در سه قسمت گذشته به شرح ۸ موضوع اصلی چگونگی جذب و به دام افتادن جوانان در فرقهها پرداخته شد.
هماینک در این بخش سعی شده به مهمترین فاکتورها و عوامل عضوگیری در سازمان مجاهدین پرداخته شود. بنا به تجربیات شخصی اینجانب و برخی از اعضای جداشده ازنظر من مهمترین عاملهای جذب و عضوگیری سازمان منافقین که حداقل از سال ۶۸ به بعد روند فرقهای شدن را با سرعت بیشتری پیمود به شرح زیر است:
- سوءاستفاده و بهرهگیری از عامل دین و مذهب، آموزهها و بافت مذهبی خانوادههای ایرانی، همراه با بهرهبرداری از شرایط سیاسی پیشآمده بعد از انقلاب ۱۳۵۷ و سوءاستفاده از عدم آگاهی جوانان
- بهرهبرداری و سوءاستفاده از معضلهای اجتماعی و تبلیغات گسترده با عناوین احیای عدالت اجتماعی و رسیدن به جامعه بی طبقه توحیدی! و طرح شعارهای حقوق بشری و پرطمطراق
- اهداف روانی و روانشناختی نمادی با عناوین به کمال رساندن انسان و تکامل یافتن ، ادعای پیشتازی و ارائه تبیین جهان، با انتشار ۱۵ جلد کتاب انحرافی موسوم به تبیین جهان با محتوای کپیبرداری شده از کتب مارکسیستی و اضافههای نامفهوم و گیجکننده
- فریب دادن اسیران جنگی در شرایط بغرنج اسارت در کشور عراق با عوامفریبی، بحران سازی و فشار
- سوءاستفاده از عامل بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و فریب بسیاری از جوانان در دهه ۸۰ با حربه کاریابی، وعده پناهندگی و اقامت در کشورهای خارجی
- ربودن، گروگانگیری و بهرهبرداری از فرزندان خانوادههای اعضا اسیر در فرقه و عضوگیری از این بستر
جهت روشن شدن برخی از محورهای فوق و چگونگی عضوگیری و جذب در این بخش به شرح مختصری از نمونههای عینی پرداخته میشود.
- بعد از شکست سنگین در عملیات موسوم به فروغ و پس از اشغال عراق توسط نیروهای آمریکایی در دورههای دهه ۷۰ و ۸۰ سران فرقه متوجه بودند که ریزش اعضا زیاد شده است. لذا رجوی ستاد موسوم به داخله را که در راستای جذب و عضوگیری فعالیت داشت گسترش داده و به اعضای آن مأموریت داد هر طور شده و از هر طریق ممکن نیرو جذب نمایند. طوری که بعضاً بهصورت جستهگریخته شنیده میشد به رئیس بخش داخله دستور داده به هر طریق که شده ماهانه ۴۰ نیرو از ایران و یا خارج کشور پیداکرده و به کمپ اشرف منتقل کند.
- با این اوصاف ستاد موسوم به داخله شروع به کار نمود. برای آنها مهم نبود که به چه صورت و به چه طریقی نیرو جذب میکنند، فقط تعداد مهم بود. به همین دلیل با انواع و اقسام راههای غیرانسانی، طیفهای مختلف جوانی که بر سر راه کانالهای جذب قرار میگرفت در ترکیه و پاکستان و بلوچستان… . فریب میدادند و بهعنوان مبارز و مجاهد! به کمپ اشرف حواله می کردند.
- پسازآن در سالهای اول بعد از سقوط صدام حدوداً بین سالهای ۸۲ تا ۸۷ شمسی یکی از راههای عضوگیری ستاد داخله، از طریق اعزام و تماس با خانوادههای اعضای مستقر در کمپ اشرف بود. این هدف در دو مرحله زمانی انجام شد. در مرحله اول در سال ۱۳۸۳ خانوادهها را دعوت به دیدار از فرزندان نمودند. ظاهر قضیه انسانی و دیدار بود و با خانوادهها تماس گرفته و آنها را مجاب میکردند که برای دیدار فرزندان به کمپ اشرف بروند؛ اما در پشتصحنه هدف، بهرهبرداری کامل از خانوادهها شناخت و جذب افراد جوان، گرفتن پول و اخاذی …به هر طریق ممکن بود.
- خیلی از مواقع که تماس اولیه فرد با خانواده برقرار میشد پسازآن یکی از اعضا ستاد داخله خود را بهعنوان دوست فرد موردنظر معرفی کرده و ادامه تماس و مکالمات توسط آنها انجام میشد و عضو مربوطه دیگر حق تماس نداشت در حالی که برای سوءاستفاده و مقاصد بعدی تماس با خانواده ادامه پیدا میکرد.
- پس از دعوت و انتقال خانوادهها به کمپ اشرف، ریل فریب و جذب و کار تشکیلاتی و مغزشویی شروع میشد؛ و مخصوصاً افراد جوان خانواده را تشویق به ماندن مینمودند.
شیوههای مختلف و برنامههای متعددی برگزار میشد. دیدار با اعضا و گردش در کمپ، ترتیب مهمانی با شرکت نیروهای جوان، ساعتها صحبت با فرد موردنظر- بردن سایر اعضا مغزشویی شده به نزد آنها، تشویق به پیوستن، هدیه دادن فرم نظامی، ترتیب جشن و مراسم و دیدار از قبرستان فرقه همه در راستای تلاش برای انگیزه دادن و متقاعد کردن برای ماندن در کمپ انجام می شد.
- سپس از فرد میخواستند برای مدت کوتاهی در کمپ اشرف بماند و اگر منصرف شد مدتی بعد برود. تعداد زیادی را به همین صورت موقت ابتدا متقاعد به ماندن در کمپ میکردند و پس از آنکه افراد باقیمانده در یک عمل انجامشده و محذوریتهای مختلفی قرار میگرفتند دیگر امکان برگشت نداشتند.
- در پی مغزشوییهای انجامشده بعضی افراد جذبشده دوستان دیگرشان را در ایران معرفی میکردند در برنامهریزیهای بعدی آنها را به ایران فرستاده و از آنها میخواستند در دور بعدی با تعدادی از دوستانشان به کمپ برگردند.
- مرحله دوم از سال ۱۳۸۴ به بعد بود. در این مرحله با ردیابی وسیع و ارتباطاتی که با اکثر خانوادهها برقرار نمودند دیگر اجازه حضور و ملاقات در کمپ اشرف داده نمیشد و از راههای دیگر برای جذب استفاده میکردند.
- در نمونههای بعدی سعی بر پیدا کردن فرزندان قربانیان سازمان کرده و جوانانی که هیچ شناختی از فرقه نداشتند را با فریب و تشویق و قول حمایت و پناهندگی به عراق دعوت میکردند. سپس ریل جذب و انگیزه دادن با استفاده از خانواده و بستگان شروع میشد. آنها سعی بر پیدا کردن خواهران و برادران، خواهرزاده و برادرزادههای جوان اعضا نموده و آنها را با فریب دیدار و علاقه به بستگان به درون فرقه میکشاندند.
- جذب نیرو در کشورهای خارجی مخصوصاً ترکیه و پاکستان و شهرهای مرزی نیز دیگر شیوه فریب بود. کانالهای فرقه بدون معرفی موقعیتسازمانی در بین مسافرین و توریستهای ایرانی مخصوصاً افرادی که دچار مسائل قانونی شده و یا مشکل مالی داشتند… میرفتند و آنها را تشویق به مسافرت به عراق میکردند، قول حلوفصل مشکلات را میدادند و در خیلی از موارد به آنها میگفتند ما مسئله پول و پاسپورت و پناهندگی شمارا حل میکنیم آنگاه پس از ۶ ماه با کیس سیاسی شما را به کشور دلخواهتان میفرستیم. آنها را بهصورت غیرقانونی وارد عراق مینمودند (که با این روش ان دسته افراد با ورود قاچاقی و غیرقانونی دیگر نمیتوانستند از عراق خارج شوند) کانالهای فرقه در ابتدای امر و در خارج از کمپ از ماهیت تشکیلات و اهداف آن سخن نمیگفتند و افراد قاچاق شده به عراق شناختی از سازمان و ماهیت درونی آن نداشتند. پس از رسیدن به کمپ و هنگامیکه را ه برگشتی نداشتند به بخشی موسوم به پذیرش فرستادهشده و حداقل دو سال در آنجا نگهداری و مغزشویی میشدند. خیلی از افرادی که خانوادگی و در ترکیب یک زوج یا خانوادهای با فرزند به کمپ میرفتند تازه متوجه میشدند که بایستی طبق قوانین فرقه طلاق گرفته و از هم جدا شوند و این موضوع منشأ خیلی از مشکلات روانی و عاطفی آنها میشد و در مقابل عمل انجامشده قرار میگرفتند.
- یکی دیگر از شیوههای عضوگیری تلاش برای جذب فرزندان اعضا در خارج کشور بود که به بهانههای مختلف گذراندن دوره شش ماه آموزشی و یا گذران یک دوره سه ماه با خانواده آنها را نیز فریب داده به عراق میفرستادند. تعداد بسیار زیادی که بعد از گذشت چند سال و پی بردن به ماهیت ظالمانه و جنایتکارانه فرقه خواهان جدایی بودند ولی اجازه خروج نداشتند. همان افرادی که بهمحض رسیدن به آلبانی دستهدسته از تشکیلات فرقه جداشده و فرار نمودند.
- این شیوه عضوگیری سازمانی است که در مجامع بینالمللی و مواضع بیرونی خود دم از آزادی و آزادیخواهی میزند درحالیکه شیوه عضوگیری فرقهای آن بیشتر شباهت به گروگانگیری و آدم دزدی دارد.
- یکی دیگر از رذالتها و جنایات فرقه عضوگیری اعضا زیر ۱۸ سال است که در راستای همان هدف به هر طریق و برای ازدیاد جمعیت دست به فریب و عضوگیری نوجوانان و خردسالان میزند. البته این شیوه ظالمانه از همان ده ۶۰ در فرقه رجوی وجود داشته و بسیاری از قربانیان و هواداران سازمان در سالهای ۵۸ تا ۶۰ از نوجوانان و زیر ۱۸ سال بودند.
- همچنین بسیاری از خانوادههایی که در دهه ۸۰ فریبخورده و به گروه منافقین پیوستند دارای فرزندان نوجوان در طیفهای سنی ۱۰ تا ۱۶ سال بودند که به صورتی ظالمانه فرزندان آنان نیز بهمثابه گروگانی در درون مناسبات فرقه زندانی و عضوگیری میشد؛ و بدتر آنکه بهمحض جذب این دسته از خانوادهها فرزندان را از پدر و مادر جدا کرده و به قسمتهای آموزشی برای مغزشویی میفرستادند.
- اسامی برخی از این افراد که در دهه ۸۰ عضوگیری شدند به شرح زیر است.
- (لازم به ذکر است که به طرز وقیحانهای سران فرقه از این افراد سو استفاده نموده و در برنامههای عمومی آنها را مجبور به سخنرانی و مصاحبه و برنامههای تبلیغی مینماید.)
- (سن درجشده نامبردگان ، سن آنها در زمان عضوگیری و جذب است)
- هستی شاه کرمی ۹ ساله
- شقایق رجبی ۱۱ ساله
- زهرا کهندل ۱۴ الی ۱۵ ساله
- مائده و فروغ معینی ۱۴ و ۱۵ ساله
- نیلوفر و شقایق عظیمی ۱۵ الی ۱۶ ساله
- سمانه بزرگان فرد ۱۲ ساله (نامبرده به طرز مشکوکی در آلبانی فوت نمود)
- نادر و ناصر بشیری ۱۴ ساله
- فاطمه جعفری زیر ۱۸ سال
- روناک نیکبخت ۱۴ ساله
- سحررحیلی ۱۴ ساله
- ملیکا و محبوبه رضایی ۱۴ و ۱۵ ساله
- آلان محمدی ۱۴ ساله (آلان محمدی یکی دو سال بعد از عضوگیری در سال ۱۳۸۰ در پست نگهبانی کمپ اشرف با شلیک یک گلوله به زیر گلویش به طرز مشکوکی کشته شد)
- حامد خالد و مسعود، فرو غ و نسیم شاه کرمی ۱۲ تا ۱۶ سال
- علی محزون ۱۲ الی ۱۳ ساله
- مصطفی میرمحمدی ۱۴ ساله
- آزاده ممقانی ۱۴ سالهو تعداد بسیار زیاد دیگر از این نوجوانان که در ابتدای عضوگیری اغلب به آموزشگاهی موسوم به پارسیان برای مغزشویی منتقل میشدند و هم زمان با برنامه روزانه کمپ در نشستها و جلسات اجباری فرقه شرکت داده میشدند.
در این قسمت به گزارشی که توسط موسسه رند (یکی از مؤسسات تحقیقی آمریکایی) منتشرشده میپردازیم. در این گزارش به برخی از همین شیوههای نامتعارف عضوگیری اشارهشده است.
- «سران فرقه با فریب اسیران جنگ ایران و عراق که در زندانهای عراق به سر میبردند از آنها میخواستند به این گروه بپیوندند تا به این وسیله به ایران برگردند، با این شرط که نیروها و اعضای احتمالی این سازمان در ایران را جذب کنند.» از دیگر روشهای عضوگیری این سازمان، قاچاق خانوادههای افراد فرقه به عراق به بهانه دیدار نزدیکانشان در اردوگاه اشرف است اما پس از حضور خانوادهها در این اردوگاه، از بازگشت آنها به ایران ممانعت به عمل میآمد. برخی دیگر از اعضای این گروه تروریستی قربانیان قاچاق انسان هستند که پول پرداخت میکنند تا بهطور قاچاق از ایران خارج شوند اما منافقین با فریب دادن، آنها را به عراق میآورند و از دسته دیگر فریبخوردگان، میتوان به ایرانیهای خارج از ایران اشاره کرد که پناهندگان اقتصادی، صاحبان بنگاهها و موسسههای خیریه و اعضای خانواده سازمان مجاهدین در ایران از آن جملهاند که همواره هدف سوءاستفادههای سران منافقین هستند. طبق بررسیهای انجامشده در این گزارش، تنها پنج درصد از اعضای این سازمان تروریستی قبل از انقلاب عضو این سازمان بودهاند و ۲۵ درصد نیز در زمان انقلاب به عضویت این فرقه درآمدهاند و علاوه بر آن ۲۵ درصد از مجموع آنها را اسیران جنگی تشکیل میدهند و ۴۵ درصد مابقی نیز پس از استقرار این سازمان در عراق در سال ۱۹۸۸ و با همان (روشهای فریبکارانه) جذبشدهاند. «بسیاری از اعضای فعلی نه از طریق وعده مبارزه با جمهوری اسلامی، بلکه با وعدهی اشتغال، حقوق مشخص برای وظایفی مثل ترجمه یا کمک و تسریع در روند پناهندگی سیاسی و نیز مسائل بهداشتی و پزشکی و حتی ازدواج فریبخوردهاند همه افراد یادشده به شکل غیرقانونی به عراق برده شده و مدارک هویتی آنها ضبطشده و این خود یکی از دلایلی است که نشان میدهد تمام افراد جذبشده در این سازمان از سال ۱۹۸۶ به بعد داوطلب واقعی نبودند.»
- در پایان با عنایت به اینکه امید است مجموعه فوق کمکی هرچند کوچک به خانوادههای محترم و دردمند و سایر خوانندگان فرهیخته نموده باشد
همچنان امیدواریم مطالب فوق در راستای کمک به اهداف و نکتههای برجسته زیر سودمند باشد.
بنا به گفته محققین و کارشناسان رشته فرقه شناسی: سرمایهگذاری در حوزه پیشگیری که به مصونسازی جامعه مربوط میشود ضروری به نظر میرسد. شناسایی روشها و شگردهای فرقههای مخرب درواقع به معنای توانمندسازی ذهنی اعضای جامعه است که به شکلی مؤثر از به دام افتادن افراد جلوگیری میکند.
– افراد گرفتار در فرقههای مختلف علیرغم اعمال همه محدودیتها و کنترلهای ذهنی و جسمی، در صورت روشنگری هدفمند و صحیح در خصوص فرقهها و آثار مخرب میتوانند با درصد مناسبی نجات یابند.
– یکی از مهمترین روشهای کنترل و محدودسازی فعالیت فرقهها را میتوان در حوزه کنترل تبلیغات و جذب آنها عنوان کرد. بهعبارتدیگر اگر بتوان زمینههای جذب افراد در فرقهها را از میان برد، میتوان ریشه فعالیت آن ها را که ارتباط مستقیمی با میزان اعضا و روشهای عضوگیری دارد، خشکاند.
مریم سنجابی
بررسی علل جذب جوانان به فرقهها / ۳
بررسی علل جذب جوانان به فرقه ها /۲
بررسی علل جذب جوانان به فرقهها / ۱
انتهای پیام
ممنون از انتشار این مقاله روشنگرانه