• امروز : شنبه - ۱ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 20 April - 2024

مادر چشم انتظاربرات ربیعی

  • کد خبر : 7195
  • 20 دسامبر 2016 - 16:20

گفت و گو با یک خانواده مهربان

و داغدار اسیر فرقه رجوی

مادر چشم انتظاربرات ربیعی:

روزها و شب ها در حسرت دیدار می سوزیم

مرحمت ابوالفتحی نیاری یکی از مادران داغدار اسیران فرقه رجوی می باشد که سال‌ها در حسرت دیدار فرزند اسیر خود سوخته است.

این مادر مهربان هفت فرزند دارد و برات فرزند بزرگ او درسال ۱۳۶۶ به دست سران فرقه منافقین به اسارت درآمد.

او هم اکنون همراه فرهاد فرزند برات، نوه و عروس خود زندگی می کند.

پدر فرهاد وقتی به خدمت سربازی رفت که فرهاد نوزادی چند روزه بود اما فرهاد بازهم عشق و علاقه زیادی به پدرش دارد.

انجمن نجات استان اردبیل همزمان با سالروز ولادت با سعادت پیامبر اکرم (ص) و امام جعفر صادق (ع) مهمان این خانواده مهربان و صمیمی بود.


گفت و گوی ما با خانم مرحمت ابوالفتحی نیاری و فرهاد را در ادامه می خوانید:

مادر برات ربیعی در دیدار با کارکنان انجمن نجات استان اردبیل با نگاهی مهربان و صمیمی حلقه‌های انتظار را از چشمان خود پاک کرد و گفت:

فرزند من در تاریخ ۲۵ مرداد ۱۳۶۵ به خدمت سربازی اعزام شد.

وی با اشاره به اینکه در اوایل اعزام به خدمت با برات در ارتباط بودیم گفت:

برات همزمان با دوران جنگ تحمیلی به منطقه عملیاتی حاج عمران رفت و در تاریخ اول آذرماه ۱۳۶۶ در این منطقه اسیر فرقه رجوی گردید.

ابوالفتحی با بیان اینکه پس از ۱۵ روز ما فهمیدیم برات در منطقه عملیاتی اسیر شده اظهار داشت:

دوستان و آشنایان مدت‌ها به جستجوی او رفتند اما هیچ خبری از او نبود، همه فکر می کردند برات کشته شده یا مفقودالاثر است.

این مادر داغدار با بیان شرح حالی از مدت ها انتظار برای رسیدن خبر از فرزندش گفت:

پس از هفت سال از آن ماجرا یک روز زنگ تلفن به صدا درآمد و برات تنها این خبر را گفت که من دیگر نمی آیم.

مرحمت ابوالفتحی افزود:

همه ما که با تماس او در شوک فرو رفته بودیم در تکاپو برای به دست آوردن نشانی از او شدیم. وی با اشاره به اینکه پس از تحقیق و بررسی فراوان فهمیدیم پسرم گرفتار و اسیر فرقه رجوی شده افزود:

بعد ازپیگیری‌های فراوان ناگهان روزی یک زن با ما تماس گرفت و گفت پسرم در ترکیه است و می خواهد ما را ملاقات کند .

مادر برات ربیعی با بیان این جمله که خانواده ها باید صدای ما را بشنود و در مراقبت از فرزندانشان آگاه باشند گفت:

من همراه فرزند دیگرم راهی ترکیه برای دیدار با برات شدیم اما آنجا از توطئه فریبکارانه مزدوران رجوی آگاه شدیم که می خواستند از ما به عنوان طعمه برای نیازهای خود استفاده کنند.

ابوالفتحی اظهار داشت:

مدت ها ازآن حادثه نیز گذشت تا اینکه ما اطلاع یافتیم انجمنی برای دفاع از حقوق خانواده هایی مثل ما در کشور تشکیل شده است.

وی افزود: انجمن نجات بارقه امیدی بود تا خانواده های اسیران فرقه رجوی با اتحاد و همبستگی ساخته های رجوی ملعون و خبیث را ویران کنند.

مادر برات گفت: برای اولین بار در سال ۱۳۸۱همراه خانواده ها راهی اردوگاه اشرف محل سابق اعضای فرقه رجوی رفتیم.

وی ادامه داد:روزها و شب ها همراه خانواده ها پشت در اردوگاه اشرف ماندیم و با وجود اینکه ناراحتی قلبی شدید داشتم ولی مقاومت می کردم.

مادر برات با اعلام اینکه بارها به سازمان ملل متحد و نهادهای بین المللی نامه نوشته و خواسته است تا فرزندش ملاقات کند اظهار داشت:

در طول چند سالی که به اشرف رفتیم تنها در یک ملاقات بیست دقیقه ای که نوه ام فرهاد هم کنار من بود توانستم برات را ببینم.

در ادامه فرهاد ربیعی فرزند برات درتشریح جزئیات تنها دیدار با پدرش که در سال ۱۳۸۲ انجام شد اضافه کرد:

در اولین دیدار که پدرم را دیدم بغض شدیدی همراه با عصبانیت گلویم را گرفته بود،به پدرم گفتم چرا نمی آیی ما آمدیم تا تو را به خانه برگردانیم.

فرهاد با بیان اینکه درست است پدر من زمانی رفته که من نوزاد بودم ولی بازهم خیلی دوستش دارم، گفت:

در اولن دیدار پدرم به سینه خود اشاره می کرد که بعدها فهمیدم سران پلید فرقه رجوی به سینه او میکروفن وصل کردند و او نمی توانست آزادانه حتی با ما صحبت کند.

فرهاد ربیعی گفت:

سران حیوان صفت فرقه رجوی برای اینکه اسیران را پیش خانواده ها شاد و آرام نشان دهند، اسیران را با آرایش ظاهری جلوی خانواده‌ها می آوردند اما رنگ رخسار آن‌ها خبر از دردی عمیق می داد.
وی اظهار داشت:

پس از آن دیدار کوتاه و حسرت آمیز که آخرین دیدار من و پدرم بود بارها به امید لحظه ای شنیدن صدای پدر راهی اشرف شدیم اما دیگر هیچ اجازه ای برای ملاقات داده نمی شد.

وی بیان کرد:گویا سران فرقه رجوی از قدرت حضور خانواده ها به شدت وحشت کرده بودند، آخر کسی نبود به آنها بگوید مگر خانواده‌ها نظامی هستند که از آنها می ترسید.

پسر برات بیان کرد:

سران فرقه رجوی به اسیران می گفتند برای خانواده هایتان نامه بنویسید ولی هیچ از یک از نامه ها را به خانواده ها نمی رساندند و ازمحتوای نامه برای مقاصد مزدورانه خود بهره برداری می کردند. 

وی گفت:مزدوران رجوی آنقدر حیوان صفت و کثیف هستند که به دروغ خانواده‌ها را دشمن اسیران اعلام می کنند و به آنها می گویند اگر ایران بروید شما را اعدام می کنند.

مادر بزرگ فرهاد در پایان این دیدار افزود:

ما شب و روز رجوی را لعنت می کنیم و او باید جزای اعمال ننگین خود را هم در این دنیا و هم در سرای باقی ببیند.

مرحمت ابوالفتحی گفت:

ما تنها به درگاه معبود بی همتا که درد همه ما را می داند التماس می کنیم تا به زودی این فرقه و سران ملعون آن نابود شوند و شاهدد بازگشت اسیران به آغوش خانواده ها باشیم.

وبسایت فراق: صدای خانواده های اسیر فرقه رجوی

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=7195

نوشته های مشابه

17آوریل
فاکتِ چشمان ۱۲ تا داشتم / قربان عرب حسرت به دلی با یادآوری خاطرات را نوشته بود
افشای اسنادی از جمع‌بندی نشست‌های غسل هفتگی و عملیات جاری مردان و زنان در فرقه رجوی

فاکتِ چشمان ۱۲ تا داشتم / قربان عرب حسرت به دلی با یادآوری خاطرات را نوشته بود

09آوریل
سپیده‌دمِ سپهبد
گذری بر زندگی شهید صیاد شیرازی

سپیده‌دمِ سپهبد