سوءاستفاده از وجهه و موقعیت اهالی هنر یکی از حربههایی است که تشکیلات تروریستی مجاهدین خلق برای کسب محبوبیت در بین ایرانیان خارج از کشور و جلب نظر هواداران آنها به سوی خود، به شدت آن را دنبال میکرد.

به گزارش فراق، طی دهههای گذشته بودند برخی اهالی به اصطلاح هنر که در اثر تبلیغات مجاهدین دور آنها جمع شدند ولی در این میان کسانی بودند که خیلی زود دوگانگی و فریبکاری چندشآور مجاهدین را تجربه کرده و از آنها دوری گزیدند و کسانی هم بودند که تا آخر عمرشان در فریبکاری مجاهدین گرفتار آمدند.
طی سالهای ۱۳۷۲ تا ۱۳۷۵ زمانی که مریم قجر، عجوزه هزار شوهر به ریاستجمهوری خودخوانده شورای ملی مقاومت سازمان منصوب شد و به فرانسه رفت، منافقین تلاش کردند با فریبکاری تمام، تعدادی از هنرمندان را همراه کرده و از شهرت آنها نهایت استفاده را به نفع تشکیلات ببرند.
به گفته مسعود خدابنده که سالیان متمادی مسئولیت حفاظت از مسعود و مریم رجوی را عهدهدار بود: « سازمان مجاهدین خلق اغلب سراغ کسانی میرفت که احتمال همراهی آنها با سازمان وجود داشت. مثلا آقای منتظری، آقای بنیصدر و … یادم هست سازمان مجاهدین خلق مدتی به دنبال شجریان بود تا او را جذب کند که بالاخره به زبان آمد و علنی علیهشان حرف زد که بگذارند و بروند.»
سید حجتالله سید اسماعیلی، دیگر عضو جداشده سازمان که سابقه عضویت ۲۷ ساله در منافقین را داشت در کتاب خود با عنوان «خداوند اشرف از ظهور تا سقوط» که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است، روایتهای قابل تأملی از تلاش منافقین برای جذب هنرمندان دارد که در ادامه از نظر میگذرد.
بحران انزوای سازمان در خارج از کشور
اسماعیلی میگوید: مجاهدین از سال ۱۳۷۲ به این سو کاملا یک روند افت شدید را در بین ایرانیان خارج از کشور سپری کرد. به نحوی که منافقین برای برگزاری یک آکسیون اعتراضی و یا یک مراسم جشن و … مجبور میشوند با دادن آگهی در روزنامههای کشورهایی که در آن ساکن هستند، ملیتهای مختلف به ویژه افغانیها و بعدها لهستانیها را با دادن پول به اینگونه تظاهرات اعتراضی و آکسیونها بکشانند.
سازمان مجاهدین خلق اغلب سراغ کسانی میرفت که احتمال همراهی آنها با سازمان وجود داشت. مثلا آقای منتظری، بنیصدر و … یادم هست سازمان مجاهدین خلق مدتی به دنبال شجریان بود تا او را جذب کند که بالاخره به زبان آمد و علنی علیهشان حرف زد که بگذارند و بروند.
مرضیه اولین هنرمند ایرانی بود که توسط مریم رجوی و در فرانسه اغفال شد. مریم رجوی در پی ملاقاتهای مختلف با وی او را با فریبکاری خاص خودش اغفال کرده و به سوی تشکیلات مجاهدین کشاند. ولی او علیرغم اینکه چندین بار به عراق آمد و در قرارگاههای مختلف سازمان ماند ولی هرگز از ماهیت و مناسبات تنگ و ضد انسانی مجاهدین چیزی نفهمید. مرضیه که زنی ۷۵ ساله بود دائم در حصاری از زنان به اصطلاح شورای رهبری سازمان در حال تردد و زندگی در مناسبات مجاهدین بود.
عضو جداشده سازمان مجاهدین خلق میگوید: مجاهدین عاشق چشم و ابروی مرضیه و سایر هنرمندان نبودند. اصلا از وجه ایدئولوژیک هم این نوع کارها هیچ سنخیتی با مجاهدین نداشت و در این میان هم کسی نبود که از مجاهدین سوال کند که طی این سالها کجا بودید که حال به یاد حمایت از هنرمندان ایرانی افتادید؟ مگر هنر و هنرمند واقعا در بین سران و مسئولین مجاهدین جایگاهی دارد؟ مگر در درون تشکیلات همیشه این هنرمندان نبودند که به سخره گرفته میشدند؟ و مگر اصلا مجاهدین آنها را آدم حساب میکردند که حال به یاد حمایت از هنرمندان غیرمجاهد افتادهاند؟ سازمان هرگز از شعرایی که شعرهای آنها در وصف رجوی نبود استقبال نمیکرد و حتی چنین اشخاصی در نشستهای عملیات جاری همیشه در معرض انتقادات شدید از سوی جمع حاضر بودند. که چرا برای رجوی شعر نمیگویند و …؟
داستان جذب هنرمندان هم خارج از این باور و قانونمندی نبوده و نیست. برای مجاهدین تنها سواستفاده از شهرت مرضیه و محبوبیت او در بین ایرانیان مدنظر بود. به همین دلیل هم بیشترین تبلیغات را در این رابطه به راه میانداختند. در همان اوایل رفتن مریم رجوی به فرانسه بود که مرضیه هوادار مجاهدین شده و به عراق آمد و روی تانکهای مجاهدین آواز خواند.
مجاهدین تلاش کردند برای لانسه کردن خانم مرضیه در جهت سواستفاده از شهرت وی و جلب حمایتهای مردمی برای مجاهدین بیشترین هزینه را در این رابطه بکنند. ترتیب دادن انواع کنسرت در فرانسه و دیگر کشورهای اروپائی به نفع مجاهدین و انجام مصاحبههای مختلف با وی به نفع سازمان از جمله برنامههای مجاهدین در این رابطه بود. سازمان تلاش کرد با عضو کردن مرضیه در شورای ملی مقاومت سازمان به این شورا اعتبار جدیدی بدهد و از شهرت او به نفع این شورا هم سواستفاده کند.
همچنین سازمان تلاش کرد مرضیه را با دادن امکانات فراوان در عراق نگه دارد. به همین دلیل برای مرضیه تقریبا در تمامی پایگاههای اصلی سازمان یک خانه مجلل درست کرد و تا آنجائی که میدانم و از نزدیک دیده بودم سازمان یک خانه در بغداد در مجمومه پارسیان برای او درست کرد که در نزدیکی پایگاه جلالزاده قرار داشت و یک خانه نیز در قرارگاه بدیعزادگان (مقر اصلی رجوی) برای او درست کردند. هر دو خانه کاملا مجلل و با تمامی وسایل یک زندگی مرفه بود. اینها تنها بخشی از فریبکاری سرکرده منافقین برای این بود که مرضیه را راضی نگه دارد تا هرچه بیشتر از شهرت او سواستفاده کند.
سرخوردگی و انزوا؛ نتیجه اعتماد هنرمندان به منافقین
برخوردهای صوری و سطحی برای جذب سایر هنرمندان نیز در همین دستگاه انجام میگرفت و سازمان تلاش میکرد با ظاهرسازی تمام و با مالهکشی روی مناسبات داخلی و نشان دادن یک فضای آزاد و دموکراتیک از مناسبات کثیف آنها را در صف خود قرار دهد. البته مرضیه به دلیل سادگی و زودباوری و احساسات زنانه و همچنین اعتمادی که به مریم قجر کرد خیلی زود در دام منافقین گرفتار شد. ولی در مورد بقیه کار کمی سختتر بود.
طی این سالها اهالی به اصطلاح هنری بودند که در اثر تبلیغات مجاهدین دور آنها جمع شدند ولی در این میان کسانی بودند که خیلی زود دوگانگی و فریبکاری چندشآور مجاهدین را تجربه کرده و از آنها دوری گزیدند و کسانی هم بودند که تا آخر عمرشان در فریبکاری مجاهدین گرفتار آمده و به سمت آنها کشیده شدند. افرادی از آن جامعه بودند که سالها طعم اسارت و بازیچه شدن در دست منافقین را تجربه کردند و بدینترتیب از ستم رجوی و تشکیلات تروریستی مجاهدین در امان نماندند.
انتهای پیام
































