روایتی دردناک از تیرخلاص زدن منافقین به افرادعادی در مهران / مجاهدین خلق افراد بزدلی بودند
دشمنان، این ملت را نشناختند
خواهر شهید، تقاضای قصاص برای سرکردگان منافقین کرد
افشای جزئیات پشتیبانی نظامی کامل عراق از منافقین / رجوی در کنار فرماندهان عراقی کار میکرد
تلاش برای آزادی خلق با تیر خلاص زدن به سربازان زخمی!
جنگ نرم در بستر تماس تلفنی + فیلم
«شاید عشق» روانه بازار نشر شد
روایتی از عملیات چلچراغ؛ جنایت منافقین در ارتفاعات مهران
سلام و با احترام من نرگس حوری پور هستم و مبتلا به بیماری لاعلاج.
شوهرم مهدی بهبهانی در سال ۱۹۸۹ بوسیله منافقین اسیر شد و من هیچ خبری از ایشان نداشتم تا سال ۲۰۰۳ که به من اطلاع دادند او در کمپ اشرف زندگی می کند.
فراخوان به حمایت از کمپین خانواده های اسیران فرقۀ رجوی اطلاعیۀ شماره ۲۹ سازمان مجاهدین خلق ایران (منشعبین از فرقۀ رجوی) فراخوان به حمایت از کمپین خانواده های اسیران فرقۀ رجوی هموطنان عزیز؛ ایرانیان شریف و آزاده در داخل و خارج کشور؛ اخیرا گروهی از خانواده هایی که عزیزی و عضوی از خود را در […]
ماخانواده جوادعرب، اسیردرکمپ لیبرتی عراق؛ پس از۲۶سال بی خبری خواستارملاقات بافرزند و برادرخود ،بدون نظارت، فشار و حضور مراقبین سازمان مجاهدین هستیم خواهشمندم جهت نجات جان فرزندمان ورهایی ازاسارت و آوارگی و فراهم نمودن شرایط اولیه یک زندگی ساده ی اجتماعی ما را کمک نمایید.
احتراما به استحضار میرساند که برادرم بیژن دهدشت نیا حدود ۲۱ سال پیش با فریبکاری فرقه مجاهدین ربوده و سپس به عراق انتقال داده شد.در این مدت طولانی حق یک تماس ویا دیدار بااو را نداشته، واز وضعیت روحی وجسمیش کاملا بی اطلاعیم..
باسلام، در سال ۱۳۶۸ هجری شمسی فرزندم جواد عرب درگی متولد ۱۳۴۸ که آن زمان نوجوان ۱۹ساله یی بیش نبود به بهانه کار پردرآمد وبه دروغ «برای مدت ۲ماه» توسط سازمان مجاهدین خلق فریب خورده وربوده وبه پادگان اشرف درعراق منتقل شد
این پیکار فرقه رجوی با توهین وناسزاگویی به خانواده ها شروع وبه درگیری فیزیکی وپرتاب سنگ و فلزات تیز وبرنده به سوی آنها ادامه یافت وسرانجام برنده این رویارویی خانواده ها بودند چراکه طی سال های ۹۰ تا ۹۲ تعداد ۱۵۰ تن ازاسیران از تحصن باخبر شده و از کمپ فرار نمودند ودرشهریور ۱۳۹۲ نیز این قلعه مخوف صدامی برای همیشه تعطیل شد واندک بقایای فددائیان وآدمکشان فرقه درسیاهی شب ازاین قلعه با ترس ولرز گریختند
دو نامه ازآقای محمد نقی نوروزی پدری رنجدیده ازظلم و جور رجوی محمدجواد نوروزی در سال ۱۳۶۷ برای گذراندن دوره مقدس سربازی به میدان جنگ با صدامیان پیوست و در برابر تجاوزگران سر تسلیم خم نکرد و جانانه و تا آخرین نفس از دین و میهن خویش دفاع کرد. فرقه رجوی بعد از شکست در […]
در سال ۸۲ به اتفاق خانواده از طریق انجمن نجات همراه با سایر خانواده های دیگر برای ملاقات بچه هایمان رفتیم که بعد از چند روز معطلی و چشم انتظاری پشت درهای قرارگاه اشرف ، سران مجاهدین دخترم را به همراه چند محافظ آوردند و در فضای شدید محافظتی و بسیار کوتاه او را دیدیم که بسیار دردناک بود. دخترم بسیار سیاه چهره و با دستانی زرد که نشان دهنده بیگاری های طاقت فرسا و ظلمی بود که بر او رفته بود. آنها در ابتدا از در آغوش کشیدن دخترم توسط مادرش جلوگیری کردند که بعد از گریه ها و التماس های مادرش اجازه دادند فرزندش را در آغوش بگیرد. دیگر تماس و خبری و ملاقاتی نداشتیم. در مدت این چند سال اخیر با وجود مراجعات مستمر اعضای خانواده ام به پشت درهای زندان اشرف و اعلام درخواست ملاقات و نامه نگاری به تمام سازمان های مربوطه ، فریادهای ما به جایی نرسیده است و گلوهای پاره شده ما و چشم های گریان و قلب شکسته و دل های بیقرارمان فریاد رسی ندارند.
بیش از۳۰سال است سازمان مجاهدین خلق، بااستفاده و بکارگیری پیچیده ترین شیوهای کنترل ذهن و مغز شویی، هزاران انسان فریب خورده را تحت اسارت خود گرفته و سالهاست آنان را از بدیهی ترین حقوق انسانی خود از جمله،ازدواج وتشکیل خانواده، ارتباط(تلفن .نامه.ایمیل) و ملاقات باخانوادها یشان محروم ساخته است.
این درخواستی است از سوی اینجانب جعفر مجردی ساکن ایران , برای ملاقات با برادرم اکبر مجردی ساکن کمپ لیبرتی عراق ,