• امروز : شنبه - ۱۵ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 4 May - 2024

علت کینه رجوی از شهید لاجوردی

  • کد خبر : 33547
  • 24 آگوست 2023 - 11:13

اشخاصی که اخبار فرقه رجوی را دنبال می‌کنند دیده اند که فرقه همیشه به شهید اسداله لاجوردی اهانت کرده و از واژه هایی که در خور خودش می باشد نسبت به ایشان استفاده می‌کند.

به گزارش فراق، در رابطه با چرایی این موضوع باید حقایقی را روشن کرد تا عمق کینه رجوی از شهید لاجوردی مشخص شود.

در زمان شاه وقتی که سازمان مجاهدین از هم پاشیده بود، رجوی با شیادی خودش را رهبر این سازمان معرفی کرد. او مدعی شد که محمد حنیف نژاد، بنیانگذار اصلی سازمان در یک دیدار خصوصی وی را مکلف کرده است که سازمان را کنترل و به اهدافش برساند.

البته سر این موضوع کلی حرف و حدیث وجود دارد زیرا هیچ کس نیست که این جمله مسعود رجوی را تایید کند و شاهد ماجرا باشد.

آن زمان هر کس که این حرف رجوی را قبول نکرد یا حذف فیزیکی شد و یا با مارک زدن های اخلاقی از چرخه سازمان به کنار گذاشته شد. یکی از کسانی که در آن زمان به این حرف رجوی هیچ توجهی نکرد فردی به نام محمد حیاتی بود.

وی اکنون در سازمان با اسم مستعار (سیاوش) شناخته می شود. او تنها کسی از اعضای مرکزیت سازمان بود که ساواک نتوانسته بود او را شناسایی کرده و دستگیر نماید. لذا هواداران و اعضایی که دستگیر نشده بودند از حیاتی حرف شنوی داشتند و عملا او تبدیل شده بود به نفر اول سازمان مجاهدین. رجوی این را تحمل نکرد و برای حیاتی پیام فرستاد که یا خودت می‌کشی کنار و حقایق را می گویی (یعنی چه کسی مسئول اول سازمان است) یا که حذف خواهی شد. بدین ترتیب بود که حیاتی از ترس جان خودش و با توجه به نمونه حذف هایی هم که در جریانش بود، خود را به کنار کشید و کرسی ریاست را به مسعود رجوی اهدا نمود.

رجوی چهره مخوف خود را به قدری در اذهان اعضای باقی مانده ترسناک نشان داده بود که کمتر کسی بود که می توانست در مقابل او مقاومت نماید.

وی در زندان هم توسط تیم هایی که تشکیل داده بود به افراد مذهبی که در زندان بودند پیام فرستاد که سازمان مجاهدین خلق را به رسمیت بشناسند و از آن تبعیت کنند. برخی پذیرفتند ولی برخی اشخاص مذهبی و روشنفکر که می دانستند رجوی کسی نیست که بتواند رهبری یک جنبش را بر عهده بگیرد از به رسمیت شناختن سازمان مجاهدین و به خصوص شخص مسعود رجوی خودداری نمودند.

شاخص ترین این افراد شهید اسداله لاجوردی بود که وی از رجوی و افراد او در زندان های شاه حمایت نکرد.

از همین جا بود که کینه حیوانی رجوی با مرحوم لاجوردی آغاز گردید.

بعد از انقلاب همچنان مشخص بود که رجوی از شهید لاجوردی کماکان کینه به دل دارد. در مراحل بعدی که رجوی به خاطر خیانت هایش مجبور به فرار از ایران شد، خانواده خود را رها کرد و رفت. همسر سابق او به نام اشرف ربیعی در یک درگیری کشته شد ولی نوزاد تازه به دنیا آمده اشرف با نام مصطفی در محل درگیری زنده ماند. کسی که رفت و آن نوزاد را به آغوش کشید و محبت کرد پدرش نبود بلکه مرحوم لاجوردی بود.

رجوی این صحنه را که دید و متوجه شد که به شدت آبروی نداشته اش رفته است شروع به چسباندن القابی به شهید لاجوردی کرد. او صحنه در آغوش کشیده شدن کودکش توسط لاجوردی را به صحنه عاشورا تشبیه کرد و جالب است خود را جای امام حسین(ع) و کودکش را به جای علی اصغر(س) و شهید لاجوردی را جای یزید و شمر گذاشت. تمام این حرف های مفت به این خاطر بود که خیانت خود به خانواده را کم رنگ کند و سوالاتی که در آن زمان مطرح شده بود را ماست مالی کند از جمله این که پدر این بچه کیست و کجاست؟ رجوی همه این ها را می دید و به خشم می آمد. شهید لاجوردی کاری کرده بود که رجوی کینه اش به وی صد چندان شود از این رو مسعود رجوی در کمال بی رحمی دستور کشته شدن وی را صادر کرد و با فرستادن یک تیم عملیاتی اقدام به ترور مظلومانه شهید لاجوردی کرد.

رجوی یک فرد بسیار عقده ای و کینه ای بوده و در سابق هم گفته بودیم که وی فرمان قتل تمام کسانی که از فرقه او جدا شده بودند را صادر کرده است و ما هم به نوبه خودمان می گوییم ما هم هیچ چیز را فراموش نکردیم و تا جان در بدن داریم افشا خواهیم کرد تا ماهیت جنایتکارانه تو برای همه مشخص شود.

ارسلان صادقی اردبیلی

انتهای پیام / فراق

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=33547