• امروز : پنج شنبه - ۱۸ خرداد - ۱۴۰۲
  • برابر با : Thursday - 8 June - 2023

گفت‌وگو با همسر شهید محمود پورنوروز: منافقین زیر سایه صدام دست به کشتار هم‌وطنان خود زدند

  • کد خبر : 14758
  • 19 می 2018 - 10:28

شهید محمود پورنوروز ۵دی۱۳۴۱ در شهرستان بم در خانواده‌ای مذهبی و ساده‌زیست متولد شد. پدرش کشاورز و مادرش خانه‌دار بود. آن‌ها ۲ برادر بودند و محمود فزرند دوم خانواده بود. او تحصیلات خود را تا مقطع راهنمایی ادامه داد. در کودکی پدرش را از دست داد و ۱۵ساله بود که برای کمک به خانواده‌اش، به موتورسازی مشغول شد.

وی در سال ۱۳۶۴ ازدواج کرد و پس از مدتی برای خدمت سربازی عازم اسلام‌آباد ‌غرب شد.

سرانجام محمود پورنوروز ۴مرداد۱۳۶۷ در عملیات مرصاد بر اثر اصابت ترکش به گلویش به دست عناصر فرقه تروریستی منافقین به شهادت رسید.

به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی فراق آنچه در ادامه می‌خوانید شرحی است بر گفت‌وگوی بنیاد هابیلیان با همسر شهید محمود پورنوروز (صغری بیدرانی):

«ما با هم نسبت فامیلی داشتیم. دخترخاله و پسرخاله بودیم. من ۱۳ساله بودم و محمود ۲۵سال داشت که با خانواده‌اش به خواستگاری‌ام آمدند. خانواده‌ام بخاطر سن کم من مخالف بودند؛ اما محمود آنقدر آمد و رفت تا خانواده‌ام را راضی کرد. سال ۱۳۶۴ ازدواج کردیم. جشن عروسی ما به سبک سنتی و در خانه برگزار شد. ما زندگی مشترکمان را در خانه پدری همسرم آغاز کردیم. زندگی ساده و معمولی داشتیم. محمود موتورساز بود. چهار ماه از زندگی مشترکمان می‌گذشت که محمود برای گذراندن خدمت سربازی به اسلام‌آباد ‌غرب رفت. در مدتی که آنجا بود، چندین بار به مرخصی آمد و هر دفعه مدام از ناامنی منطقه صحبت می‌کرد. او بسیار مردم‌دار و خوش‌برخورد بود. هر وقت به خانه می‌آمد دوستان وآشنایان برای دیدارش می‌آمدند.

آخرین مرخصی که آمده بود، از همه خداحافظی کرد. هیچ وقت از خاطرم نمی‌رود، لحظه آخر به من گفت: «من این بار که بروم، شهید می‌شوم و شما هم همسر شهید می‌شوی.» لحظه رفتن هر چند قدم که پیش می‌رفت، برمی‌گشت و به پشت سرش نگاه می‌کرد.

محمود ۴مرداد۱۳۶۷ در عملیات مرصاد بر اثر اصابت ترکش به گردنش به دست عناصر گروهک تروریستی منافقین مجروح و به شهادت رسید. منافقین در عملیات مرصاد زیر سایه صدام دست به کشتار هم‌وطنان خود زدند.

خبر شهادت را ابتدا یکی از دوستانش به برادرشوهرم داده بود. او هم برای پیگیری موضوع به اسلام‌آباد ‌غرب رفت؛ اما کسی به من چیزی نگفت. وقتی جنازه محمود را به بم آوردند، آنجا تازه متوجه شدم که محمود به شهادت رسیده است. خبر شهادت همسرم آنقدر برایم سخت بود که به مدت یک هفته تب کردم و بیمار شدم.

مراسم تشییع پیکرش با استقبال مردم در شهرستان بم انجام شد و او را در گلزار شهدای بم به خاک سپردیم.»

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=14758

نوشته های مشابه

29آوریل
اساس تفکر مجاهدین خلق فاشیسم با گرایش به ترور و خشونت است
27مارس
رجوی از زندان با ساواک همکاری می‌کرد
مروری بر پیشینه یک فرقه

رجوی از زندان با ساواک همکاری می‌کرد

19فوریه
شب عید، با سنگ و تُف از ما پذیرایی کردند / تا آخرین نفسم برای نابودی فرقه رجوی تلاش می‌کنم
گفت وگو با ثریا عبداللهی، مادری که داستان جدایی او از فرزندش، سوژه فیلم «سرهنگ ثریا شد

شب عید، با سنگ و تُف از ما پذیرایی کردند / تا آخرین نفسم برای نابودی فرقه رجوی تلاش می‌کنم