مجاهدین خلق، قیام امام حسین(ع) را به خود وصل میکردند
صلابت ایمانی ایرانیان؛ سدی نفوذناپذیر در برابر مکر دشمنان و منافقین
امام حسین(ع) به فتنههایتان و اشکهایی که از پدر و مادرتان درآوردید چه خواهد گفت!
مریم قجر از ربع پهلوی چه درسی گرفت؟
فرماندهِ ایران خدایی دشمنان را به خاک نشاند
سیانور «پامفلتی» / وبگاهی در خدمت مردم آلبانی یا نوکر ارتش اسرائیل؟
واکنش تحسین برانگیز امام جمعه زاهدان در مقابل دشمنان ایران
دشمنان ایران در تله خودساخته گرفتار شدند
همه دنیا بدانند این نامه ایست که خواننده ندارد سومین نامه خانم مهناز دهدشت نیا به برادرش بیژن (تحت اسارت فرقه رجوی در کمپ لیبرتی) با عرض سلام خدمت برادر عزیزم بیژن جان خوبی؟ نمیدانم این چندمین نامه ایست که برایت مینویسم و میدانم که هیچکدام بدستت نمیرسد، چون حتی یک جواب و یا تماس […]
گزارش رسیده از بغداد حاکیست که بعد از مراجعۀ خانواده ها به دم در لیبرتی به افراد آن خانواده ها فشار وارد کرده اند که علیه خانواده هایشان مقاله نوشته یا در یک مصاحبه با تلویزیون فرقه شرکت کنند که تا کنون اکثریت قریب به اتفاق آنها حاضر به این کار نشده اند.
دخترم تو هم دعاکن میدانم غصه میخوری مهربانم امیدوارم که خداوند کمک تان کند تا درهای این زندان لعنتی را بگشایید و به آغوش خانواده هاتان برگردید
شما در دام کسانی افتاده اید که شما را از انسانیت بدور کرده اند و برای منافع خودشان فقط از شما سوء استفاده می کنند امیدوارم روزی این را فهم کنی که بهترین دوران زندگی خودت را برای هیچ و پوچ به باد دادی یک مقدار به خودت بیا و چشمانت را باز کن ببین در چه دامی خودت را اسیر کردی من و مادرت همیشه برای تو دعا می کنیم که هر چه زود تر به نزد ما بر گردی و در کنار ما آزاد زندگی کنی .
همانطور که در محورهای قبلی توضیح داده شد فرماندهان فرقه به دستور رجوی مانع از انجام ملاقات خانواده ها با فرزندان شان شدند . وقتی خانواده ها بعد از هفته ها انتظار مطمئن شدند فرماندهان فرقه ضمن توهین به آنها اجازه ملاقات نداده و مانع از آن می شوند که فرزندان شان به کنار سیاج بیایند تا همدیگر را ببینند ، ناچار شدند برای رساندن صدای خود به فرزندان شان از بلندگو استفاده کنند . آن هم در ساعاتی مشخص و محدود تا مزاحم خواب و استراحت فرزندان خود نشوند . از این بلندگو ها صحبت خانواده ها پخش میشد که از فرزندان خود درخواست ملاقات داشتند .
عزیزکم دخترکم از سرزمین توتا سرزمین دشمن تا عراق به شوق دیدار آمده ام نمیدانم مزدور چه کسی و چه دولتی هستم از سیاست هیچ نمی دانم فقط میدانم که این سیاست لعنتی عزیزم را گرفته خدایا بازش گردان …. عزیزم دخترم بس است دیگر برگرد این دروغ گویان فریب کار شما را برای رسیدن به مقاصد شومشان دستاویز قرار داده اند دلتنگم خسته ام پدرت قول داد این بار با ما برگردی …
بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و درود وخسته نباشید شکایت نامه به سازمان صلیب سرخ جهانی اینجانب مصطفی عباسی پدرفریب خورده مظفر عباسی هستم . این نامه را به سازمانی که نامش صلح و دوستی در تمام جهان است با تمام امیدم می نویسم . خواسته ی اینجانب به عنوان پدر این فرد […]
تقاضای دیدار مادر نقشه ای علیه منافقین خلق؟ والنون والقلم …… دیدار پدران و مادران بعد از سال ها دوری از عزیزان شان و حضور خانواده ها یعنی تحرک عاطفی و نقشه علیه سازمان منافقین خلق ؟ نا کجا آباد منافقین خلق پیش به سوی جهنمی ست که در آن با آتشی که خود افروخته […]
از همه مضحک تر خواستهای پایانی تو درآخر این کال کنفرانس بود که مرغ پخته را هم به خنده می انداخت واقعا اگر دستورات تو بخواهد اجرا شود بخصوص محور کردن مسلح کردن قبایل آنوقت خواهیم دید که چه آشوبی در عراق و سوریه به پا خواهد شد در اینصورت شاید شما بتوانید با آشفته شدن اوضاع در منطقه از آب گل آلود ماهی بگیرید و دنبال به قدرت رسیدن خودتان هستید نه صلح و دمکراسی.
دیگر نمی شود کسی را فریفت و افراد را در لاک و چنبرۀ فرقه اسیر و بیخبر نگه داشت و با خون و نفس اسیران تجارت کرد و کسب آبرو نمود. باور کنید همه چیز را مسعود بر باد داد و همه چیز را نیست و نابود کرد.
یکی از ترفندهای همیشگی رجوی ها مظلوم نمایی است . آنها با استفاده از این حربه در کنار وقاحت بی نظیر خود ، همواره تلاش دارند تا حقیقت را وارونه جلوه دهند . آنها ترور کور انجام می دهند ولی طرف مقابل را قاتل می نامند ، به عنوان ارتش خصوصی صدام به خدمت او در می آیند اما دیگران را مزدور میخوانند ، بر علیه کشور خود جاسوسی می کنند و همزمان به دیگران انگ وطن فروشی می زنند و ….
نامه آقای محمود هاجری به برادر تحت اسارتش در کمپ لیبرتی ششمین نامه خانواده در طی ۵ ماه اخیر سلام خدمت برادرعزیزم علی علی جان خیلی دلم برای دیدنت تنگ شده و میدانم بالاجبار از کانون خانواده بدور افتاده ای اما بدان همیشه در قلب ما جا داری! علی جان من ۴ساله بودم که به […]
فرقه رجوی از چه چیزی وحشت دارد که اینگونه خانواده ها را تحت هر عنوانی مورد هتاکی و فحاشی قرار میدهد و اجازه ملاقات خانواده ها را با عزیزانشان نمی دهد مگر فرقه رجوی نمی گوید که نفرات سازمان گوهران بی بدلیلی هستند که میتوانند هر معادله ای را حل کنند و از پس هر ابتلائی بر بیایند خوب اگر راست میگوئید اگر واقعا شما تا بن استخوان به حرف خودتان اعتقاد دارید پس نگرانی از چیست از چه چیزی میترسید که مانع این اولیه ترین حقوق یک انسان میشوید مگر یک پدر پیر و یا مادر سالخورده چه چیزی دارد که باید از ان وحشت کرد ؟
این دیدگاه رجوی است وبعداز هم دوجلد کتاب علیه خانواده نوشته است که نحوه این برخوردهای زشت با خانواده ها را به پادوهای خود آموزش می دهد.
سوال این است که چرا رجوی از حضور خانواده ها دراشرف واینک لیبرتی می ترسد ؟
جواب صحیح این است که نفرات موجود درکنار این فرقه همیشه زیربمباران حرف های دروغ از جامعه وخانواده قرار دارند ورجوی ترس از این دارد که در این دیدارها مبالغه گویی هایش معلوم شده و دست اش رو شود چنانکه در سال ۸۲ شد.
در آن زمان می گفت درهر خانواده ۲ نفر معتاد وجود دارد ویا رژیم به خانواده ها آنقدر فشار آورده که همگی در زیر فقر هستند ویا رژیم اکثریت خانواده های مجاهدین را زندانی کرده است.
در نشستی بودیم که رجوی از طریق تلویزیون سخنرانی میکرد، حاضرین در نشست چنان محو تماشای سخنرانی و تشویق رجوی بودند که من واقعاً تعجب میکردم ؛ رجوی گفت : من به خاطر رسالتم !!! از ایران بیرون رفتم در ایران مثل امام حسین(ع) !!!که به او نامه دادند؛ از من هم پشتیبانی کردند !!! ولی مانند امام حسین(ع) پشتم رو خالی کردند،!!! مانند امام از شهرم خارج شدم !!!!
سال ۱۳۸۹ چند مدتی بود که آقایان اکبرمحبی وحمید حاجی پورازگیلان با سپری کردن عمرگرانبهایشان با گسستن از فرقه بدنام رجوی به دنیای آزاد وکانون خانواده هایشان وارد شده بودند. درآن مقطع نه تنها خانواده های عزیزگیلگ بل سایرخانواده های چشم انتظار از اقصی نقاط ایران هم ضمن تماس تلفنی با دفترانجمن نجات گیلان طالب دیداروملاقات با این دوعزیزبودند شاید که خبری ازجگرگوشه هایشان دریافت بنمایند.
متعاقبا با رضایت عزیزان جداشده وبازگشتی با وجود مشغله هایی که شخص خودم نیزدردفترانجمن داشتم به درخواست شماری ازخانواده های تهرانی اعضای گرفتاردرقلعه الموت رجوی به دفترمرکزی انجمن نجات تهران درسوزوسرما وبرف شدید کوئین به جانب تهران عزیمت کردیم .
مادر فریدون ندایی که ۳۵ سال است به دنبال دیدار فرزندش است. فریدون ندایی احتمالا از سال ۱۳۶۰ اسیر شده و از اسرای جنگ ایران و عراق می باشد از سال ۱۳۶۷ گرفتار فرقه مخوف رجوی شده است. ایشان حدود ۳۵ سال در اسارت نیروهای صدام و پس از آن کمپ مخوف رجوی است. و مادرش در این سال ها از دیدار او محروم بوده است.
سوالی که از سازمان مجاهدین و شخص مسعود رجوی و مریم رجوی دارم این است : به راستی وقتی تاب و تحمل یک جدا شده را در کشور البانی ندارند !چطور دم از آزادی و دموکراسی و حقوق بشر می زنند؟ از چه چیزی اینقدر ترس و وحشت دارند ؟ دقیقا خوب می دانند وقتی که یک نفر عضو جدا شده و مستقل در کنار گوش تشکیلات سازمان مجاهدین در البانی ،که خیلی ها مسله دار هستند . بتواند تمام مشکلات و شرایط سخت را خودش در کشور البانی به تنهائی حل کند پس دیگران هم می توانند