روایتی دردناک از تیرخلاص زدن منافقین به افرادعادی در مهران
دوگانگی فرانسه در مواجهه با حقوق بشر؛ از بازیگری در تقویت توان اتمی صهیونیستها تا تقابل با منافع ملت ایران / آغوش باز مهد آزادی برای تروریستها!
عالمی که فرشته نجات بود
شکایت خواهر شهید از منافقین تقدیم دادگاه شد: پدر و مادرم هزار آرزو برای برادرم داشتند
قتل به شیوه گروهک منافقین
«جان» مریم قجر تا آخر عمرش در زندان جشن میگیرد!
دیدم که منافقین مسئول کمیته امداد مهران را اعدام کردند
تاکتیک «خلق خبر» و «مغالطه» از مهمترین تاکتیکهای رسانهای منافقین / ۱
ما امروز آکسیون داشتیم درمقابل ساختمان سازمان ملل در ژنو و پلاکاردهائی را حمل می کردیم مبنی بر نه به تشکیلات رجوی و نه به مریم رجوی، باز هم به رویه همیشگی خودش این تشکیلات بصورتی فرقه گرایانه اجازه ایجاد ارتباط بین اعضای خانواده و بستگانشون نمی ده و عجیب اینه کسانی که درون تشکیلاتشون این قوانین فرقه ای حاکم هست مدعی حقوق بشر هم می شوند.
تیم منافقین بر خلاف همیشه که پس از نشستهای سازمان ملل به فرانسه بازمیگشت، پس از صرف شام در رستوران تایلندی کاردینال جنب هتل رویال به همراه جمال بوحسن، نماینده پارلمان بحرین و عناصری همچون مقصودی(رابط منافقین و شبکه من و تو) به جمع احمد شهید و رابط سعودی پیوست.
حضور اعضائی از انجمن زنان در ژنو و فعالیتهای آنها همچون خاری در چشم مأموران لباس شخصی اعزامی رجوی بود، آنها که تحمل ندارند صدای مخالفی را بشنوند.
نامه ای به دخترم پروانه ربیعی عباسی اسیر در لیبرتی سلام دخترم ! امید وارم که حالت خوب باشد اگر از احوال من بخواهی خوب هستم و شاید باور نکنی همش به فکر شما هستم. آخه من یک مادرم و یک مادر نمی تواند فرزندش را فراموش کند عکس هایت را که نگاه می کنم […]
البته از این گونه حرفها و توهینها و تحقیرها و بلکه زشت تر و رکیک تر از آن در تشکیلات جهنمی رجوی درمورد همه مان روز و شب جزء «عملیات جاری»! رجوی بوده و می باشد فرهنگ کثیفی که منحصر به فرقۀ رجوی و سرمداران مرد و زن آن ذوب شده در شخص مسعود رجوی بزدل و فراری است
مقامات محلی و مردم در برخورد با خانواده های اسرای فرقۀ رجوی شدیدا از وضعیت اسرا و خانواده ها و محرومیت آنان از دیدار همدیگر در نتیجۀ ممانعت رهبری فرقه متأثر شده و ابراز تأسف می کردند و تأکید خانواده ها بر ضرورت اعمال فشار بر مریم رجوی که مقیم آن استان و شهرستان می باشد برای رفع ممنوعیت دیدار خانواده ها و آزاد گذاشتن اسرای لیبرتی برای تماس با دنیای بیرون بویژه تماس و دیدار با افراد خانواده های خودشان را مورد تأیید قرار می دادند.
آخرهای سال ۱۳۶۹ بود که ما از لشکر ۶۱ به لشکر ۴۵ منتقل شدیم.
در آسایشگاه لشکر ۸۹ بودیم که مامور ساختن یک زمین فوتبال شدیم.
بعد از خلع سلاح مجاهدین و برگشت نیروها به داخل قرارگاه اشرف تا آن زمان هیچ گونه نشست اساسی بین مسئولین رده بالای سازمان صورت نگرفته بود و بیشتر موارد دیکته می شد و توسط مسئولین قرارگاه ها فقط اجرا می گردید . تا آن زمان یعنی دستگیری مریم کلیه نیروها باور داشتند که همه اعضاء بلند پایه سازمان همگی در اشرف بوده و یا در جای دیگری غیر از عراق نیستند .
پروسه ای که سازمان مجاهدین با نیروهایش انجام می دهد مرگ تدریجی است والا چه لزومی دارد وقتی هیچ آینده ای پیش روی سازمان وجود ندارد و افراد سازمان در لیبرتی عراق در قفسی بسته نگهداری می شوند و مبتلا به مرگ تدریجی می شوند خانم مریم قجر به جای آنکه به فکر قربانیانی که در لیبرتی حاضر هستند باشد به فکر حمایت از تروریست های سوریه است، خانم رجوی که خوب پیام می فرستد و با آوارگان سوری اعلام همبستگی می کند مگر سرنوشت تعداد افرادی که در لیبرتی هستند بهتر از همان آوارگان است جالب اینکه دم از وجدان هم می زند و اینگونه با احساسات جوامع بازی می کند.
اقدامات اینها درمورد حل مشکلات کشورهای خودشان که بارها بیشتر ازایران است، چه میزان است ؟
این صدای هزاران خانواده ای که اسیران آنها در لیبرتی و آلبانی گرفتار هستند ، اینان همان مادران و پدرانی هستند که جلوی درب اشرف آخرین هشدار را دادند که یا آزادی و ملاقات بااسیران یا بسته شدن درب زندان و سیاه چال های رجوی !
وحالا لیبرتی نشینان باید بدانند این آخرین پیام است .