پروژه مشترک جریان فتنه با منافقین و پهلوی چیست؟
واکنش امام خمینی(ره) به نقشه منافقین برای انهدام جماران چه بود؟
سوءاستفاده از زنان به شیوه «مجاهدین خلق» توسط گروهک تروریستی جیشالظلم
حامی «مریم قجر» بار دیگر اختیار از کف داد
چه کسانی در پشتپرده تصمیم ترامپ برای حمله به ایران بودند؟ / مرتبطین «مجاهدین خلق» در بالای فهرست
ضرورت برخورد قاطع با منافقین مانند سال ۶۷
زیارتگاهی به نام حضرت عباس(ع) بر فراز آلبانی
هواداران مجاهدین در اروپا چه کسانی هستند؟ / فسیلهایی که ۵۰ سال رنگ واقعیت را ندیدند
هر سازمانی ممکن است[!] یک سری اشتباهاتی داشته باشد اما من جزو هواداران سازمان مجاهدین بودم و هستم و به گذشته خود که هوادار این سازمان بوده ام افتخار می کنم.
بهر حال ما فریب خورده بودیم وبرای گرفتن پناهندگی به نزد آنها رفتم که شاید بعداز ۳ ماه الی۶ ماه ما را به یک کشور دیگر انتقال دهند اما دیدیم که فرقه راه ورودی آسان دارد اما خروج از آن سالها زندان دارد. زندگی ما را درعراق غسر قانونی کرده بودند به همین خاطر سازمان اگر به دولت عراق تحویل می داد باید ۸ سال زندان را تحمل میکردیم!
ابراهیم خدابنده از مسئولین سابق بخش روابط بینالمللی مجاهدین است که ۲۳ سال از بهترین سالهای جوانیاش را در این گروه بسر برده است. او که بقول خودش در طول این سالها بدون حتی یک ساعت مرخصی در خدمت تشکیلات رجوی بوده، بالاخره و بر اساس یک اتفاق دستگیر شده و از تشکیلات رجوی جدا میگردد
ظاهرا منافقین تحت فشار شدید اعضا در داخل و خارج گروهک درباره اینکه سرنوشست مسعود رجوی و این که او کجاست؟ چه می کند؟ و چرا درباره مهمترین تحولات مربوط به ایران و گروهک حرفی نمیزند یا موضع نمی گیرد مجبور شده است که چنین نمایش مضحکی را اجرا کند.
حقیقت این است که درسال ۱۳۶۰ مسعود رجوی به همراه ابوالحسن بنی صدر پاس از شروع اعلام رسمی فازنظامی وعملیات تروریستی باربودن یک هواپیما وارد خاک فرالنسه گردیدند و لذا مسئولینت کلیه اقدامات تروریستی درایران طی سالهای ۱۳۶۰/۱۳۶۵ به عهده دولت های وقت فرانسه می باشد زیرا دراین مدت ” پایگاه فرماندهی ترور ها درایران درخاک فرانسه قرارداشته و سران این فرقه ازهمین کشور دستور ترور _ بمب گزاری _ انتحاری _ آدم ربایی _ خمپاره زنی وانفجار لوله های نفتی و دیگر مراگز عمومی را بعهده داشته اند
که در سال۱۳۸۰ ناگهانی و پنهانی از خانواده ام جهت کار و مهاجرت به اروپا، ابتدا به کشور ترکیه عزیمت نمودم و در کارواشی دراستانبول مشغول به کار شدم تا بتوانم به مقصد برسم و همانجا بود که با فردی آشنا شدم به نام بهزاد که ایرانی بود و وقتی علت آمدنم را جویا شد وعدۀ ردیف شدن کارهای مهاجرتم را داد سپس ملاقات های روزانه شروع شد
بعد از سرنگونی صاحب خانه (صدام حسین) مسعود رجوی دل به آمریکا سپرد تا شاید کشتی به گل نشسته جنگ آزادیبخش نوین و تحلیل های غلط را با ناوگانهای جنگی به ساحل نجات برساند و حال این دکل سرنگونی که مسعود رجوی در سال ۶۷ آنرا دیده بود با این توافق دود شد و به هوا رفت .
من قانع نشده بودم و حرفهای ان مسئول برای من شوکه کننده بود که رفتم پیش آیدین . نفری که از اروپا اورده بودن و پلیس بین اللمللی دنبال او بوده ودرکارهای قاجاق سازمان مخصوصا خرید خودرو دخالت داشته و یادم میاید که هنگام جنگ امریکا با عراق شنیده ام که با مریم پا به فرار گذاشتند برای فرانسه.
بله قطعاً من تا حال حاضر همچنان عضو فرقه رجوی و در بیخبری و تحت القائات ذهنی و کنترل روانی فرقه بودم و امکان خلاصی و نجات نداشتم. در ضمن در زندان در سوریه با ترفندی به ما قرص ظاهراً کاهش فشار خون دادند که البته قرص روانگردان بود و ما تقریباً هنگام انتقال بیهوش بودیم و نمیدانستیم چه اتقافی دارد میافتد و قرص سیانور هم در مأموریت سوریه به همراه نداشتیم. اگر داشتم و امکانش بود حتماً از آن استفاده میکردم چون زنده تحویل ایران داده شدن برایمان مرز سرخ بود.
ماحصل ۲۵ سال مغزشویی وکنترل ذهن دریک دستگاه دروغپردازمافیای تشکیلات مجاهدین به نقطه ای رسیده بودم که بازگشت به ایران مطلق برایم غیرقابل باوروپذیرش بود وانتخاب گزینه بازگشت به ایران را مترادف پذیرش آگاهانه ومختارانه شکنجه واعدام می دیدم. لذا در میانه طوفانی ازشک وتردید ازهمان کمپ تحت حمایت آمریکایی ها (TIPE) درمصاحبه با مسول وکارشناس کمپ گزینه انتقال به خارج کشورومشخصا کشورسوئد که پناهندگی اش را داشتم ؛ انتخاب کردم .
فیل هوا کردنهای رجوی داعشی همه کار کرد به غیر از سرنگونی ! بیش از۱۰ سال که رجوی داعشی با به راه انداختن جلسات مختلف اطلاعاتی را که از موساد اسرائیل می گرفت بعنوان اسناد افشا گرانه توسط مهدی ابریشمچی شوهر سابق مریم قجر حلوا ، حلوا می کرد.! مریم قجر داعشی هم در هر نشست […]
حدود سی سال قبل (۳۰ خرداد ۱۳۶۴) که صحنه ایران غرق در خون و آتش ناشی از جنگ خارجی و تروریسم داخلی قرار داشت، در نقطه ای هزاران کیلومتر دور از وطن، قراردادهای دو ازدواج در حال انعقاد بود. ازدواج هایی که در پی یک طلاق نامتعارف (و شاید ناموزون و ناهنجار به لحاظ عرفی) بوجود آمد و مسعود رجوی آنرا “انقلاب ایدئولوژیک” نامید که سرآغازی بر “خلافت مطلقه” اش در سازمان مجاهدین بود. سازمانی که از این پس می باید مسیر ناموزون فرقه شدن را با شتاب بیشتری طی می کرد.
بیش از چهارصد نفر را به زندان کشاندند و تعداد زیادی را شکنجه کردند از جمله دو نفر به نام های پرویز احمدی و قربانعلی ترابی نیز در همین جریان کشته شدند و شاید کسان دیگری نیز در این جریان کشته شدند که کسی هرگز از آنها خبری ندارد و جایی درز نکرده است…
این بار رجوی شمشیر را از رو بسته بود.
آنچه قابل توجه بود و رجوی داعشی همیشه در سر فصل های مختلف به عنوان سند از درون داخل ایران از جمله از شورای نگهبان؛ شورای امنیت ایران و … منتشر می کرد این دوره مذاکرات ثابت کرد همه آنچه رجوی داعشی هوا می کرد دروغ و قمپز در کردنی بیش نبوده .
وبسایت اصلی فرقه ی رجوی سرمقاله اش را به مسئله ی توافقات هسته ای اخیراختصاص داده وبا تیتر ” جشن یا عزا ! ” آنرا منتشر کرده است.
کنگرههای بینالمللی همواره پس از جنگهای مهم و یا تهدیدات مهم جهانی شکل گرفته است؛ مانند کنگره ی وین، سازمان ملل و جامعه ملل هر کدام پس از اجلاس های مهم بین المللی و به منظور پایان دادن به منازعات بین المللی و پایه گذاری نظم جدید ایجاد گردیده اند.
در مورد مقالۀ به اصطلاح ایو بونه در نشریۀ هافینگتون پست نیز باید بگوییم که اینجانب حسین نژاد که سه دهه در بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین کار کرده ام به خوبی با این شگردهای فریبکارانه و نوشتن مقاله و کتاب و حتی مصاحبه به اسم شخصیتهای خارجی بدون اطلاع آنها و یا با پرداخت مبالغی به آنها جهت حق السکوت و چاپ پولی آن در مطبوعات آشنا بوده و دارای تجربۀ عملی از نزدیک هستم و تمام افراد دارای اندک سواد سیاسی هم با این شگردهای شما به خوبی آشنا هستند.