• امروز : شنبه - ۸ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 27 April - 2024
ماجرای نشستی که رجوی در آن طعمه شد:

رجوی اعدام نشد چون خیانت کرد!

  • کد خبر : 24236
  • 25 ژانویه 2020 - 11:00

بهار سال ۸۰ اعضای فرقه رجوی در بدترین شرایط روحی و روانی به سر می بردند. اعضا به دلیل شنیدن دروغ در طی سالیان و وعده های توخالی و فریبنده سرنگونی و همچنین تحمل فشارهای طاقت فرسای روحی وجسمی در اثر بیگاری های سخت و طاقت فرسا به شدت فرسوده و مسله دار شده بودند.

مخالفت ها، تناقضات، کم کاری و اعتصاب خاموش و در برخی موارد درگیری های فیزیکی اوضاع تشکیلات را به شدت وخیم کرده بود. فرماندهان هیچ پاسخی در قبال انبوه ابهامات خطی و سیاسی اعضا نداشتند و نشست های موسوم به عملیات جاری و دیگ دیگر کارایی خود را از دست داده بودند.

 تیم های نظامی و عملیاتی اعزامی به داخل کشور براثر دریافت ضربات سخت عمدتا متلاشی و مرگ اعضای این تیم ها تاثیرات  منفی روحی روانی زیادی بر دیگر اعضا می گذاشت. در چنین شرایطی دستور رجوی برای تعطیلی تمامی کارهای روزمره و رفتن به قرارگاه باقرزاده صادر شد.

قرارگاه بزرگ باقرزاده درغرب بغداد و درمسیر بغداد -اردن قرار داشت. این قرارگاه که در میان یک پادگان عراقی قرار داشت صدام حسین به دلیل امنیت بالای آن و به پاس خدمات رجوی در جنگ با ایران به وی هدیه کرده بود. رجوی به مرور زمان با ایجاد و ساخت ساختمان ها، تاسیسات و تجهیزات آن را به منظور برگزاری نشست های داخلی اش گسترش داده بود. در قسمت پشت این قرارگاه مجموعه اسکان مجهزی برای استقرار مریم و مسعود و اعضای شورای رهبری ساخته بودند. فرماندهان به کلیه نیروها اعلام کردند که برای مدت نسبتا طولانی به قرارگاه باقرزاده خواهند رفت همه به نوعی شوکه شده بودند زیرا به تجربه دریافته بودند احتمالا نشست های سرکوب گرایانه دیگری در راه است.

تمامی اعضا را با خودروهای ایفا که کاملا با کشیدن چادر محصور شده بود به باقرزاده فرستادند. همه به نحوی مضطرب و نگران بودند.

بعد از رسیدن اکیپ ها به قرارگاه باقرزاده افراد سلاح های خود را تحویل داده و درسوله های بزرگ که با ده ها تخت دو و سه طبقه برای اسکان آماده شده بود مستقر گردیدند. بعد از صرف نهار و استراحت کوتاه اعضا برای حضور در سالن نشست آماده شدند. طبق معمول لباس رسمی یک دست سبز در نظر گرفته شده بود. اعضا می بایست قبل از ورود به سالن در چند مرحله بازرسی می شدند. بازرسی در مجاهدین و به خصوص برای شرکت در نشست های مسعود رجوی به شکلی طولانی وکاملا توهین آمیز و زشت صورت می گرفت. به نحوی که منجر به اعتراض تعداد زیادی از اعضا شد. خبر این اعتراضات به گوش رجوی رسید. وی حسابی نسق همه را گرفت و گفت موضوع به جان رهبری ربط دارد هرکس با آن مخالف است بایستی به خودش شک کند و رگه های نزدیکی به حکومت ایران را در خود پیدا کند.

 نحوه بازرسی به این شکل بود که به جز بازرسی بدنی افراد را از زیر دستگاه های پیشرفته هم عبور می دادند. بعد از عبور از مراحل بازرسی افراد در محل های یکان های خود مستقر می شدند.

مسؤولین سازمان تلاش می کردند تا قبل از آمدن رجوی سالن را مملو از احساس و شور برای رجوی نشان دهند تا بعد از مدتی مسعود و مریم وارد سالن شوند.

طبق معمول مسعود رجوی بعد از ورود نشست را با تحلیل آبکی سیاسی در مورد اوضاع ایران و شرایط وخیم و چشم انداز نزدیک سرنگونی شروع کرد.  بعد آن را به یک بحث و بند سرفصلی گره زد. موضوع بحث این بار طعمه بود. محتوای آن به بیان رجوی این بود که هرشخص صرف نظر از رده و سطح و سطوح تشکیلاتی و سلسه و مراتب کاملا در رجوی به عنوان رهبرعقیدتی حل نشود می تواند خوراک و طعمه جمهوری اسلامی باشد.

این نشست ها  طولانی و گاها تا ۱۲ ساعت طول می کشید. بعد از صحبت های سیاسی مقدماتی که معمولا شیوه ثابت رجوی در نشست ها بود موضوع نشست که «طعمه» بود اعلام شد.

معنای طعمه به اعضایی اطلاق  می شد که یا درخواست جدایی داشتند و یا در مناسبات منتقد سیاست های رجوی بودند و رجوی بعداز مدتها برخورد کج دار و مریض این بار تصمیم گرفته بود که با آنها تسویه حساب نماید و آنها را سرجای خودشان بنشاند.

رجوی بحث های نشست طعمه را در یک کتابچه ۵۸ ماده ای تنظیم کرده بود که هرماده مشخص می کرد چه کسانی می توانند طعمه تلقی شوند. داشتن پاسپورت و یا سیتی زن کشورهای اروپایی بودن یکی از مظاهر طعمه بودن و ترکش بریدگی و خیانت محسوب می شد و اعضا می بایست پاسپورت های خود را تحویل می دادند و این مورد درگام بعد به دادن آدرس اقوام در خارج و شماره تلفن های آنها هم کشیده شد تا اعضا هیچ گونه راه گریزی برای خروج نداشته باشند.

در جریان نشست، سوژهای مشخصی که از قبل شناسایی شده بودند به پای میکروفون و مقابل مسعود و مریم فراخوانده می شدند. رجوی استارت اول را می زد بعد سیل فحش های زننده و توهین آمیز ترین کلمات نثار سوژه می شد تا بدین ترتیب وی را کاملا در جمع اعضا بشکنند.

سوژه یکی از روزهای نشست، زندانیان سیاسی بودند که از سال ۶۰ هرکدام سالیان از عمر خود را در زندان های اوین و قزل حصار گذارنده بودند و به خاطر همین سابقه زندان خود را قهرمان  و عناصر مقاوم در اذهان اعضا جا می زدند. آنها انتظار

داشتند که در مناصب بالای فرماندهی و مسولیت قرار گیرند.

رجوی هم به خاطر اینکه بتواند در محافل حقوق بشری از قبل انها نان سیاسی و مبارز بودن بخورد در اوایل و بعد از خروج انها از ایران حسابی آنها را در داخل و خارج تشکیلات لانسه کرده بود و همین موضوع باعث ایجاد مشکل برای خودش شده بود.

نشست های طعمه فرصت خوبی بود تا با این عده صفرصفر نماید. رجوی در جریان نشست مطرح کرد که تمامی زندانیانی که جان سالم به در برده و اعدام نشده اند بنحوی با حکومت  ایران و بازجوها همکاری کرده و حتی در مواردی تیرخلاص به همرزمان خود زده اند.

آنها اگر واقعا برای ایران خطرناک بودند اعدام می شدند و بعد مثالی زد که همه را بر جای خود میخ کوب کرد. رجوی گفت حکومت ایران همه زندانیان را در سبد بزرگی انداخت و الک کرد. انسان های خوبش را کشت و تفاله های باقیمانده را به سمت من پرتاب کرد. این قیاس رجوی خشم بسیاری از زندانیان سابق را برانگیخت.

یکی از آنها در همان پشت میکروفن با صدای گرفته خطاب به رجوی گفت: برادر تناقضی که الان به ذهنم زد را بگویم ؟ رجوی که فکر می کرد می خواهد در جهت اثبات بحث او موضع بگیرد گفت: بفرما. آن عضو با لکنت زبان و در حضور هزاران نفر گفت تناقضم این است اگر هرکس اعدام نشده همکاری کرده پس شما هم در دوران شاه اعدام نشده اید؟ سکوت عجیبی سالن را فرا گرفت. رجوی از پاسخ درمانده شده بود. در آن لحظات مهدی ابریشم چی (شریف) و محمدعلی جابرزاده(قاسم) به دادش رسیدند و با داد و فریاد و عربده کشی ، حمله و هجوم، دیگر اعضا را تحریک به حمله و فحاشی به آن عضو ناراضی کردند.

بیش از چند ساعت آن بیچاره در حلقه گرگ ها  کف به دهان آورده رجوی اسیر بود و فحش و تف کتک نثارش می شد. نشست ها تمام شد. رجوی هیچ پاسخی برای این سوال نداشت. اعضا به قرارگاهایشان برگشتند درحالی که همواره این سوال در ذهن آنها نقش بسته بود که  اگر زنده ماندن در زندان دلیل خیانت است رجوی چرا اعدام نشد.

روایت از : علی اکرامی

انتهای پیام / انجمن نجات خوزستان

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=24236