• امروز : سه شنبه - ۲۹ اسفند - ۱۴۰۲
  • برابر با : Tuesday - 19 March - 2024
بازخوانی

ما گروگان بودیم / ۲

  • کد خبر : 34413
  • 16 می 2022 - 10:13

مسعود رجوی می‌دانست که بعد از بسته نگه داشتن درب خروجی اشرف باید تمام مسئولان فرقه ای خود را تغییر دهد و بهترین گزینه روی کار آوردن زن ها بود و برای حفظ آن قشر نیاز بود آنها را از همسران خود جدا کند.

به گزارش فراق، سیروس غضنفری، عضو قدیمی جداشده از فرقه رجوی در بخش دوم و آخر گزارشی تفصیلی خود درباره جزئیات گروه هایی که در فرقه رجوی گرفتار شدند، نوشته است:

همه اعضای فرقه بهتر می دانستند که همواره منظور از ضوابط تشکیلات یعنی تن دادن به خواسته های آنها و منظور از اصول انقلاب ایدئولوژیک نیز یعنی تن دادن به ارزش های ضدانسانی انقلاب درونی این فرقه، لذا رهبری فرقه در پیام به نفراتی که خودکشی می کردند آنان را افرادی با وابستگی به رگ و تار و پودهای زندگی عادی و لیبرالیستی قلمداد نموده و برایش از اراده برای پیوستن به فرهنگ فرقه مجاهدین سخن می راند.

آنان با این جمله ها گروگان های دیگر را می ترساندند و سعی داشتند از تسری پیدایش چنین حادثه هایی جلوگیری کنند.

 برای مثال، کامران بیات از جمله اعضایی بود که همیشه با سران فرقه جنگ داشت. روزی درفاصله (آنتراکت) برگزاری نشست معروف و سرکوب تشکیلاتی دیگ، به گفته دوستان اش با حمایت نسبی و رقیق آنان وی ملتزم می شود باز در قرارگاه (حبیب – بصره) بماند ولی ناباورانه بعداز چند روز اعلام می شود که او ایست قلبی کرده و مرده است؟

کامران دوستی به نام بهرام داشت و چون او تمام خواسته های رهبری را قبول داشت و به آن تن می داد لذا در یک شیطنت طراحی شده برای عملیات علی رغم قدیمی بودن در داخل ایران برگزیده می شود ضمن اینکه اصلا چنین سابقه ای در اعزام افراد قدیمی وجود نداشت. خلاصه طبق اظهارات فرقه ایشان در درگیری کشته شده و بدین طریق پرونده کامران بیات اینگونه بسته می شود.  

و اینک باید گفت گروگان ها در اشرف راهی جز تن دادن به خواسته های فرقه رجوی ندارند.

خواسته رجوی ازما چه بود و برای چه ما را درعراق با ترفندهای گوناگون نگاه داشت؟ رجوی بعد از آشکار شدن وطن فروشی و رفتن به زیر قبای صدام می خواست در عراق هم برای صدام خودی نشان دهد که من بالاترین وفادار به شما از حزب بعث هستم و دارای نیروی به اندازه یک لشکر و هم می خواست برای تبلیغات خود درخارج که من داری یک اپوزوسیونی قدرتمند می باشم که با این ترفند به نیروهای فریب خورده که در دست خود گروگان هستند نشان دهند که این فعالیت سیاسی هم دارد اما واقعیت رجوی بعد از شکست در انتخابات سال ۵۹ درایران در یک سراب زندگی خود را پیش برده و به همین خاطر اول با کسانی که یک روز با هم یک تشکل را تشکیل داده بودند طرد کرد تا درآینده بتواند با آن فریب خورده ها ادامه حیاط داشته باشد و برای طرد، رجوی به یک بهانه نیاز داشت و آن طلاق دختر بنی صدر وازدواج با زنی هم فکر خود که با این نیروهای فریب خورده را حفظ و به بقیه جداشده ها مارک ضد زن را بزند اقدام کرد چون رجوی با این جمله با مریم ازدواج کرد که مسئله رهایی زن ایرانی می باشد که آن وقت مریم را همردیف خود قرار داد تا بتواند نیروهای فریب خورده را با این با خود همراهی کنند ولی رهای زن که یک روز مسعود رجوی ازآن سخن می گفت برای گروگان های زن فرقه یک سلاح کشنده شد که خیلی از آن زنها برای رهایی خود ناچار بودند که رابطه غیر اخلاقی داشته باشد تا از آن سیطره خارج شود ویا بعضی ها تا مرز خود کشی پیش رفت ویا خود کشی کردندمثل الان محمدی و….

این آزادی زن ایرانی بود که رجوی با ازدواج مریم زن ها در بند خود را می خواست  رها سازد طوری مسعود رجوی درحق زن ها ظلم کرد آن ها را از کانون گرم نسبی خودشان درآن اسارت گاه با همسران شان و فرزندان شان بود را جدا کرد و در مرحله آخر آنها را به ازدواج خود در آورد و این یک نشان گر استفاده جنسی از گروگان است و من به همین خاطر می گویم که ما در فرقه رجوی (فرقه مجاهدین) یک گروگان بودیم چه مردش و چه زنش.

مسعود رجوی می دانست که بعد از بسته نگه داشتن درب خروجی اشرف باید تمام مسئولان فرقه ای خود را تغییر دهد و بهترین گزینه روی کار آوردن زنها بود و برای حفظ آن قشر نیاز بود آنها را از همسران خود جدا کند و آنها دیگر پشتوانه نداشته باشد و همین کار را هم کرد که عاقبت داستان ازدواج با شماری از آنها به نام شواری رهبری درجه داد و با فریب که شما باید با مسعود راحتتر باشید برای تان عقد خوانی می کنیم و این گوشه از این گروگان ها می باشد که من در اینجا برای شما بازگو کردم اگر کسی دوست دارد از این بیشتر بداند می تواند خاطرات خانم سلطانی و سنجابی را بخواند که برای آگاهی زن های کشورمان شجاعت به خرج دادن تا نسل آینده دردام گروگان گیرها این فرقه نیفتند.

بلی رجوی تلاش می کرد گروگان های به هر قیمتی در کنار خود نگه دارد چون برای سرپوش گذاشتن به کارهای خود باید حفظ می کرد تا به بیرون از اشرف بگوید که من دارای نیروی قوی در مقابل جمهوری اسلامی می باشم و با استفاده از این گروگان ها بود که شبانه روز کار می کشید تا هم گروگان ها سر گرم باشند و هم خوراک تبلیغات برای خود داشته باشد  و نیاز فرقه رجوی با آن گروگان های موجود برآورد می شد ولی چرا مجدداً گروگان گیری می کرد و این برای نیروهای اسیر نیاز بود بگوید که تمام ایرانیان چشم به اشرف دوخته شده است و ما گروگان ها اول قبول کردیم که شاید ما از این فرقه برداشت غلطی پیدا کردیم اما یک روز یکی از گروگان ها ی جدید دست سران فرقه را روی کرد که به من اروانی گفته بود بعداز سه ماه آموزش شما را به خارجه می فرستیم و الان دو سال است که من دراشرف هستم، رجوی خندید! گفت من هم برای سه روز آمده بودم اما دید که همه نفرات از فریب آنها خبردار می شود گفت فهمیه بیا و او درصحبت های خود منکر این سخن شد.

داستان از چه قراری بود واقعیت این فرقه از چهار گروه تشکیل شده،گروه اول نفرات زندان سیاسی زمان شاه بودند که بعد از انقلاب رجوی دور خود جمع کرد وگروه دوم نفرات بعداز انقلاب هستند که آن زمان ملیشیا نامیده می شد، در سال ۶۰ شروع فاز نظامی رهبران فرقه کاری کردند که اگر شما از ایران خارج نشوید حکومت ایران شما را دستگیر و اعدام خواهد که چون تن شما به مجاهدین خورده است و بعضی ها را هم برای اثبات حرف رهبران خودشان لو دادن و یا دادن سلاح به آن دسته آن ها ناچار شدن تا از استان ها خود به کردستان فرار کنند که توانستند جان سالم به در کنند و این دسته از زمان انقلاب تا به امروز از وضعیت ایران و خارج خبر ندارند و بزرگترین مشکل این گروه ترس از اعدام توسط حکومت است و اگر دراین گروه این نبود اساساً فرقه رجوی وجود نداشت و این گروه تشکل هسته مرکزی فرقه رجوی است این نفرات اگر چه خود گروگان اند ولی کمک کار حفظ گروگان ها را هم دارند.

گروه سوم نفرات هستند که در زمان جنگ ایران وعراق اسیر شدند و این گروه چون در ارودگاه با این فرقه آشنا شده بودند و هرکسی از این فرقه حمایت می کرد از طرف دولت عراق تشویق می شد و این ها برای گذارند اسارت خود در مکان بهتر از ارودگاه و یا برای فرار وارد تشکیلات فرقه رجوی شده اند که در این فرقه به این ها لمپن گفته می شود این گروگان ها هیچ هویتی نداشتن و به همین خاطر هنگام خروج یا در زندان ابوغریب بودند و یا در اشرف از دست رهبران فرقه خودکشی کردند و در زمان آزادی اسرا خیلی از این گروه از ترس اینکه بیاید ایران لو خواهد رفت و شاید حکومت ایران اعدام کنند در آن زمان ماندن ولی کسانی بودند که آن وقت به ایران آمدند در حال حاضر زنده و مثل بقیه اسرا حق وحقوق دریافت می کنند و گروه چهارم از گروگان ها کار یاب بودند که برای کار دریک کشور اروپای به ترکیه آمده بودند و آنجا با گروگان گیر ها آشنان شده و به گذارندن یک دوره آموزشی و بعد از آن انتقال به خارجه را وعده داده بودند و این گروگان ها در اشرف حالت افسرده را دارند چون ضربه ای که گروگان گیرها به اعتماد آن زده است که هرگز آن  قابل جبران نیست واین باعث شده از این گروه انسانهای افسوده بسازد. واقعیت تلخ اما تجربه گران بها است که باید خودمان را درهر شرایط توجه کنیم و فریب گروگان گیرهای حرفه ای نخوریم.

ما گروگان بودیم / ۱

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=34413