• امروز : جمعه - ۳۱ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 19 April - 2024

فرزان: صبور باش. محبوبه: چشمهایت را شنیدم. مصطفی: آهای ناموس فروخته ها از شرف حرف میزنید؟ (واکنش هایی به مصاحبه اجباری سمیه)

  • کد خبر : 1694
  • 14 مارس 2015 - 8:00

فرزان: صبور باش. محبوبه: چشمهایت را شنیدم.

مصطفی: آهای ناموس فروخته ها از شرف حرف میزنید؟ (واکنش هایی به مصاحبه اجباری سمیه)

محبوبه و مصطفی محمدی (+ فرزان از هلند)، سیزدهم مارس ۲۰۱۵:…  سمیه جان راست مى گویند، صبور باش، چشمهاى مهربانت را شنیدم، نمى دانم در مصاحبه ات چه گفتى، نشنیدم، هیچ کس نشنید، چشمانت ولى، مهربان و صبور درس عشق مى داد و نگاه صبورت قهر مانانه ایثار و مظلو میتت را فریاد میزد، راست مى گویند صبور باش، کمتر مهربان باش، معلم عشق و ازادگى شدن تاوان دارد، تو تاب بیاورى …

Somayeh-Mohammady-Child-labour-in-Mojahedin-Khalq-1024x446

حرف خانواده محمدی فراتر از تهدید است (نداها و آلان ها را می شناختم، می شناسم و میشناسانم45895715762636105277

فرزان: صبور باش. محبوبه: چشمهایت را شنیدم. مصطفی: آهای ناموس فروخته ها از شرف حرف میزنید؟ (واکنش هایی به مصاحبه اجباری سمیه)

سمیه جان راست مى گویند، صبور باش، چشمهاى مهربانت را شنیدم، نمى دانم در مصاحبه ات چه گفتى، نشنیدم، هیچ کس نشنید، چشمانت ولى، مهربان و صبور درس عشق مى داد و نگاه صبورت قهر مانانه ایثار و مظلو میتت را فریاد میزد،

راست مى گویند صبور باش، کمتر مهربان باش، معلم عشق و ازادگى شدن تاوان دارد، تو تاب بیاورى عزیزانت تاب نخواهند اورد ، تمامى عظمت عشق را هم به زانو در میاورد، معصومیت چشمان سرگردانت که از دوربین مى دزدى وقتى که …. نه نمیدانم چه گفتى من فقط چشمانت را میشنیدم که فریاد مىزدند و درس مى دادند ، و زبانت را حاشا میکردند،

سمیه جان صبور باش و کمتر مهربان، راست مى گوینداینهمه بزرگ نباش، دنیا کوچکتر از عظمت توست، چشمهایت را ببند و با گوش قلبت دلتنگیهاى عزیزانت را بشنو، تو را بعد از دیدن فیلم نا تمام پدرت و چشمهاى امیدوار مادرت شناختم ، خجالت میکشم اگر بگویم چقدر گریه کردم، ولى میدانم که تنها من نیستم که ارزو میکنم پرى زیباى مهربان این قصه ناتمام از قفس تنگ بدنامان ازاد شود، میدانم دوباره چشمهایت مى خندند و عشق را با خود به خانه ات مى برى،سربلند باش، سرت را بلند کن و سرافراز باش، همچون کوههاى سربلند سرزمین مادریمان، تو از غرور و سر افرازى و عظمت و وفادارى چه کم گذاشته اى در این روزهاى اسارت ؟که کودکى و جوانیت را کشتندو به اسارت گرفتند و تو ماندى و سالهاىسیاه و سوخته اسارت و تنهایى،عزیزم سرافراز باش، باز هم به خانه ات باز مى گردى، گر چه که دیر اما دروغ که نمیشود، برمیگردى، باز هم چشمانت میخندد و و کنار خانواده مهربانت ، کنار هفت سین شان مى نشینى و سین سمیه هفتمین سین هفت سین تمامى نوروز هاشان خواهد بود،

سمیه جان صبور باش

محبوبه حمزه (محمدی)

—–

راست مى گویند دلتنگیشان پایانى ندارد براى پرى کوچکى که معلم درسهاى بزرگیست، چشمهایش مهربان تر از انست که که تماشاگر این تماشاخانه و عروسک گردانهاى ضحاک صفت باشد، براى همین است که چشمانش را از پدر مى دزدد ، چون انچه که سمیه از شدت عشق تقیه مى کند چشمانش در چشم به هم زدنى صادقانه به اعتراف مى نشیند

خواننده ی دلتنگیهای بی پایان

فرزان از هلند

—————

والنون و القلم ………..

سلام و درود به قهرمانان و سرزمین قهرمان پرور ایران

سلام به زنان و مردان آزاده ی دنیا

حقیقت بس تلخ و ناگوار است به کام آنان که در خواب غفلتند و خداوند مهر بر دلهایشان نهاده

امیدوارم که حرف های من خوابتان را سنگین تر نکند و بار گناهانتانرا بیشتر از حق و حقیقت بنویسید و حرفی نو بیاورید نوکر رژریم مزدور اطلاعاتی هیچ یک ماهیت کثیف شما را پنهان نمیکند

با من بجنگید ناسزا بگویید تهمت بزنید خوشحال نه خوش حالتر میشوم از تهمت ها نمی هراسم من مرد میدانم و کارزار من مرد حق و حقیقتم

من بیدی نیستم که به این بادها بلرزم حرفی از وطن و وطن فروشی نزنید که شما شرف و دین و ناموس غیرت خود را فروخته اید

از سمیه که خواهر نامیدی حرف نزن که خون هزاران همچون سمیه را ریختید و همچون نداها را در آتش سوزاندید و خون هزاران همچون سمیه و سمیه هارا به شیشه کردید شما که باعث تفرقه ونفاقید و بنیاد خانواده را که خداوند بنا نهاده بر انداختید در دنیای وحش و در دنیای حیوانات حتی حیوانات را از جفت هاشان جدا نکردند وبچه هارا از مادرانشان که شما کردید و این روش های ضد بشری در هیچ مرام و مسلکی نمیگنجد

شما برادران سمیه هستید ؟ شما که سمیه محمدی را از خانه و خانواده با فریب دزدیدید؟ سمیه را که عاشق برادرانش بود و هست از عشق برادرانش محروم کردید ؟

شما که سمیه و دیگر بچه ها را در زیر سن قانونی به بهانه های مختلف به اردوگاه های جهنمی تان بردید به نام آزادی اسیرشان کردید ؟

برادر روزبه ؟ رهرو کرو کور برادر مسعود و خواهر مریم ؟ بله ببخشید خواهر مریم ؟ برادر مسعود پس چه شد ماجرای این خواهر برادری وحشتناک و فریب کارانه را به دنیا بگو برادر روزبه ؟ برادر سمیه کو جرا سمیه برادرانش را نمیبیند ؟ شما که اجازه ی دیدار با سمیه را از برادرانش

و از تنها خواهرش و پدر و مادرش گرفتید مصطفی محمدی مزدور رژیم است ؟ دیگر پدران و مادران و خواهران و برادران همه مزدور رژیم هستندکه نباید بچه هاشان را ببینند و از دیدارشان محروم باشند خواهر سمیه دختر آزاده ی مصطفی محمدی است که زاده و پرورده ی عشق است و هرگز فریب چرب زبانی های شما را نمیخورد دختری که با نان حلال و دست رنج کار و زحمت پدرش بزرگ شده هرگز فریب چرب زبانی یاوه گویانی و یاوه گویی چون تو را نمیخورد و با خواهر خواهر گفتن ها خون الان ها و آسیه ها و نداها را نمیتوانید پایمال کنید ونمیتوانید دنیا را فریب دهید که جنایات بی شمارتر از آن

است که با هیچ دولت و رژیمی قابل مقایسه باشد که ستم و ستمگر پشت و روی یک سکه اند و افتخار من و ملت ایران سمیه محمدی ست که دنیا دلیل ماندنش را میداند و خداوند همراه مظلومین است و من از واق واق سگ ها نمیهراسم من پدر سمیه محمدی هستم استوار محکم پابر جا و مصمم برای نابودی ستم و ستم گران و در نبرد با شیاطینی همچون برادران دروغین خونخوار خیانت کار حرام لقمه آماده ام پس ببینید و بشنوید مرگ تان نزدیک است تا میتوتنی واق واق کن برادر …………

به نام و یاد خدا مسطفی محمدی

Child-Labour-Mojahedin-Khalq-Maryam-Rajavi-1024x473

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=1694

نوشته های مشابه

03آوریل
آرزو دارم به آغوش خانواده برگردی
پیام نوروزی فریده پرورش به برادر خود در فرقه رجوی

آرزو دارم به آغوش خانواده برگردی

28مارس
فقط به امید دیدار فرزندم زندگی می‌کنم
مهرویه هاشمی، مادر چشم انتظار یکی از اسیران فرقه رجوی

فقط به امید دیدار فرزندم زندگی می‌کنم