• امروز : دوشنبه - ۵ آبان - ۱۴۰۴
  • برابر با : Monday - 27 October - 2025

نامه ها

نامه برومند اعظمی به برادر اسیرش در فرقه رجوی

نامه برومند اعظمی به برادر اسیرش در فرقه رجوی

امیدوارم که حالت خوب باشد . برادرعزیزم ، عزیز تراز جانم حال همگی ما خوب است و ناراحتی جزدوری شما نیست .

نامه خانواده ستار خیری به عزیزشان که سال ها اسیر فرقه رجوی است

نامه خانواده ستار خیری به عزیزشان که سال ها اسیر فرقه رجوی است

نمی دانم آیا دستانم قادر به نگه داشتن قلم هستند و آیا می توانم اشک هایم را مهار کنم ، ستارجان اسمت قلبم رابه لرزه در می آورد و اشکم را جاری می کند. چطور می توانم با تو درد دل کنم ، مگر می شود خاطرات را به روی کاغذ آورد.

نامه ای به برادرم سعید عبدی اسیر فرقه رجوی

نامه ای به برادرم سعید عبدی اسیر فرقه رجوی

امیدوارم که حال شما خوب باشد. نزدیک به ۱۲ سال است که همدیگر را ندیدیم خیلی دلم برایت تنگ شده است. برای دیدار با شما من و پدر و مادرم ۲ بار به عراق سفر کردیم که شاید بتوانیم دیداری با هم داشته باشیم متاسفانه موفق نشدیم . دخترت الان یک خانمی برای خودش شده است دخترت و همسرت نگران شما هستند.

از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت ۳۰

از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت ۳۰

بحث بعدی نشست ، رفتن (یا ماندن) مریم قجر از عراق بود . طی این مباحث مسعود رجوی اصرار داشت که مریم به خارج منتقل شود و در هنگام جنگ در عراق نباشد و تمامی نفرات بالا و کادرها نیز حرف رجوی را تأیید می کردند و فقط یک نفر مخالفت می کرد و آن هم مریم قجر بود . رجوی می گفت که ” چون شرایط غیر قابل پیش بینی است ، پس حداقل یک نفر بیرون از معرکه بماند تا بتواند ادامه دهنده باشد ” و در مقابل مریم قجر استدلال می کرد که ” مسئولیت وی ، حفاظت از رجوی است و باید در عراق بماند .” هر چند در این جلسه این گونه جمع بندی شد که هر دو در عراق خواهند ماند ، ولی عملاً مریم قجر به خارج منتقل شد .

خیانت و انحطاط فرقه رجوی

خیانت و انحطاط فرقه رجوی

خیانت و انحطاط فرقه رجوی احمد هاجری ساکن آبادان برادر (علی هاجری تحت اسارت فرقه رجوی در لیبرتی، عراق)  مسعود و مریم رجوی را میتوان به صراحت به عنوان احمقترین فرمانده احزاب و گروه های حال حاضر معرفی کرد. فرماندهانی که یک  عمر، از طلوع غمگین  تا غروب مرگبار ارتش آزادی بخش در بیابانهای عراق به […]

به دنبال سراب ، خاطرات احسان بیدی ـ قسمت ۲-۳

به دنبال سراب ، خاطرات احسان بیدی ـ قسمت ۲-۳

خانه متشکل شده بود از دواتاق خواب و اشپزخانه و … متوجه شدم که نفرات همگی پاسپورت و مدارک قانونی خود را به محسن داده بودند و محسن هم آنها را به بهانه های مختلف ضبط کرده بود و جالب انکه انها حق خارج شدن از خانه را نداشتند و فقط انتهای شب اجازه داشتند بالا پشت بام و یا تک به تک با خود محسن به پایین رفته و سیگار بگیرند و خریدی بکنند. محسن یک فضای پلیسی برای انها ایجاد کرده بود که انگاری اطلاعات ایران پایین منزل انهم درترکیه هست

نامه آقای اصغر عباسی به برادرش (خلیل عباسی تحت اسارت فرقه رجوی در لیبرتی، عراق)

نامه آقای اصغر عباسی به برادرش (خلیل عباسی تحت اسارت فرقه رجوی در لیبرتی، عراق)

برادر عزیزم خلیل جان اخیرا شنیدم که تعدادی از لیبرتی به آلبانی منتقل شده اند من و پدرت و مادرت و خواهران و برادران همگی انتظار داریم که سران مجاهدین شما را نیز هر چه زودتر به آلبانی منتقل کنند زیرا عراق شرایط بحرانی دارد و برای ما سوال شده است

نامه آقای مختارعلی جمالی به برادرش (محمدعلی تحت اسارت فرقه رجوی در لیبرتی، عراق)

نامه آقای مختارعلی جمالی به برادرش (محمدعلی تحت اسارت فرقه رجوی در لیبرتی، عراق)

ای سران سازمان مجاهدین خلق از شما می خواهم اجازه تماس تلفنی به برادرم صادر نموده و فرصت دیدار خانواده ام را با ایشان فراهم نمایید اینک که کشور عراق در موج ناامنی و هرج و مرج بوده و پایگاه لیبرتی فاقد امنیت لازم می باشد

تجمعات اعتراضی در لیبرتی و نکات قابل توجه آن

تجمعات اعتراضی در لیبرتی و نکات قابل توجه آن

عکس سرتیتر خبر و نمایه در سایت مجاهدین و جالب اینکه همین هفت زن ونه بیشتر صلاحیت نمایش داده شدن در اینترنت را ندارند ,

آزادی و دیدار با مادر، تار و پود خانه عنکبوتی رجوی را بار دیگر به هم ریخت

آزادی و دیدار با مادر، تار و پود خانه عنکبوتی رجوی را بار دیگر به هم ریخت

دراسفند ماه ۱۳۹۳ مطلع شدیم آقای علی ابراهیمی بعد از ۱۵ سال اسارت در فرقۀ رجوی خائن ، خودش را به مقر سازمان ملل در کمپ لیبرتی رسانده و تقاضای نجات نموده.

زندگینامه و خاطرات من با مجاهدین ولی نه در اشرف و عراق !

زندگینامه و خاطرات من با مجاهدین ولی نه در اشرف و عراق !

به هر حال عکس را چاپ گرفتم و قرار بود این عکس را با نوشته به دیوار یکی از خیابانهای شریعتی بزنم و ازش عکس بگیرم که باز به من گفتند که اگر خودم نمی توانم این کار را بکنم می توانم به کسی پول بدهم