از ابتدای مهر ماه ۵۸ هم زمان با باز شدن مدارس، فعالیت جذب دانش آموزان شدّت پیدا کرد و سازمان جهت تقویت پایگاه اجتماعی برای اجرای نمایش قدرت، با سرمایه گذاری بیشتری روی به مدارس آورد.
به گزارش فراق، بعد از خرداد ماه ۱۳۵۸، چند موضوع زمینه درگیریهای مختلف از اقشار گوناگون با هواداران سازمان را تشکیل می داد: از جمله تبلیغ مسائل ایدئولوژیک التقاطی، عدم پیروی واقعی و کامل از رهبری انقلاب، همکاری با بیگانگان، برملا شدن جاسوسی سعادتی، «بحران مشروعیت» ناشی از آن که عموم هواداران سازمان در خیابان ها و اماکن مختلف، یا بر سر آن مباحثه خیابانی راه انداخته و یا تظاهرات و تحصّن می نمودند، داشتن سلاح:(در شهرستان ها و تهران یکی از مسائل مهم امنیتی و انتظامی، نگهداری سلاح و بعضا استفاده از آنها در مراسم علنی و درگیری ها توسط دفاتر سازمان بود)، متهم نمودن دولت و ارگان های مختلف به ارتجاع و کارشکنی های متعدد، تحریک نیروهای قانونی.
در کنار این مقولات به نظر می رسید یک عامل عمده باعث شد که سازمان از خرداد ماه ۵۸ فعال تر از گذشته وارد صحنه سیاسی – اجتماعی شود و با گسترش میتینگ ها و سخنرانی ها در جهت گسترش پایگاه اجتماعی تلاش کند. تلاش برای تغییر معادله قدرت بود؛ این رویکرد که ناشی از شتابزدگی در تاکتیک اجتماعی و تحت تأثیر تحولات سیاسی داخلی و عدم استقرار و انسجام کامل قدرت حاکمیت جدید بود، حاکی از این تصور سران بودکه می توانند با استفاده از فرصت و اعمال فشار گسترده اجتماعی و تبلیغی، معادلات موجود قدرت را بر هم زنند و خود به عنوان آلترناتیو اصلی یا نوک پیکان جبهه چپ بر بخش های اصلی حاکمیت نوپا سلطه یابند.
در ۲۹ مرداد ۵۸، سازمان اعلام کرد که در اعتراض به خفقان و مبارزه علیه ارتجاع نشریه مجاهد را تا اطلاع ثانوی تعطیل می کند. احتمالاً تعطیلی نشریه در پی شکست ها و ناکامی هایی بود که با آن مواجه شدند. این تعطیلی تا ۲۳ مهرماه ۵۸ ادامه داشت ماجرای سعادتی نیز اگرچه یک شکست بزرگ در عرصه افکار عمومی و مناسبات سیاسی برای سازمان به ارمغان آورد اما، بیش از پیش، موجب انفعال و سراسیمگی در بسیاری از مواضع و عملکرد هایشان شد.
در ۲۹ مرداد ماه دادستان دادسرای انقلاب اسلامی طی اطلاعیه ای حکم خلع سلاح گروه هایی را صادر کرد که در جریان انقلاب و حمله به پادگان ها و اماکن نظامی اقدام به جمع آوری تسلیحات نموده بودند. کمیته مرکزی پس از صدور این حکم با محاصره ساختمان مرکزی جنبش ملی مجاهدین به خلع سلاح آنها اقدام نمود که پس از مذاکره با نمایندگان جنبش، تحویل ساختمان مذکور و خلع سلاح، منوط به مذاکره با مقامات دولت و دادستانی انقلاب گردید.
نشریه مجاهد – قبل از تعطیلی موقت – برای بهبود تصویر سازمان در افکار عمومی طی مطلبی در بخش ثابت نشریه تحت عنوان «مردم و مجاهدین» گوشزد می کند که «کسانی که خود را مجاهد معرفی می کنند و دست به سرقت بانک می زنند از ما نیستند؛ کسانی که تریاک می کشند از ما نیستند و زنان سبکسری که خود را از مجاهدین می دانند از ما نبوده و این توطئه هایی است علیه ما» چاپ این مطلب بدین دلیل بود که دستگیری چند چریک فدایی در مهرماه به علت آتش سوزی خرمن ها و افشای توطئه های آشوبگرانه گروه های مارکسیست توسط مطبوعات؛ دستگیری سعید متحدین، عضو شناخته شده سازمان، در حین سرقت مسلحانه از یک جواهرفروشی؛ و انتشار چند جزوه در خصوص مسائل ضدّاخلاقی گروه های سیاسی، جوّ افکار عمومی را در شهریور و مهر ماه ۱۳۵۸ علیه گروه ها تغییر داده بود.
از ابتدای مهر ماه ۵۸ هم زمان با باز شدن مدارس، فعالیت جذب دانش آموزان شدّت پیدا کرد و سازمان جهت تقویت پایگاه اجتماعی برای اجرای نمایش قدرت، با سرمایه گذاری بیشتری روی به مدارس آورد.
تسخیر سفارت آمریکا
بعد از تسخیر سفارت آمریکا در تهران در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ توسط دانشجویان پیرو خط امام، رجوی با برنامه تظاهرات مقطعی در ضدّیت با آمریکا و راه اندازی بحث های خیابانی که به مشاجره ختم میگردید، می کوشید انفعال و عقب ماندگی استراتژیک سازمان را که به شدت مدعی پیشتازی درشعارهای ضدامپریالیستی بود، جبران کند و حتی الامکان از نظر تبلیغاتی، موضوع را به نفع خود مصادره نمایند. بر اساس اعلامیه سیاسی – نظامی شماره ۲۳ مورخه ۲ آذر ماه ۱۳۵۸، با فرصت طلبی شاخه میلیشیا (چریک نیمه وقت) اعلام کردند. سازمان برای توجیه مسلح باقی ماندن خود به بهانه تهدیدات آمریکا، هدف از تشکیل این ارتش کوچک خصوصی را مقابله با آمریکا اعلام نمود. در مراسمی که به مناسبت ۱۶ آذر برگزار شد درگیری مختصری میان مردم عادی و هواداران در اطراف دانشگاه تهران به وجود آمد. در همین ماه درگیری حول موضوع ساختمان هایی که می بایست طبق حکم دادستانی آنها را تخلیه کنند ادامه داشت.
انتخابات ریاست جمهوری
رجوی در دی ماه ۵۸ برای ریاست جمهوری نامزد شد. این در حالی بود که شرکت در رفراندوم قانون اساسی، را تحریم کرده بودند و به قانون اساسی رأی نداده بودند. رجوی و سازمانش توضیح نمی دادند که فردی که به یک قانون رأی نداده، چگونه نامزد اجرای آن قانون شده است. این زمان اوج تبلیغات در اشکال گوناگون، مانند راهپیمایی و چسباندن پوستر بر دیوارهای شهر و راه اندازی سخنرانی و تنش های مختلف شده بود. تبلیغاتی که در مباحثه های خیابانی با فحّاشی به مخالفان همراه بود و به درگیری های پراکنده تبدیل می شد.
پس از اعلام نظر امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه «کسانی که رأی به قانون اساسی ندادند نمی توانند کاندیدا شوند» مسعود رجوی مجبور شد از کاندیداتوری کناره بگیرد. پیش از او نیز کاندیدای اصلی حزب جمهوری اسلامی نیز به دلیل شبهه در ایرانی الاصل بودنش با نظر امام از انتخابات کناره گرفته بود. پس از ان بود که ابوالحسن بنی صدر مطرح ترین کاندیدا و یکه تاز میدان شد. وی بعد از کنار رفتن رجوی اعلام کرد که رجوی دارای پایگاه مردمی بوده و با کنار گذاردن او مخالف بوده است. موضع گیری بنی صدر در آن زمان، تلاش آشکاری برای جلب حمایت سازمان و آرای هواداران آن به شمار میرفت. اولین تعامل بنی صدر و رجوی با این موضع گیری ظاهر گشت. فعالیت هواداران در طی دوره تبلیغات ریاست جمهوری افزایش یافت. در اردیبهشت ماه ۵۹، نتیجه انتخابات مجلس، شکست سوم انتخاباتی را برای مجاهدین به ارمغان آورد که این شکست باعث انفعال بخشی از هواداران گردید. با صدور اطلاعیه ای مانند مرحله اول انتخابات، مدعی شدند که در مرحله دوم نیز تقلبات انتخاباتی گسترده روی داده. سخنرانی رجوی در ورزشگاه امجدیه در پنجشنبه ۲۲ خرداد تحت عنوان «چه باید کرد؟» حاکی از سعی او در جهت انگیزه دهی به نیروهایش بود. در این سخنرانی، رجوی مکانیسم «دفاع مظلومانه» را به عموم هواداران پیشنهاد کرد در طول دو ماه خرداد و تیر ۵۹، تلاش حول مظلوم نمایی با تبلیغات گسترده در مورد ادعای چماقداری در بحث های خیابانی و کار تبلیغی در بین مردم به وسیله مباحثه ساختگی تیم های تبلیغی، و انتشار اطلاعیه در جهت اثبات ظلم بر سازمان از سوی نیروهای خط امام و جذب عناصر دانشجو، دانش آموز، بیکاران در محلات، کارگران و زنان صورت میگرفت.
با سخنرانی امام خمینی در ۴ تیر ۵۹ در خصوص سازمان و نفاق، و بعد از آن، موضع گیری بسیاری از چهره های شناخته شده مذهبی و سیاسی، شکافی عمیق بین اندیشه سیاسی نظام و سازمان به وجود آمد لذا در عکس العمل اولیه اقدام به تعطیلی نشریه و کاهش فعالیت های اجتماعی نمودند تا این موج اجتماعی مخالف را بتوانند از سر بگذراند.
کودتای نوژه
در ۱۹ تیر ۱۳۵۹ خبر کشف یک کودتای نظامی منتشر شد. این کودتا که قرار بود در روز ۱۸ تیر آغاز شود و بعدها به «کودتای نوژه» شهرت یافت از سوی سازمان جاسوسی آمریکا برنامه ریزی و تدارک دیده شده بود. مطابق برنامه کودتاچیان، قرار بود عملیات از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان آغاز شود و هدف آن استقرار یک حکومت سوسیال دمکراسی به ریاست شاهپور بختیار، آخرین نخست وزیر رژیم شاه و در صورت امکان اعاده سلطنت پهلوی بود.
حجه الاسلام ری شهری، در پانزده مرداد ۵۹، طی مصاحبه ای در مورد ارتباط چند گروه سیاسی با عاملان کودتا، به ارتباط آنان با سازمان اشاره کرد و اظهار داشت:در متن بازجویی یکی از سران کودتا به نقل از مسئولان سیاسی کودتا آمده است که مذاکره با سازمان مجاهدین خلق به نتیجه رسیده بود: می گفت که ما این قول را از مجاهدین خلق گرفته ایم که [روز کودتا] بی طرف بمانند. در عوض اینکه آن روز بی طرف می مانند، بهشان قول داده ایم که آزادی فعالیت سیاسی داشته باشند.
گروه ها در دانشگاه و انقلاب فرهنگی
از زمان پیروزی انقلاب گروه های سیاسی خصوصا سازمان مجاهدین در دانشگاه های مختلف کشور مقرهایی را به خود اختصاص داده و با سواستفاده و فرصت طلبی از مکان دانشگاه که صرفا می بایست محل آموزش و پرورش باشد .. برای تبلیغات سازمانی، جذب نیرو ، نفرت پراکنی علیه نظام… و پیشبرد مقاصد سیاسی خویش بهره می بردند. تنها در یک نمونه فعالیت های غیر قانونی، مجاهدین در ستاد دانشگاه ها در اوایل انقلاب این بود که خود را نماینده جمع اوری سلاح های باقیمانده بین مردم جا زده و اقدام به تحویل گیری سلاح ازمردم نموده سپس آنها را به انبارهای سازمان منتقل کرده بودند. این بود که فعالیت های گروه های سیاسی بالاخص مجاهدین یکی از موانع جدی برای پیشرفت آموزش شده و بطور مستمر با اعمال مغرضانه باعث تنش و تعطیلی کلاس ها می شدند.
در پی دستور شورای انقلاب، مبنی بر بازگشایی موقت دانشگاه ها و اعلام روز ۱۵ خرداد ۱۳۵۹ به عنوان آخرین روزِ کار دانشگاه با نظام قبلی آموزشی، در ۲۳ خرداد ماه یک هیأت هفت نفره از سوی امام به عضویت در «ستاد انقلاب فرهنگی» درآمدند تا بررسی و استقرار نظام جدید آموزشی و تحقق انقلاب فرهنگی را عهده دار شوند.
تعیین و تدوین خط مشی آینده فرهنگی و آموزشی کشور، براساس فرهنگ اسلامی، عمده ترین وظیفه شورای مزبور بود. دربسته شدن دانشگاه ها، وقایعی رخ داد که منجر به تعطیلی دانشگاه ها شد، به چند مورد اشاره می شود:
– در اول اسفند ماه ۱۳۵۸، درگیری شورای دانشجویان دانشگاه مشهد تحت نفوذ سازمان مجاهدین خلق و گروهی از دانشجویان عضو «مجمع احیای تفکّرات شیعی» و سایر دانشجویان در محل دانشکده علوم، به گروگان گیری و مجروح شدن عده ای از دانشجویان منجر شد. شورای سرپرستان دانشکده های دانشگاه مشهد، به عنوان اعتراض به حوادث آن روزها، تعطیلی واحدهای آموزشی دانشگاه ها – به جز واحدهای درمانی – را اعلام نمود و گفت در صورت تکرار این گونه حوادث، ناچار به اعلام تعطیل طولانی تر خواهد بود. – در دوم اسفند ماه ۱۳۵۸، در اثر درگیری گسترده در دانشگاه تهران در خلال میتینگ سازمان جمعی از دانشجویان مجروح شدند. درگیری های موضعی بین گروه های مختلف در دانشگاه تهران، از ماه ها قبل شروع شده بود. در دهم و یازدهم بهمن ماه ۵۸ این درگیری ها به اوج خود رسید. در این میان، گروه هایی از خارج دانشگاه، گاه به صورت مستقل و گاه به طرفداری از دسته های داخل دانشگاه، به این درگیری ها دامن می زدند.
واقعه روز دوم اسفندماه در دانشگاه تهران، از نوع چنین رویدادهایی بود. در پی این واقعه، هم زمان با تبلیغات انتخاباتی اولین دوره مجلس شورا، دکترمحمد ملکی رییس شورای سرپرستی دانشگاه که کاندیدای مورد حمایت سازمان در انتخابات مجلس بود، استقرار امنیت در دانشگاه را خواستار شد و استعفا کرد.
– طی روزهای ۲۷ تا ۳۰ فروردین ماه ۱۳۵۹، پس از بروز درگیری بین دانشجویان مسلمان و پیرو خط امام با هواداران گروه های مارکسیست و مجاهدین خلق در دانشگاه های تبریز، پلی تکنیک، شیراز، تربیت معلم، کرمان و علم و صنعت، از سوی انجمن های اسلامی این دانشگاه ها، این مراکز تعطیل اعلام گردید و آنان خواستار پاکسازی محیط آموزشی از دفاتر و ستادهای گروه های مسلح و سایر گروه های بی ربط به دانشگاه شدند.
همچنین سایر دانشگاه های تهران و شهرستان ها نیز بعد از درگیری هایی تحت کنترل دانشجویان عضو انجمن های اسلامی درآمد. و مردم شهرهای مشهد، شیراز، تبریز، بابلسر و… طی راهپیمایی ها و تظاهراتی از اقدام دانشجویان حمایت کردند.
سازمان، با انتشار بیانیه ای به مخالفت با اقدامات انجمن های اسلامی پرداخت بنی صدر هم در یک موضع گیری دوگانه ضمن مخالفت با وجود ستادهای گروه های سیاسی در دانشگاه ها اظهار امیدواری کرد که طی سه روز، خود گروه ها اقدام به تخلیه دفاتر خود در دانشگاه ها بکنند و وضعیت عادی در این مراکز برقرار شود.
– در روز جمعه ۲۹ فروردین ماه ۱۳۵۹ اعضای شورای انقلاب اسلامی و ابوالحسن بنی صدر ، دیدار و گفت وگویی طولانی با امام خمینی داشتند. در پایان این ملاقات، شورای انقلاب اطلاعیه ای صادر کرد و ضمن اعلام مهلت سه روزه برای برچیده شدن ستادهای احزاب و گروه ها در دانشگاه ها با استناد به بخشی از پیام نوروزی امام مبنی بر لزوم تحول در نظام آموزش عالی، آن را خواستِ مورد تأیید دانشگاهیان و دانشجویان برشمرده بود. بر اساس این اطلاعیه، مقرر شد که پس از اتمام امتحانات، دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، تعطیل شوند تا «فرصت کافی برای تهیه برنامه و نظام آموزشی بر پایه معیارهای انقلابی» بدست آید. در روز ۳۱ فروردین ۵۹ بیانیه مفصل دیگر شورای انقلاب در پایان جلسه فوق العاده آن انتشار یافت چنین بود: دگرگونی بنیادین نظام آموزشی، جلوگیری از تشنج در محیط دانشگاه، برچیدن ستادها و اتاقهای جنگ، جلوگیری از تجمع در حول و حوش دانشگاه ها. شورای انقلاب کمیته مرکزی را نیز مأمور حفظ امنیت دانشگاه ها و نمایندگان گروه ها در جریان تخلیه و جابجایی وسایل نمود.
سازمان به همراه سایر گروه های چپگرا و مخالف، طی اعلامیه مجددی با تصمیمات شورای انقلاب مخالفت کرد و دانشگاهیان و دانشجویان را به مقابله با آن فراخواند. اما باتوجه به موافقت بنی صدر با تخلیه ستاد گروه ها در دانشگاه ها، سازمان عملاً و به آرامی به این امر تن داد و پس از درگیری های پراکنده ای دفاتر خود را تعطیل کرد.
ادامه دارد
سرویس پژوهش فراق
مروری بر وقایع سالهای ۵۰ تا ۵۷ پیرامون سازمان ضدخلق / ۱
انتهای پیام