وقتی رجوی گفت، تاریخ از پیروز جنگ سوال نمیکند!
روایتی از پایان زندگی مشقتبار در مقر خائنان بیوطن / بریدهای که در پارکینگ منافقین خود را آتش زد
عملیات چلچراغ منافقین با هدف جذب زنان و نظامیان عراقی طراحی شد / افشای شیوه رجوی برای گرفتن اسیرِ ایرانی
گزارشی از چهل و یکمین جلسه دادگاه محاکمه منافقین
بررسی پدیدار شناسانه انگیزههای منافقین در تخریب امامان جمعه / تلاش برای تغییر نگرش جامعه نسبت به نهاد روحانیت
آلبانی، کشوری که تعهدات قانونی آن رو به وخامت است / «مجاهدین خلق» خطری برای منطقه بالکان
هشدار آقای قاضی به کشورهای حامی منافقین: نباید متهمین تروریسم را میزبانی کنید
«به همین خیال باش»: پیامی کوبنده به آمریکا و نوچههای مزدورش / ایران، قدرتی شکستناپذیر
در این عملیات بیش از ۲۵ نفر کشته و ۲۰۰ نفر زخمی شدهاند و به نظر میرسد که سازمان ملل، کشورهای اروپایی و آمریکا که مرتب دم از حقوق اعضای فرقه منافقین میزنند باید به فکر مردم عراق نیز باشند و برای خروج سریعتر تروریستهای منافق از عراق دست به کار شوند. مردم عراق جنایات منافقین به همراه ارتش بعث در حق خود چه در سرکوب انتفاضه شعبانیه در جنوب عراق و چه در عملیات انفال در کردستان که منجر به شهادت بیش از ۲۰۰ هزار شهروند عراقی شد را فراموش نخواهند کرد.
با ابراز تأسف، روز پنجشنبه ۲۹ اکتبر ۲۰۱۵ (۷ آبان ۱۳۹۴) در ساعت ۷ و ۴۰ دقیقه بعد از ظهر ده ها موشک کاتیوشا به سمت پایگاه لیبرتی مجاهدین در عراق پرتاب گردید که طی آن تاکنون ۲۳ تن از اعضای مجاهدین کشته و در همین حدود زخمی شده اند که گفته می شود حال سه تن از آنان بشدت وخیم است. در میان کشته شدگان نام حسین ابریشمچی (برادر مهدی ابریشمچی و از مسئولین رده بالای مجاهدین)، منوچهر براتی (از فرماندهان بسیار مجرب جنگ نامنظم با ده ها عملیات تروریستی درون مرزی)، حمید دهقان (از نیروهای عملیاتی جنگ نامنظم)، جاسم قصیر (مترجم زبان عربی) و همچنین نیره ربیعی (عضو شورای رهبری مجاهدین-مدار پایین) به چشم می خورد. بقیه جان باختگان نیز عمدتاً از نیروهای قدیمی و باسابقه مجاهدین می باشند.
گفتم بهتر است که راجع به خاطرات خودم که بیش از بیست سال در مناسبات این سازمان بوده ام و از نزدیک شاهد اعمال تروریستی و فرقه گرا یا نه سازمان مجاهدین بوده ام صحبت کنم تا بدین وسیله هم به بخشی از سوالات هموطنان عزیز پاسخ داده باشم و هم اینکه با بیان این خاطرات تلخ و مروری بر یک تجربه تلخ جوانان عزیز کشورم را هشیار کنم که هیچ وقت گول شعار های توخالی و پوچ و بی محتوا و پر طمطراق گروههایی نظیر سازمان مجاهدین خلق را که خود را مدافع سرسخت حقوق بشر و دموکراسی و آزادی بیان می دانند را نخورند و در دام این گروه های به ظاهر انقلابی را نخورند و مثل بنده و دیگر دوستانم بهترین سرمایه خودشان که عمر هست و بهترین دوران عمر خود را که جوانی هست هدر ندهند. همانطور که جنابعالی اشاره فرمودید من حدود بیست سال بهترین دوران عمر خودم را یعنی جوانی ام را در این مناسبات فرقه رجوی تحت عنوان سازمان انقلابی مجاهدین خلق ایران سپری کردم. من در سال پنجاه و هشت خورشیدی که دوران راهنمایی تحصیلاتم را می گذراندم و پانزده سالم بود از طریق یکی از معلمان خودم بنام ستوده با سازمان مجاهدین آشنا شدم که …
امروز در سایت افشارگر که وابسته به فرقه تروریستی رجوی است٬ مزخرفاتی را دیدم که در ابتدا بدلیل مشغله زیاد کاری خواهان پاسخگویی بدان نبودم٬چرا که از قدیم گفته اند جواب ابلهان خاموشی است! اما حیفم آمد چیزی نگویم چراکه شاید این قلمداد شود که حرفهایشان را قبول دارم و مثل همیشه که دچار سوءتفاهم هستند بازهم به همین درد دچار شوند!
پادگان اشرف در نزدیکی شهر خالص از استان دیالی بود. زمانی که رجوی به عراق رفت این پادگان را به او دادند ولی همچنان فرماندهی برعهده ارتش عراق بود. این پادگان هم مثل هر پادگان دیگر عراق جیره، بودجه، آموزش، نیرو و غیره داشت. بهتدریج زمینهای کشاورزی اطراف پادگان را هم به زور از کشاورزان گرفتند و ضمیمه کردند؛ حتی روستایی در اطراف پادگان بود که آنها را هم کوچ دادند و زمینهایشان را تصرف کردند
جاسوسی بر علیه جدا شده ها و پناهندگان
(نامه سرگشاده به نهاد ضد تروریسم اتحادیه اروپا)
رمز این نابودی و این سرافکندگی و شرمساری بعد از پنجاه سال حرکت و فعالیت نابود کننده خانواده ها و فراریان از دست من بوده است .
آری! سازمان منافقین رجوی در پنجاهمین سالگردش، با شورای مرکزی سرافکنده خود غلط میکند که دیگر ازحقوق محرومان و زحمتکشان دفاع کند .
بازخوانی پرونده تخلیه خونین دهم شهریور ۹۲ اردوگاه مخوف اشرف ( بخش دوم ) الف .مینو سپهر ۲۰۱۵/۰۹/۰۷ مقدمه _ دربخش نخست این نوشتار وضعیت اردوگاه مخوف اشرف ازابتدای سال ۲۰۰۹ تا انتقال آخرین گروه ساکنین این اردوگاه به کمپ موقت لیبرتی درتاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۲ را مورد بازخوانی قرار گرفت _ نماینده یونامی ( […]
رجوی وطن فروش وخائن وجاه طلب ازنوع هیستریک وافسارگسیخته ازبرای به اسارت نگهداشتن اعضایش سی واندی سال است که زوزه سرنگونی سرمیدهد وبسا کارنامه سیاهی را برای خود به ثبت رسانده ونزد مردمان ایران زمین مطرود ومنزوی شده وخائن قلمداد میشود.
من ودیگر دوستان رها شدیم وآنهایی که هنوز دراسارات این فرقه هستند حتما مثل من بیاد دارند که یک روز متوجه شدیم با تانک های آمریکایی در محاصره هستیم اما کسی هیچ خبری را به بیرون درز نمی کنند اما تقریبا همه چهره ای خوشحال دارند
حدود سی سال قبل (۳۰ خرداد ۱۳۶۴) که صحنه ایران غرق در خون و آتش ناشی از جنگ خارجی و تروریسم داخلی قرار داشت، در نقطه ای هزاران کیلومتر دور از وطن، قراردادهای دو ازدواج در حال انعقاد بود. ازدواج هایی که در پی یک طلاق نامتعارف (و شاید ناموزون و ناهنجار به لحاظ عرفی) بوجود آمد و مسعود رجوی آنرا “انقلاب ایدئولوژیک” نامید که سرآغازی بر “خلافت مطلقه” اش در سازمان مجاهدین بود. سازمانی که از این پس می باید مسیر ناموزون فرقه شدن را با شتاب بیشتری طی می کرد.