• امروز : جمعه - ۳۱ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 19 April - 2024

پاسخ یک پدردردمند به یاوه سرایی های رجوی ها

  • کد خبر : 4113
  • 19 اکتبر 2015 - 13:56

پاسخ یک پدردردمند به یاوه سرایی های رجوی ها

آقای هوشنگ زاد اسماعیلی پدردردمند وزجرکشیده ازظلم وجور رجوی ها ازاعضای فعال و مرتبط با انجمن نجات گیلان که فرزندش داود را دراسارت تشکیلات سیاه رجوی دارد ضمن مراجعه به دفترانجمن گفت ” خواهش دارم نامه ام را به گوش جهانیان برسانید. به گوش هرآنکس که بویی ازانسانیت برده است وخودش را مدافع حقوق بشرمیداند برسانید. به وجدانهای بیداربشری نهیب بزنید وبه سازمان های حقوق بشری گوشزد کنید که اندک ازسیاست پیشگی فاصله گرفته و خود را به مدار انسانی و حقیقت طلبی پیوند بزنند.

به احمد شهید برسانید که ظالم وقربانی را ازهم تمیز و تشخیص بدهد وبداند کرسی که ایشان به دست آورده است حاصل رنجها وخون های بسا محرومان وقربانیان بیدفاع است وکاری کند که ما ایرانیان خاصه خانواده های اعضای گرفتار درفرقه رجوی ازاقصی نقاط ایران به حق مشروع خود یعنی دیداربا فرندان محبوس درلیبرتی نائل آئیم وکمی آرامش بگیریم .”

آقای زاداسماعیلی همچنانکه ازنامه اش پیداست گویا که با مشاهده حضورنمایشی فرزندش درسیمای نفاق رجوی ها و باز تکرار مشق های دیکته شده بیش ازقبل به بازگشت فرزندش به دنیای آزاد امیدوارترشده است وازمسول انجمن نجات گیلان مصرانه درخواست نمود تا عین نوشته هایش را درسایت نجات اطلاع رسانی نموده شاید که ازاین طریق داود بتواند با اراده ای دوچندان وبا توسل به خدای سبحان بزودی زود صف نا مشروع وتروریستی رجویها را ترک کرده وبه آغوش خانواده خصوصا مادرمریض احوال خود بازگردد.Zad_Ismaieli_Hushang_1

نامه یک پدردردمند به فرزند دربندش

بنام خدا
سلامم را ازراه دور پذیرا باش . امیدوارم درپناه خداوند به خودت بیایی ووجدان خود را بیدارکنی تا شاید دراین اواخرعمری که برای پدرومادرپیرت باقیمانده ؛ رمقی به نفس خسته ما باشی .
دلبندم تا کی خودت را اسیردنیای کهن باقی خواهی گذاشت . چندی پیش مصاحبه ات را ازتلویزیون خودتان دیدم ازاینکه گردخستگی وپیری درچهره ات نشسته بود بجزغصه خوردن کاری نمی توانیم انجام دهیم . درحرفهایی که زدی عنوان کردی که مقطع سوم تحصیل کردی ! حالا چرا این حرفها را زدی نمی دانم به توچه گفته اند بازهم نامعلوم بود ولی درروزنامه اسامی کنکوریها را دیدم انگاردوباره متولد شدم. چونکه تو اولین کسی بودی  که درخانواده و فامیلها دردانشگاه قبول شدی آنهم دررشته برق دردانشگاه شیراز. من که پدرت هستم به توگفتم که تا جائیکه درتوان دارم به توکمک خواهم نمود وکم نخواهم گذاشت. خودت بهترمیدانستی که یک کارمند ساده دولتی بودم و حقوقم معلوم. خانه ای که دربندرانزلی داشتم فروختم وبرای ادامه تحصیل وکارخودت طبق خواسته هایت انجام دادم تا اینکه لیسانس خودت را گرفته ای .
پسرم گفتم بابای من ادامه تحصیل بده گفتی باشه کمک کن بروم اروپاتحصیل کنم وهم کار. درخانواده همه نگران آینده شما شدند. گفتی قول میدهم که درکشورآلمان عموی من آنجاست ازمن حمایت  خواهد کرد که ادامه تحصیل بدهم ومشغول کاری هم خواهم شد. بالاخره قبول کردیم ..ولی افسوس که سرازکجا درآوردی که واقعا متاسف شدیم.
بابای من . پسردلبندم رفتیم اطلاع گرفتیم ازخانواده هایی که عزیزانشان درعراق واشرف هستند.پنج بارهمراه مادرت وبارآخربا برادرت فرشاد راهی اشرف شدیم . با تنی بیمار و رنجورخودمان را به عراق ناامن درمقابل اسارتگاه اشرف رساندیم وخواستارملاقات چند دقیقه ای با عزیزان شدیم ولیکن هرباربا کارشکنی سران تشکیلات فرقه رجوی نه تنها موفق به دیدارجگرگوشه مان نشدیدم بلکه ازجانب گماشته های رجوی مورد آزارواذیت قرارگرفته ایم .
پسرم . بارآخرکه مادرت وفرشاد با من بودندقراربود شماها را ازاشرف به لیبرتی اعزام کنند. ساعت ۲ الی ۳ نیمه شب اتوبوس شما ازاشرف به طرف لیبرتی درحرکت بود . جلوی درب اشرف دلمان خوش بودکه شماها را خواهیم دید. باهزاران آرزوجلوی درب ورودی اشرف بودیم . این ازخدا بیخبران چنان پرده های اتوبوس را کشیده بودند که حتی ما راننده های اتوبوس را نتوانستیم ببینیم . من متوجه شدم حال مادرت خوب نیست که پزشک عراقی به کمک مان آمد. پرسیدیم چی شد ؟ دکترگفت حمله قلبی است وباید بستری شود . درآن صحرای برهوت به کجا مادرت را ببریم ؟ فردایش به طرف مرزایران حرکت کردیم که با آمبولانس اورژانس مادرت را به بیمارستان ایلام رساندیم وبستری شدند . بعدازنواروکارهای اولیه دکترها گفتند چندتا ازرگ هایشان گرفته وباید عمل شود. ۷ الی ۱۰ روزدرایلام ماندیم طبق دستوردکتربا هواپیما مادرت را به گیلان اعزام نمودیم که تاکنون دوبارعمل سنگین قلب انجام شد واکنون با باطری که درقلب اوجا خورده زنده است .
آیا فرقه ملعونی که توانتخاب کردی چنین عملی را موجه میداند که تووامثال تورا ازدیدن پدرومادرویک تماس چند لحظه ای محروم میکنند!؟
پسرم عاقلانه فکرکن بخدا این راه عاقبتی ندارد. من ومادرت وتمامی خانواده همیشه چشم آغوشمان برای توبازاست وبرای لحظه ای که تورا درآغوش بکشیم بزرگترین آرزوی ما می باشد.
دوستدارهمیشگی – پدرومادرپیرت والسلام .
ایران – گیلان – تالش – شهرک ویلای اسالم – خ دریا – پلاک ۲۸ تلفن ۰۱۳۴۴۲۶۳۸۹۸ /۰۹۱۱۶۶۰۱۰۲۲

با احترام
امضاء : هوشنگ زاد اسماعیلی  

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=4113

نوشته های مشابه

03آوریل
آرزو دارم به آغوش خانواده برگردی
پیام نوروزی فریده پرورش به برادر خود در فرقه رجوی

آرزو دارم به آغوش خانواده برگردی

28مارس
فقط به امید دیدار فرزندم زندگی می‌کنم
مهرویه هاشمی، مادر چشم انتظار یکی از اسیران فرقه رجوی

فقط به امید دیدار فرزندم زندگی می‌کنم