وقتی رجوی گفت، تاریخ از پیروز جنگ سوال نمیکند!
روایتی از پایان زندگی مشقتبار در مقر خائنان بیوطن / بریدهای که در پارکینگ منافقین خود را آتش زد
عملیات چلچراغ منافقین با هدف جذب زنان و نظامیان عراقی طراحی شد / افشای شیوه رجوی برای گرفتن اسیرِ ایرانی
گزارشی از چهل و یکمین جلسه دادگاه محاکمه منافقین
بررسی پدیدار شناسانه انگیزههای منافقین در تخریب امامان جمعه / تلاش برای تغییر نگرش جامعه نسبت به نهاد روحانیت
آلبانی، کشوری که تعهدات قانونی آن رو به وخامت است / «مجاهدین خلق» خطری برای منطقه بالکان
هشدار آقای قاضی به کشورهای حامی منافقین: نباید متهمین تروریسم را میزبانی کنید
«به همین خیال باش»: پیامی کوبنده به آمریکا و نوچههای مزدورش / ایران، قدرتی شکستناپذیر
مصاحبه اختصاصی و خواندنی “نادر کیانی” با محمد رزاقی از اعضای قدیمی و بریده مجاهدین خلق محمد رزاقی از اعضای قدیمی سازمان موسوم به مجاهدین خلق ایران است. او ۲۳ سال از عمر خود را در کمپ های این گروه سپری کرده است که به گفته خودش،۲۳ سال از جوانی و عمر بی بازگشت خود […]
این پیکار فرقه رجوی با توهین وناسزاگویی به خانواده ها شروع وبه درگیری فیزیکی وپرتاب سنگ و فلزات تیز وبرنده به سوی آنها ادامه یافت وسرانجام برنده این رویارویی خانواده ها بودند چراکه طی سال های ۹۰ تا ۹۲ تعداد ۱۵۰ تن ازاسیران از تحصن باخبر شده و از کمپ فرار نمودند ودرشهریور ۱۳۹۲ نیز این قلعه مخوف صدامی برای همیشه تعطیل شد واندک بقایای فددائیان وآدمکشان فرقه درسیاهی شب ازاین قلعه با ترس ولرز گریختند
در سال ۸۲ به اتفاق خانواده از طریق انجمن نجات همراه با سایر خانواده های دیگر برای ملاقات بچه هایمان رفتیم که بعد از چند روز معطلی و چشم انتظاری پشت درهای قرارگاه اشرف ، سران مجاهدین دخترم را به همراه چند محافظ آوردند و در فضای شدید محافظتی و بسیار کوتاه او را دیدیم که بسیار دردناک بود. دخترم بسیار سیاه چهره و با دستانی زرد که نشان دهنده بیگاری های طاقت فرسا و ظلمی بود که بر او رفته بود. آنها در ابتدا از در آغوش کشیدن دخترم توسط مادرش جلوگیری کردند که بعد از گریه ها و التماس های مادرش اجازه دادند فرزندش را در آغوش بگیرد. دیگر تماس و خبری و ملاقاتی نداشتیم. در مدت این چند سال اخیر با وجود مراجعات مستمر اعضای خانواده ام به پشت درهای زندان اشرف و اعلام درخواست ملاقات و نامه نگاری به تمام سازمان های مربوطه ، فریادهای ما به جایی نرسیده است و گلوهای پاره شده ما و چشم های گریان و قلب شکسته و دل های بیقرارمان فریاد رسی ندارند.
جدا شدن از فرقه مجاهدین بدلیل سالیان سال تحت فشار فکری و شستشوی مغزی بودن٬ برای هر مرد و زنی سخت است. اما باید قبول کرد که این سختی برای زنان دربند٬ بسا بسا سخت تر و گرفتن تصمیم جدایی٬ سرنوشت سازتر است! انسانهایی که چند دهه٬تحت پیچیده ترین شستشوی مغزی بودند واساسا دیگر مغزی و فکری و قدرت تشخیص سالمی برای آنان باقی نمانده است!
فرزندان ما نزدیک به سی سال است به دست فرقه تروریستی منافقین اسیر شده اند از شما مسئولین محترم حقوق بشر و سازمان ملل تقاضای کمک و رسیدگی به حداقل حقوق بشری خود هستیم!
قربانیان اغفال شده لیبرتی پشت خط تلفن با خانواده تماس تلفنی فرزاد دولت پور از اعضای فعال و مرتبط با انجمن نجات گیلان خیلی دلم میخواست که حضوری خدمت برسم و ضمن عرض ادب وچاق سلامتی خبرتماس تلفنی اخوی خودم آقا جواد از لیبرتی رو خدمتتون عرض کنم . ای کاش توزادگاهم رودبار بودم و […]
میخواهم به یک قسمت مهمتری توی سرنوشت و تصمیم گیریهای تو در داخل تشکیلات سازمان مجاهدین برسیم وهمانطورکه به اصطلاح برای بقیه افراد میتونه بیان این تجربیات مؤثر باشد.. میخواهم بدونم که شما زمانی که توی اشرف بودید ، یعنی یکی دوماهی که قبل ازاشرف خارج بشید و منتقل بشید به لیبرتی” شما در چه شرایطی” قرار داشتید؟ اصلا چطوری متوجه شدید ؟ آیا میدونستید که میخواهید و قراره سازمان مجاهدین قرارگاه اشرف را تحلیه کند و دولت امریکا بهش اخطار داده؟ آیا ازفضای سیاسی مطلع بودید؟چطوری مطلع شدیدکه باید برید لیبرتی؟میخواهم این یکی دوماه اخرحضورتوتوی اشرف را وشرایطیکه برخودت وسایرافراد سازمان که اونجا بوده را برای ما توضیح بدهید؟
باسلام خدمت شما آقای رضایی:من شهین هاجری ساکن آبادان ، خواهر علی هاجری ، ۴۵ سال دارم. برادر من درتاریخ۳/۲/۱۳۶۵ درمنطقه اشنویه به اسارت نیروهای عراقی درآمد و در زمان اسارت به فرقه رجوی ملحق شد.
یکی دیگر از شگرد های کثیف فرقۀ رجوی در آلبانی این است که از افراد امضا گرفته که کار های حقوقی و مالی آنان را تماما خود سازمان پیگیری می کند. لذا وقتی افراد جدا می شوند کمیساریا تمامی این کاغذ های امضا شده را در پیش روی افراد جدا شده قرار می دهد. به همین دلیل نفرات وقتی به کمیساریا مراجعه می کنند هیچ جوابی نمی گیرند و سرگردانند.
.۳ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺮﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺟﺪﺍﺷﺪﻩ , ﺑﺪﻧﺒﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﻪ ﺁﻟﺒﺎﻧﯽ ﻧﺰﺩ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﯿﺎﻭﺭﺩ , ﺩﺭ ﺍﯾن ﺮﺍﺑﻄﻪ ﮐﻠﯽ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﮐﻤﯿﺴﺎﺭﯾﺎ ﻭ ﺩﻭﻟﺖ ﺁﻟﺒﺎﻧﯽ ﺩﺍﺩﻩ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻭﯾﺰﺍ ﺑﮕﯿﺮو ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺷﺪﻩ در نتیجه ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻫﺮﺍﻥ ﺷﻮﺭﺍﯼ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑا ﻫﻤﺴﺮ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺗﻤﺎﺱ ﮔﺮﻓﺘﻪ ( ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺷﻤﺎﺭﻩ ﯼ ﺗﻠﻔﻦ ﻭ ﺁﺩﺭﺱ ﻭ … ﻫﻤﻪ ﯼ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺎﯼ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺳﺎﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ) ﻭ ﺑﺎ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻣﺒﺘﺬﻝ ﻣﺪﻋﯽ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﻭﯼ ﻧﺎﻣﺰﺩ ﺷﻮﻫﺮ ﺍﯾﺸﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻫﻤﯿﻦ ﺍﻻﻥ ﮐﻨﺎﺭﺵ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﻭ… ﻭ ﺑﺪﯾﻨﻮﺳﯿﻠﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﻧﻊ ﺁﻣﺪﻥ ﻫﻤﺴﺮ ﻣﺮﺑﻮﻃﻪ ﺑﺸﻮﺩ.