شهریور برای فرقه رجوی ماه بسیار دردناکی است چرا که بساط شارلاتان بازی رجوی در اشرف جمع شد و دیگر خبری از شعارهای پر طمطراق اشرف کانون آزادی خواهان جهان و مرز سرخ بودن آن و اراجیفی از این مدل نیست.
در همین ماه
به دستور رجوی از آنجایی که وی نیاز به خون داشت حاضر نشد بعد از سرنگونی صدام ،
شکست استراتژی خود را قبول کند و اینکه دیگر ماندن در عراق و اشرف به سود سازمان
نیست و باید از آنجا خارج شد ولی کینه توزی رجوی حد و مرزی نداشت و حتی تا آنجایی
پیش رفت که مسئولین سازمان اعلام می کردند که باید کاری کنیم که نیروهای آمریکایی
برای سرنگونی حکومت ایران به ما نیاز داشته باشند و ما را مسلح کنند .
اهمیت و جایگاه قرارگاه سابق اشرف
برای رجوی بسیار مهم بود چون نام همسرش را به همراه داشت که این می توانست برای
نیروها انگیزاننده باشد و از طرف دیگر آن محل را کانون استراتژیکی نبرد معرفی می
کرد و عنوان می کرد اگر روزی قرارگاه اشرف را از دست بدهیم یعنی تشکیلات سازمان از
هم می پاشد و ته خط به دامن بورژوازی خواهیم رفت آنهم با خفت و خواری .
سئوالی که
اکنون وجود دارد آیا اکنون رجوی به این نکته رسیده است که به واقع تن به خفت و
خواری داده است ؟ آیا با سر به آغوش غرب فرو نرفته است ؟ آن شعارهای رنگارنگ و بی
مصرف در مورد قرارگاه اشرف و ایستادگی می دادید همش باد هوا شده اکنون چه کسی
پاسخگوی این شکست می باشد ؟
اشرف با تمام شعر و شعارهای رجوی و
مسئولین کاسه لیس اش به پایان رسید و باز روسیاهی به رجوی ها ماند .
تمام افرادی که جانشان را در راه پوچ
و بیهوده رجوی در اشرف از دست دادند اگر اکنون زنده بودند به درستی می توانستند
گواه باشند که تمام حرفهای رجوی ها دروغی بیش نبوده است تا روزی که صدام زنده بود
به نوکری از وی ادامه می داد و اکنون در نبود وی برای نوکری غرب دم تکان می دهد و
مریم قجر به این کار افتخار می کند
.
آیا رجوی نمی توانست بدون اینکه
تعدادی بیهوده کشته شوند زودتر اشرف را تخلیه می کرد و اینقدر اشرف مرز سرخ است سر
نمی داد ؟ مگر چه اتفاقی بعد از مرگ ۵۲ نفر در اشرف افتاد که رجوی حاضر شد بی درنگ
اشرف را تخلیه کند ؟
آری چه خوب پرونده سازمان در عراق در
روزی بسته شد که سازمان خودش را برای تاسیس سازمان آماده می کرد ولی شاهد بودیم که
چگونه باقی مانده اعضای تا فرق سر در تناقض در سیاهی شب و به دور از چشم دیگران
دزدانه از قرارگاه اشرف فرار کردند تا این کار لکه سیاهی بر کارنامه سازمان و رجوی
ها باشد ولی از آنجایی که دریدگی و شیادی در قاموس مریم قجر و شوهر دومش وجود دارد
این عقب نشینی مفتضحانه را پیروزی نامید.
اگر این گونه رجوی ها به پیروزی خوش
می باشند همان بهتر که در کشور آلبانی با همان سناتورهای از دور خارج شده غربی لاس
زده و دلتان را برای سرنگونی خیالی حکومت ایران خوش کنید
.
یادداشت
از: مجید محمدی
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز مازندران