• امروز : جمعه - ۱۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 29 March - 2024
بازخوانی

ما گروگان بودیم / ۱

  • کد خبر : 34402
  • 15 می 2022 - 10:31

فرقه رجوی برای حفظ گروگان ها از دو ابزار استفاده می‌کرد؛ یکی سربه نیست کردن و دیگری اعدام نمودن، که تن دادن به این دو برای اعضای ناراضی بسیار ترسناک و سخت بود.

به گزارش فراق، سیروس غضنفری، عضو قدیمی جداشده از فرقه رجوی در گزارشی تفصیلی ضمن پرداخت به جزئیات گروه هایی که در فرقه رجوی گرفتار شدند، نوشت: با توجه به عملکرد فرقه در طول حضورم در آنجا (اشرف) یک روز متوجه شدم که من گروگان هستم و تفاوت من با گروگان های دیگر آن است که گروگان گیر برای آزادی آنها، شرایط و مبلغی در نظر می گیرند و خانواده گروگان یا دولت آن کشور درخواست گروگان گیر ها را برآورده می کنند، اما در فرقه مجاهدین برعکس این مسئله است. رهبران فرقه برای اینکه سیاهی لشکر درست کنند و به لحاظ مالی و غیره از طرف کشورهای دیگر تأمین شوند فقط برای فرقه نیرو (نفر) نیاز بود تا بتواند از آن استفاده ابزاری کنند و از آن گروگان ها بهره سیاسی ببرند، به همین خاطر فرقه با خانواده ها و یا دولت گروگان ها کار نداشت و ندارد و فقط گروگان ها هستند که باید برای زنده ماندن به خواسته های فرقه تن بدهند.

فرقه بعد از آتش بس متوجه شد که دیگر در عراق جایی ندارد به همین خاطر شروع به زمینه سازی هسته ای به نام انقلاب کرد که بتواند برای سرکوب نفرات از آن استفاده کند و این همان ابزار جنگ سرد بود که برای گروگان ها استفاده می کرد که اگر تن به خواسته های رهبران نمی داد در مراحل اول ارزیابی می کردند که آیا طرف واقعاً می خواهد برود یا اینکه خواسته تشکیلاتی دارد که با این بازی جداشدن می خواهد خواسته اش برآورده شود، بعد از ارزیابی نفر را دعوت می کردند به نوشتن گزارش ، بعد از آن مرحله ، برای فشار اولیه، مسئول مربوطه وارد عمل می شد تا بتواند گروگان را با احساسات مذهبی راضی کند، مرحله بعدی در صورت تن ندادن طرف به خواسته های آنها ، نفر رایک مدار بالاتر از مسئول همان تشکیلات  صدا می کرد تا اینکه گروگان بگوید من با صحبت های شما فرقه را انتخاب کردم و اگر قبول می کرد و تن می داد همه چیز بدون مشکل حل می شد ولی ستاره دار و مسئولان تشکیلات فرقه رجوی در نشستهای درونی گروگان را کمک آموزشی خود می کردند، فلانی را انقلاب خواهر مریم نجات داد و الان خودش می آید نقطه شروع قطع شدن خودش را با انقلاب بیان می کنند.

اگر گروگان در این مرحله برای بیان می آمد وحرف های گفته شده مسئولان را تکرار می کرد همه می دانستند که این از ترس سربه نیست، اعدام و آن فشارها نارچار شده حرف خودش را پس بگیرد  و دراین مرحله صدای مسئولان در نمی آمد ولی اگر طرف همان گروگان قبول نمی کرد فشار از طرف مسئولان بیشتر می شد تا با تهدید بتوانند طرف را در آن سیاهی لشکر حفظ کنند و اگر گروگان پوست کلفت بود و این مرحله را هم رد می کرد مسئول مربوطه با جمعی از نفرات ارشد فرقه گروگان را به نشست دعوت می کردند و در آنجا گروگان تهدید اساسی می شد.

 به عنوان مثال به نفر می گفتند اگر بخواهی در این مرحله از فرقه جدا شوی برای فرقه دو راه حل وجود دارد یکی اعدام تو و دیگری سربه نیست کردن تو می باشد.

نام اعدام ، اعدام انقلابی بود که رجوی آموزش آن را به همه داده بود ومثل آورده بود که در زمان حزب کمونسیت در درون تشکیلات چنین اعدام هایی رسم بود و می کردند. اگر طرف حکم اعدام خود را امضا می کرد راه دیگری وجود داشت یعنی از مرحله خیلی پیچیده عبور می کرد، بعد از آن گروگان را به محل اسکان مرکزی، همان زندان انفرادی که در۲۴ساعت نیم ساعت هوای آزاد داشت و اگر چنانچه گروگان اعتراض می کرد، می گفتند نگهبان نداریم باید منتظر باشی تا حکم اعدام تو ابلاغ شود. اگر گروگان می توانست از این مرحله عبور کند برای او خوب بود، یعنی از یک مرحله سخت عبور کرده است. اما از این مرحله در آن زمان از ۱۰۰ نفر یک نفر عبورمی کرد که در مرحله بعدی به سراغ مرگ می رفت که باید ۳ سال در اشرف می ماند و ۸ سال هم گروگان زندان ابوغریب می شد. قانون این بود که گروگان گیرها ، گروگان ها را غیر قانونی به قلعه اشرف می آوردند تا بتوانند بیشترین سود را داشته باشند.

 اگر گروگان ها قانونی به عراق می آمدند آن موقع زندان نداشتند و برای غیر قانونی وارد شدن به عراق بایدقیمت آن را گروگان به فرقه پرداخت می کردند و در آن صورت برای گروگان یک مشکل اصلی وجود داشت و آن مرحله سربه نیست شدن آن بود و یا اینکه در زندان گروگان را وادار به خودکشی می کردند. ما گروگان های دوران جدید نیستیم، قبل از ما هم در فرقه ها اینگونه گروگانگیری ها وجود داشت اما آنها قدم در دنیای آزاد می گذاشتند و از دست گروگان گیر ها فرار می کردند و اگر گروگان زرنگ بود از یک شهر به شهر دیگر اقامت می کرد تا سران فرقه هاآنها را حذف فیزیکی نکنند اما در فرقه رجوی گروگان راه به دنیای آزاد نداشت و باید تن به خواسته رجوی می داد و یا دو راه را در جلو خود می دید یک سربه نیستی و دوم، راه زندان ابوغریب بود.

گذران تاریخ همه چیز را برای مردم ایران روشن خواهد کرد و اقدامات سرکوبگرانه  رهبری فرقه رجوی (فرقه مجاهدین ) علیه اعضای نگهداری شده در حفاظ اشرف مسلما آشکار خواهد شد.  شاید امروز بعضی از حمایت کنندهای این فرقه در اروپا و امریکا سخن ما اعضای جداشده را جدی نگیرند و یا به منافع فردی خودشان اهمیت بدهند، اما روزی فراخواهد رسید که خود آنها این سخن را به زبان آورند که در داخل تشکیلات فرقه رجوی نفرات، اسیر خواسته های نفسانی مسعود و مریم بودند. هکذا بعضی حامیان مستقل فرقه  که سران فرقه با پولهای نفت  صدام حسین آنان را برای جمع آوری امضای طومارهای الکی دور خود جمع نموده اند نیز روزی سرشان به سبب عدم شناخت از ماهیت پشت پرده گروه رجوی به سنگ خواهد خورد و  با  گروگان های رها شده از فرقه رجوی هم صدا خواهند شد که البته آن روزهم انشالله  دور نیست.

 آری فرقه رجوی برای حفظ گروگان ها از دو ابزار استفاده می کرد سربه نیست کردن و اعدام نمودن، که تن دادن به این دو برای اعضای ناراضی بسیار ترسناک و سخت بود  به همین خاطر آنان در مرحله ای از تحمل شکنجه ها در قرارگاه اشرف به خواسته های رجوی تن می دادند تا این دو راه را برایشان پیشنهاد ننماید . فرقه در این خصوص پیچیدگی رفتاری خودش را داشت. مسئولین فرقه در شرایط پیش آمده به گروگان ها انواع وعده های  سر خرمن می دادند و اعضای فرقه  فکر می کردند  به آن گفته ها عمل خواهد شد .

به عنوان مثال اگر عضوی قصد داشت جدا شود  بلافاصله فرماندهان زن طی ملاقاتی با فرد فوق می گفتند برادر (مسعود رجوی) خواسته تا شما حتما از این مرحله عبور کنید و مشکل شما هم حل خواهد شد و فرقه(مسعود) به نحوی در صدد است  راه رفتن شما به اروپا را باز کند و در اولین اکیپ شما را به خارج ببرد. بی شک اگر در چنین شرایطی در فرقه گیر افتاده باشید می فهمید که من چه می گویم و ترفندهای فریبکارانه فرقه چگونه بوده است. عضو فرقه براستی نمی دانست چه تصمیمی برای خود بگیرد از سختی راه فرض شده می ترسید شاید بعد از سه سال تحویل عراقی ها می شد ویا اینکه در قسمت اسکان قرارگاه اشرف ( زندان جدا شده ها) سربه نیست می گردید. خود من شاهد بودم که نفرات چگونه به خاطر  ترس، بهترین سال های زندگی خود را در اشرف چگونه می گذراندند و هر موقع او را برای نشست صدا می کردند چگونه با واهمه دوستان نزدیک اش را درجریان قرار می داد که اگر نیامدنی در کار بود حداقل او به آن واقف باشد.

آری،  با بسته شدن درب اشرف با نام انقلاب درونی وحمایت کامل صدام از رجوی ، وی به گروگان گیری ماهر،  تبدیل شد که نفرات هوادار و غیر هوادار را از گوشه وکنار دنیا پیدا می کرد و برای رابط اعزام چنین افرادی مبلغی هم  پرداخت می نمود تا به افراد گوشه گیر و فریز شده سالیان قبل این را القا نماید که از درب فرقه هنوز نفری وارد می شود تا آنها نیز روحیه نداشته خود را نبازند. رجوی از سیه دلی، آنان را غیر قانونی وارد عراق می کرد تا در صورت تعارض به آنها بفهماند که در صورت اراده برای برگشت و خروج از عراق با زندان ۸ ساله آنهم در ابو غریب به سبب ورود غیرقانونی به عراق مواجهند.

حال بعد از ورود فرد به اشرف او متوجه می شد که در آنجا نه از تماس تلفن ویا نامه با خانواده و دوست خبری هست و نه از زندگی نرمال که موقع فریب به او وعده شده بود.  به همین خاطر گروگان ناچار بود با هر وعده نیم بندی هم راضی شود تا به فرصت های پیش رو بیشتر بیندیشد.

بعد از این مرحله نیز طوری برای او برنامه ریزی می کردند که وی در گیرودار کار روزانه و خستگی و جابجایی های مکرر یگانی از سکون خسته نشده باشد وگاها مسئول مربوطه نفر را به جای دیگر منتقل می کردند که دیگر جلو چشم او نباشد که وعده داده شده را از آن مسئول کسی پیگیر شود و گروگان ناچار بود منتظر شرایطی دیگر باشد و دیگر که نفس کشیدن برای عضو فرقه بسیار سخت تر میشد اسیر گروگان ناچار بود مثل کریم پدرام، خدام الله‌کرم، حجت عزیزی دست به خودکشی بزند و بر زندگی سخت خود پایان دهد.

همچنین اگر فرد در مواقعی هم باز به حضور در فرقه راضی نمی شد و تن به هیچ چیز نمی داد و نحوه ورودش به عراق هم قانونی بود بطرق مختلف سربه نیست می شد که  فرهاد طهماسبی، ترابی و …. از جمله آنها هستند.

ادامه دارد

انتهای پیام / فراق

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=34402