• امروز : سه شنبه - ۱۳ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 3 December - 2024
بررسی برنامه نمایشی مریم رجوی تحت عنوان « طرح 10 ماده‌ای برای ایران» / 1

دیکتاتوری تا برخورد وحشیانه با منتقدین

  • کد خبر : 47191
  • 03 جولای 2024 - 11:15

اختصاصی فراق: مریم رجوی با طرحی تحت عنوان «برنامه ۱۰ ماده‌ای» مدتی است به تبلیغ می‌پردازد تا نمایشی دروغین از به اصطلاح دموکراسی را اجرا کند.

به گزارش فراق، فرقه رجوی در طول چهل سال گذشته با اقدامات تروریستی، اقامت در عراق و همراهی با صدام در طول جنگ، جاسوسی و خیانت خود را به اثبات رسانده است. سازمان رجوی به طور واقعی ماهیت دموکراتیک ندارد و هر آنچه می‌سرایند یاوه و سراب تبلیغاتی است که با سرعت برملا می‌شود. خوشبختانه، به یمن امکانات پیشرفته، در عصر ارتباطات برای مردم، جوانان و روشنفکران بررسی عملکردها و دستیابی به حقایق، کار دشواری نیست. موج جداشدگان از فرقه رجوی نیز ادله محکمی در یک دهه اخیر بودند تا بیشتر به شناخت ماهیت و افشای تشکیلات سازمان مجاهدین کمک نمایند.

مجاهدین با رسوایی حضور در عراق، ترورهای دهه ۶۰ و اقدامات جنایتکارانه‌ای که تا کنون داشتند، به جهت پوشش مدره‌گرایی و حضور در مجامع بین‌المللی، دنبال لابی و بهانه‌هایی برای پنهان‌نمودن ماهیت تروریستی خود هستند. همچنین برای ادامه حیات سیاسی و فیزیکی نیازمند کسب امتیاز و امکانات مالی بیشتر از غربی‌ها هستند. «طرح ده ماده‌ای برای ایران فردا» که با جنجال‌های تبلیغاتی به نمایش می‌گذارند، دستاویزی در همین راستاست. غافل آن که دست سازمان، ایادی و حامیانش روشن شده است.

در ادامه ، نگاهی کوتاه به محورهای طرح مورد اشاره داریم تا خوانندگان محترم را نسبت به ماهیت و نیات واقعی فرقه رجوی بیشتر آشنا کنیم.

ماده۱-  اولین محور این طرح اعتقاد به جمهوری و رای مردم عنوان شده. داستان از همین نقطه جالب می‌شود. سال ۱۳۶۴، مسعود رجوی مرکزیت و دفتر سیاسی متشکل از اعضای با سابقه را منحل و خود را رهبر عقیدتی مادام‌العمر مجاهدین اعلام کرد. سپس سال ۱۳۶۸ مریم قجر را به عنوان مسئول اول و سال ۱۳۷۲ هم رئیس جمهور شورایی معرفی کرد، که قرار بود امکان گردهمایی احزابی با رویکردهای سیاسی و عقاید متفاوت باشد. مریم قجر که قرار بود دو سال در این سمت باشد، هم‌اکنون ۳۱ سال تمام است عنوان رئیس جمهور شورای مقاومت و آینده را یدک می‌کشد. بعد از پنهان شدن رجوی، انتخابات جدیدی در آن شورا انجام نشد. اوبیش از بیست سال است خود را رئیس همان شورا هم می‌خواند.

ashraf 1

طبق اظهارات فرقه و اعلام اعتقاد به رای مردم و جمهوریت باید پرسید، در حالیکه پایه و اساس حکومت درون سازمان مجاهدین بر پایه رهبری بلامنازع رجوی‌هاست، و مسعود رجوی و مریم قجر رهبران بی‌تغییر مادام‌العمر مجاهدین و شورا هستند. چرا در طی سال‌های گذشته هیچ گونه رای‌گیری انجام نشده؟ و چرا سالیان تمامی جلسات، تلاش‌ها و اعتقادات سازمان مجاهدین حول القای مذهب مورد نظرشان، رهبری ایدئولوژیکی و عقیدتی می‌چرخد؟ شما که لالایی بلد هستید، پس چرا برای خود نمی‌خوانید؟

این مشخص می‌کند که این بیچاره‌ها برای حفظ ظاهر، خودشان هم نمی‌دانند چه غلطی می‌کنند. بعلت ترس از فروپاشی تشکیلات، بدون رای‌گیری در بین اعضا و بدون نظرخواهی از هواداران، مریم قجر ۳۱ سال سرکرده فرقه است دیکتاتوری درون حزبی بیش از این کجا سراغ دارید؟ او در جلسه علنی فرقه در سال ۷۲ از سازمان مجاهدین استعفا داد. استعفایی که نمایشی بیش نبود. چرا؟ بدلیل این که زن رجوی است، بدلیل اینکه سواد سیاسی و اجتماعی خاصی ندارد و طوطی سخنگویی است که بعد از سی سال نمی‌تواند یک سخنرانی ده دقیقه‌ای بدون نوشته و تپق اجرا کند و درباره خودش می‌گوید از خودم هیچی ندارم و خود را سرسپرده مسعود می‌خواند و می‌شود جانشین سرکرده اصلی.

فرقه‌ای که آرای اعضایش را قبول ندارد. تمام عزل و نصب‌هایش به دستور انجام می‌شود و در تاریخ چهل سال گذشته اش، رجوی سرکرده اصلی بوده، اینگونه بزرگتر از قد و وقار اش سخن می‌گوید و چرند و پرند به هم می‌بافد، باید گفت شما را چه به جمهور و آرا مردم.

ماده ۲- در دومین محور به آزادی بیان، احزاب و اجتماعات، آزادی مطبوعات و فضای مجازی پرداخته شده. نگاهی به عملکردهای سازمان مجاهدین در چهار دهه گذشته فریبکاری آنها را عیان می‌سازد. رجوی طی سال‌های گذشته با تمام جریان‌های سیاسی و باصطلاح اپوزیسیون رفتاری هیستریک داشته است. بارها اطلاعیه و بیانیه‌هایی با عبارات توهین‌آمیز و مملو از فحاشی علیه گروه‌ها و منتقدان منتشر نموده‌اند.

monafegin

سال‌هاست دچار درگیری و تنش با سایر گروه‌ها هستند و در هر مقطعی اعضای دست‌نشانده خود را روانه جلسات و کنفرانس‌های گروه‌های خارجی نشین برای سرکوب می‌کنند. آنها از هیچ مدل حمله‌ای نمی‌گذرند. از درگیری‌های فردی و دسته‌جمعی گرفته تا پاره کردن پلاکارد، سنگ‌پراکنی، فحاشی و سر و دست و شیشه‌شکستن… فرقه رجوی بارها اثبات کرده است که اساسا نمی‌تواند صدایی و جریانی غیرخودش را تحمل کند، به نظرات آنها توجه نماید و یا احترام بگذارد. حتی یک نمونه در بین گروه‌ها و احزاب ایرانی یا خارجی وجود ندارد که سازمان مجاهدین آنها را به رسمیت شناخته خدای ناکرده تعریفی کند و یا رفتار مسالمت‌آمیزی با آنان داشته باشد. الا گروه‌های ضعیفی که بپذیرند تمام عیار تحت فرمان باشد به مانند دسته کوچک خبات کردستان یا مهدی سامع (جریان پیرواقلیت) که می‌دانیم سر و ته آنان به بیست تن هم نمی‌رسد. در دهه ۶۰، رجوی با پز همکاری و کثرت‌گرایی تاکید بر شورایی متشکل از نهادهای سیاسی با عقاید متفاوت داشت. شورای ملی مقاومت با ظاهری سیاسی و تقریباً عقاید متفاوت با حدود ده الی بیست حزب و شخصیت مختلف تشکیل شد. آن احزاب و گروه‌ها و شخصیت‌ها چه شدند؟ شاهد بودیم که از دست یکه تازی و دیکتاتوری رجوی به فغان آمده و از شورا خارج شدند. رجوی هم با وقاحت اعلام می‌کرد: «آنها را اخراج کردیم!» جبهه ملی ایران، حزب طوفان، حزب کار ایران، حزب دموکرات، مهدی خان بابا تهرانی، بنی صدر، قاسملو، فریبا هشترودی، دکتر قصیم و محمدرضا روحانی… یکی بعد از دیگری جدا شدند و رفتند. تماماً دلیل جدایی خود را استبداد رجوی می‌گفتند و بس. همچنین در مناسبات و تشکیلات سازمان مجاهدین، قانونی به نام آزادی بیان عمل و اندیشه وجود ندارد. هرگونه نارضایتی و صدای مخالفی سرکوب می‌شود. احکام شناخته شده و به رسمیت یافته درون تشکیلات مجاهدین، اعتراف‌گیری اجباری، طلاق اجباری، اقرار کشیشی، عدم حمل تناقض، فرمان‌پذیری مطلق، ترک خانواده و عدم ارتباط با دنیای بیرون است. به مخالفین خود اجازه انتقاد و اظهار نظر نمی‌دهند. شاهد هستیم حتی خبرنگارانی که مقاله‌ای در نقد سازمان مجاهدین نوشته و یا سرگذشت اعضای جدا شده را منتشر می‌نمایند چگونه با انواع تهمت و فشارها و شکایت فرقه مواجه می‌شوند.

sarhang sorayya 8

برخوردهای هیستریک با فیلم کودکان کمپ اشرف، برای دخترم سمیه، سرهنگ ثریا، خبرنگاران مختلف، انتشار لجن‌نامه‌هایی در سایت ایران افشاگر علیه جداشدگان وسخنرانی های تهدید آمیز رجوی بهترین دلایل مستند برای اثبات این مدعاست که اساسا سازمان مجاهدین با آزادی اندیشه و عمل بیگانه است و تحمل نقد و صدای مخالفی را ندارد.

هر کسی که نظر مخالفی داشته باشد، با انواع اهانت و تهدید روبرو می‌شود. اعضا به اخبار و کانال‌های ارتباط جمعی و روزنامه‌ها دسترسی ندارند. روزانه بولتن‌های دست‌چین شده از اخبار مورد نظر فرقه تهیه می‌شود که فقط مجاز به مطالعه آن هستند. سازمان مجاهدین در حالی که شعار آزادی احزاب و دموکراسی را می‌دهد، در خارج کشور بی‌امان به سایر گروه‌ها می‌تازد. در سال ۱۳۴۰۱ تمام هم و غم‌شان کوبیدن جریان‌های مختلف، از جمله سلطلنت‌طلب‌ها بود. جداشدگان سازمان مجاهدین تا کنون بارها بیان کرده‌اند که وقتی سازمان رجوی هنوز به قدرت نرسیده، با مخالفین و اعضا خودش اینگونه رفتاری دارد و به قلع و قمع هر نیروی مخالفی برمی‌خیزد، چگونه اگر به قدرت برسد می‌تواند عدالت و آزادی را محقق کند؟ چگونه می‌توان باور کرد به ماده فوق اعتقاد دارند؟

ماده ۳- در این محور به:

الف: تضمین آزادی‌ها و حقوق فردی و اجتماعی طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر

ب: انحلال دستگاه‌های سانسور و تفتیش عقاید

ج: ممنوعیت شکنجه و لغو حکم اعدام اشاره شده است.

الف: آزادی حقوق فردی و اجتماعی طبق اعلامیه جهانی حقوق بشر: تشکیلات مجاهدین جامعه‌ای است که تحت اختیار رجوی قرار دارد. بررسی آن می‌تواند الگوی رفتاری رجوی و سنجش صحت ادعاها و رفتار آنها را به نمایش بگذارد. در سیستم مجاهدین، زندان و شکنجه وجود دارد و کنترل اعمال افکار و عواطف به صورت رسمی انجام می‌شود.

ashraf3

 طبق مشاهدات، زندگی من و صدها جداشده درون کمپ‌های فرقه بدین‌گونه بود: هر شخصی که وارد سازمان مجاهدین می‌شود، به او حکم می‌شود تا ابد در آنجا بماند و اجازه خروج ندارد و ارتباطش با خانواده، بستگان و دنیای بیرون قطع می‌شود. سیستم پلیسی و بگیر و بند برپا است، افراد ناراضی حقی جهت اعتراض و شکایت ندارند. در سال‌های حضور در عراق، اصرار به جدایی منجر به گذراندن چند سال زندان تشکیلات و سپس زندان مخوف ابوغریب می‌شد. دسترسی به مجامع بین‌المللی و وکیل و خانواده وجود ندارد. افراد از همان اولیه‌ترین قوانین مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر محروم هستند. با تشکیل زندان و بازداشت گسترده صدها تن از ناراضیان در دهه‌های ۶۳ و ۷۳ بازداشت و زندانی شدند. مغزشویی، تهدید و رعب و وحشت، جهت مجاب‌نمودن برای باقی‌ماندن انجام می‌شود. از سال ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۲، خانواده‌ها برای دیدار و ملاقات به عراق رفتند و ماه‌ها در پشت درب‌های بسته انتظار کشیدند. به احدی اجازه دیدار و تماس ندادند. رجوی حکم مرگ خانواده‌ها را صادر کرد. آنها را فامیل الدنگ خطاب کرد و اعضا را به سگ و گربه تشبیه کرد و گفت: «سگ و گربه‌ها راه هم احدی زاییده! این نباید دلیل وابستگی باشد!» و از افراد خواست جلوی دوربین تلویزیون به خانواده‌های خود دشنام و فحش بدهند و اعلام برائت کنند. چگونه در حالی که مناسبات مجاهدین به مبانی فوق اعتقادی ندارد و اعضا به شدیدترین شکل پایش و کنترل می‌شوند، مدعی حقوق بشر هستند؟

ب: انحلال دستگاه‌های سانسور و تفتیش عقاید: متن زیر بخشی از گزارش یونامی (سازمان ملل متحد در عراق) می‌باشد که در سال ۲۰۰۹ درباره وضعیت ساکنان کمپ مجاهدین و رفتار سران با آنها درج نمود. این گزارش سندی دیگر براثبات نقض حقوق بشر در کمپ مجاهدین است که کارمندان سازمان ملل و یونامی منتشر کردند. «یونامی در رابطه با نقض حقوق بشر در کمپ لیبرتی توسط مسئولین مجاهدین نگران است. این اتهام‌ها توسط ناظران سازمان ملل در جریان مصاحبه‌های انجام شده با ساکنان مطرح شده… مسئولین کمپ سعی می‌کردند مانع چنین گفتگوهایی بشوند. مجاهدین که یک ساختار سلسه مراتب و اتوریته دارند، محدودیت‌های سختی روی حقوق ساکنان اعمال می‌کنند: مثل حق آزادی رفت و آمد در داخل کمپ و حق ترک کردن ارگانیزاسیون و حق ارتباط آزاد. محدودیت ارتباط با اعضای خانواده – حتی در رابطه با خانواده‌هایی که با هم در کمپ لیبرتی ساکن هستند – محرومیت دسترسی به ارتباطات عمومی و پایه‌ای و دسترسی به مراقبت‌های پزشکی و درمان…» در کمپ‌های فرقه، اثری از تلفن اداره پست، روزنامه، کانال‌های تلویزیونی، دسترسی به پلیس و مجامع حقوقی و بین‌المللی نیست و به راحتی سر هر کی را که بخواهند زیرآب می‌کنند. افراد ملزمند افکار و حتی رویاهای خویش را در جلسات روزانه گزارش کرده و بابت آن مواخذه و تحقیر می‌شوند. ۱۸ ساعت کار روزانه و جلسات مغزشویی اجباری است. بازرسی‌های مستمر از اتاق‌های کار و کمدها و وسایل شخصی رایج است. ده‌ها تن تا کنون در زندان‌های رجوی و یا در اثر فرار و مقاومت به قتل رسیده و خودکشی کردند.

ج: به ممنوعیت شکنجه و لغو حکم اعدام اشاره شده است: این محور ادعای فرقه در ارتباط با مجازات اعدام و شکنجه است. آنها در مقاطع مختلف با تظاهرات و جلسات فریبکارانه جنجال‌سازی می‌کنند تا طبق معمول به سو استفاده و بهره‌برداری بپردازند. اما در تشکیلات مافیایی و قرون‌وسطایی خویش بشدت موافق اجرای حکم اعدام و شکنجه هستند. اعدام به‌صراحت در مرامنامه‌های فرقه موجود است و سندهای مکتوب آن تا سال ۱۳۸۲ (قبل از سقوط صدام) نگهداری و برای بسیاری از تخلفات اعضا در نظر گرفته می‌شد و در برگه‌های پرسنلی و عضویت، ملزم به امضای آن بودیم. در دوره‌های متعدد از جمله در سال ۱۳۷۲ در پایان جلسات مغزشویی مسعود رجوی موسوم به حوض کوثر! اعضا فرمی را امضا نمودند که در آن حکم اعدام دربند دهم آن برای مواردی از قبیل موارد اخلاقی – فرار و یا اعلام جدایی و زدوخوردهای منجر به قتل قید شده است. مسعود رجوی با صراحت در اکثر سخنرانی‌هایش از حکم اعدام دفاع می‌کرد و آن را حق مسلم خودش دانسته و بر آن پافشاری می‌کند. در جلساتی متعدد خصمانه اعلام می‌کرد هر کس از سازمانش جدا شود خائن و حکمش اعدام است. مهوش سپهری جانشین رجوی در کمپ اشرف در جلسات زنان شورای رهبری اعلام کرد هرکدام از شما درخواست جدایی دهد سرش را کنار باغچه گذاشته و می‌بٌریم. مینو فتحعلی به دلیل فرار، مهری موسوی به دلیل درخواست جدایی، نسرین احمدی، زهرا فیض بخش، نغمه حکمی و بسیاری از مردان و زنان بدلیل اعتراض با حکم رجوی به قتل رسیدند و سربه نیست شدند.

او در برخی از جلسات درونی و علنی حکم جداشدگان را اعدام اعلام کرد. مخالفین و منتقدین را خائن و مزدور می‌خواند و به نیروهای خارج کشوری دستور داد هرکجا جداشده‌ای را یافتند، او را به قتل برسانند. او گفت: «روزی که مطمئن شوم شکست می‌خوریم، تصفیه‌حساب اول من با بریدگان و خائنین (منظور جداشدگان) است. دستور می‌دهم شما بروید این‌ها را هرکجای اروپا یافتید بکُشید و روی سر جنازه هم بایستید. مسئولیت با من و از زندانی شدن نترسید، زندان‌های اروپا مثل هتل چند ستاره است.»

سرانجام او در ۱۱ آبان سال ۱۳۹۳ بعد از ده سال مخفی شدن شکستش را پذیرفت. در یک پیام صوتی تحت نام عهد پرچم و ابلاغیه چراغ خاموش اجرای حکم اعدام و ترور جداشدگان و مخالفانش را صادر کرد.

گروهکی که رهبرش حداقل در یکی از پیام‌های صوتی‌اش بغض و کین و نفرت خود را از افشاگری منتقدین فرقه بیان نمود؛ و آن روی دیگر خوی دیکتاتوری و خودشیفتگی‌اش را به نمایش گذاشت. با جا زدن خود بعنوان نماینده خدا همه مخالفان و جداشدگان را دشمن مزدور و مستوجب مجازات اعدام دانست و فرمان قتل صادر کرد. به مخالفینش لعنت فرستاد و عده اجرای عدالت از نوع خودش را داد؛ و گفت حتماً عدالت را در مورد آن‌ها اجرا خواهد کرد و به کیفر شایسته اعمالشان خواهند رسید!

این فرقه به چه قانونی پای بند است که سرکرده‌اش خود را بالاتر از هر قانون‌گذار و شریعت مداری می‌داند. در مقام قاضی حکم می‌دهد، در مقام مذهبی فتوا صادر می‌کند و با تحریک هواداران در کشورهای مختلف، آن‌ها را به خشونت و اجرای حکم اعدام فرامی‌خواند؛ و در این‌سو و آن‌سوی اروپا و امریکا اعلام جنگ می‌کند. او گفت: «در انتظار مصاف آخرین با مجاهدین باشید وصیت کرده و می‌کنیم که باید یک‌به‌یک به جزای خودشان برسند.»

باید سوال نمود: پس چگونه شعار حقوق بشر و پای بندی به قوانین بین‌المللی می‌دهید و خود را مخالف مجازات اعدام و خشونت اعلام می‌نمایید؟ چگونه خواهان برقراری یک سیستم قضائی مستقل و عادلانه مبتنی بر معیارهای جهانی هستید؟ در این حالت، صدور حکم اعدام و کشتن چه معنی دارد؟ پس ادعاهای حقوق بشری جز برای فریب دادن و حقه‌بازی است؟ آیا جز ظاهرسازی و فرافکنی است؟

در ارتباط با مردم ایران نیز آنچه از اعلامیه‌ها، مواضع و نظریات سازمان مشهود است و آنچه که در واقع رخ داده است را همه شاهد بودیم. از دهه ۶۰ تا کنون هزاران تن از مردم ایران بدست این گروهک ترور شده‌اند و بصراحت مسئولیت ترور و خرابکاری و اعمال ننگین را تحت عناوین اعدام‌های انقلابی پذیرفتند.

هم‌اکنون اهداف اصلی مجاهدین در ایران پیش بردن خط ترور، کشتار، اعمال خرابکارانه و ترغیب به زدن نیروهای نظامی و انتظامی از طریق کانون‌های شورشی و تشویق به خشونت است.

ادامه دارد

مریم سنجابی

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=47191