیم که این کار را در مقر نیروی انتظامی انجام بدهد که در حین جابجایی الزامات و مواد منفجره توسط یک افغانی لو رفت و دستگیر شد و دیگر از او خبری نشد.»

به گزارش فراق، «مصطفی بهشتی» در روایتی از مجبور کردن یک فرد به اقدام تروریستی در ایران نوشت: بعد از اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ مسعود رجوی پیام داد که همه کانون های شورشی باید مسلح شوند. بر همین اساس کار داخله و به خصوص نفراتی که کانون شورشی در ایران داشتند باید خودشان را با پیام مسعود رجوی تنظیم می کردند و به کانون های شورشی ابلاغ می کردند.

یک روز فرمانده مقر، مرا صدا کرد و گفت تو تعداد زیادی عضو کانون شورشی داری که با اون ها کار می کنی و باید از امروز کار تو این باشد که پیام مسعود رجوی رو به آن ها ابلاغ کنی و هر چقدر در توان دارند این کار را انجام دهند تا بتوانیم اعتراضات را به سمت درگیری بکشانیم و مانند سال ۵۷ قیام آتشین راه بیندازیم.

یکی از اعضای کانون شورشی که من با او کار می کردم قبلا عضو سابق ارتش ایران بود و متخصص مهندسی و ساخت مواد منفجره بود. یک اتاق در محل کارش داشت که تماما تولید مواد منفجره بود. وقتی به او این موضوع رو ابلاغ کردم همون شب تعدادی آماده کرد و حتی تعداد زیادی سلاح داشت و با یکی از دوستانش هم تیم بودند. فرمانده مقر ما باور نمیکرد و فکر میکرد این فرد به ما دروغ میگوید و مجبور شدیم به او یک کار آتش زدن پایگاه بسج رو بسپاریم. شب بعد خودش آدرس پایگاه بسیج رو داد و تعدادی عکس از آماده سازی ها فرستاد. ساعت ۱۰ شب به محل رفت و پایگاه بسیج رو با موادی که ساخته بود منفجر کرد. اون شب خودش به دلیل موادی که ساخته بود قسمتی از صورتش آسیب دید ولی کارش را انجام داد. وقاحت فرمانده ما تا جایی بود که می گفت این عملیات کار او نیست و می خواهد به ما کلک بزند. فرمانده گفت ما آدرس می دهیم برود انجام بدهد. دوباره شب بعد وی را به آدرسی در منطقه ای از کرج فرستادیم و انجام داد و فیلم و عکس ها را فرستاد. فرمانده ما می گفت باید به او بگوییم که برود به مقر ارتش یا مراکز دولتی انجام بدهد.

اما نفر کانون شورشی قبول نکرد و گفت من یکی از کسانی هستم که اکثرا در مراکز دولتی و ارتش مرا می شناسند و نمی توانم نزدیک شوم و از طرفی دوربین های مدار بسته زیادی هست که اصلا امکان این کار نیست و در ضمن این کار تلفات انسانی زیادی در مراکز دولتی دارد. فرمانده ما می گفت: باید خط برادر مسعود را پیش ببرد و الا ما نمی توانیم با این فرد ادامه بدهیم.

او را مجبور کردیم که این کار را در مقر نیروی انتظامی انجام بدهد که در حین جابجایی الزامات و مواد منفجره توسط یک افغانی لو رفت و دستگیر شد و دیگر از او خبری نشد.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=41779