روایتی دردناک از تیرخلاص زدن منافقین به افرادعادی در مهران
دوگانگی فرانسه در مواجهه با حقوق بشر؛ از بازیگری در تقویت توان اتمی صهیونیستها تا تقابل با منافع ملت ایران / آغوش باز مهد آزادی برای تروریستها!
عالمی که فرشته نجات بود
شکایت خواهر شهید از منافقین تقدیم دادگاه شد: پدر و مادرم هزار آرزو برای برادرم داشتند
قتل به شیوه گروهک منافقین
«جان» مریم قجر تا آخر عمرش در زندان جشن میگیرد!
دیدم که منافقین مسئول کمیته امداد مهران را اعدام کردند
تاکتیک «خلق خبر» و «مغالطه» از مهمترین تاکتیکهای رسانهای منافقین / ۱
مجاهدین خلق نه تنها در چهل سال گذشته در زمینه اهدافی که برای خود قائل شده اند هیچ پیشرفتی نداشته اند که همانطور که الدار ممدف محقق و مشاور پارلمان اروپا در مقاله جدیدش در لوبلاگ عنوان می کند “لابی گری مجاهدین خلق در سالهای اخیر برای تغییر رژیم در ایران حتی هیچ تاثیری بر پارلمانترهای پارلمان اروپا هم نداشته و آنها بوضوح پشت پرده دروغهای و دسیسه چینی های رجوی را می بینند”. بطور خلاصه باید گفت این روزها شاهد سقوط نهایی ستاره بخت سازمان مجاهدین خلق هستیم.
در این دوسال آنقدر شرایط سخت و وحشناک بود که بارها نفرات درخواست نوشتند که ما ها را به گوانتاناما بفرستید. در چند پروسه افرادی که از شدت فشار و ضرب شتم آمریکائی ها به ستوه آمده بودند درخواست کردند که به ایران برگردند که نزدیک ۷۰۰ نفر به ایران برگشتند و درتیف ۲۰۰ نفر باقی ماند. بعد با یک سال تلاش بعضی از فرماندهان ارتش امریکا کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد موافقت کرد که با ما ها مصاحبه انجام بدهد که بعد در سال ۲۰۰۶ به عنوان پناهنده شناخته شدیم و کمپ تیف تبدیل به کمپ پناهندگی سازمان ملل شد و تحت پوش سازمان ملل در آمد. اما سازمان مجاهدین از توطئه کردن برعلیه نفرات تیف باز نماند و هرچه در توان داشت برعلیه این نفرات انجام داد. رهبران سازمان مجاهدین آنقدر به فرماندهان ارتش امریکا باج دادند تا اینکه ارتش امریکا کمپ سازمان ملل را بست و نفرات را آواره شهرهای کردستان کرد.
وقتی سخنان مریم رجوی در مقابل جلسه استماع کمیته کنگره آمریکا در ارتباط با داعش را خواندم، یاد احمد چلبی افتادم که با دادن اطلاعات دروغ به سیا دست آمریکا را برای حمله به عراق مسلح کرد. خیانتی که بهای آن را مردم عراق با چند میلیون کشته و ویرانی کشورشان و از بین رفتن تمامی زیر ساخت های اقتصادی کشور به شکلی که هنوز بعد از گذشت ۱۲ سال از جنگ عراق نتوانسته است از زیر بار آن قد راست بکند.
با عرض سلام من دختر آقای جعفر شهریاری؛ ندا هستم. پدرم در زمان جنگ تحمیلی ایران وعراق به خدمت سربازی رفت . ولی متاسفانه در تاریخ ۸/۷/۶۶ روز چهارشنبه در منطقه عملیاتی قصرشیرین سر پل ذهاب در درگیری با دشمن بعثی به اسارت در آمد . این مطالب بنا به اظهارات یکی از هم رزمانش می باشد .
بعد از آغاز بکار سایت نجات یافتگان در آلبانی و شکسته شدن رعب و وحشت ایجاد شده توسط سازمان مجاهدین برای اعضای جداشده از این سازمان در آلبانی، کم کم افراد منتقد فعال شده و با همه ترفندهایی که رجوی برای سکوت آنهابرنامه ریزی کرده بود، زانو نزده و یکی یکی در حال ایستادن هستند. در این شرایط فرقه رجوی داد و فعان سر داده است که چرا اسامی این جداشده ها در آلبانی را نمی گویید تا ما حسابشان را برسیم ؟ تا تعدادی چماقدار تروریست بر سر فردی که هنوز ثبات حقوقی و قانونی پیدا نکرده است، بفرستیم؟
ترس سرکرده فرقه از دسترسی افراد به اینترنت بخاطر آگاه شدن نفرات از اخبار و بطور خاص سایت های افراد جدا شده و منتقدین سازمان و برقراری ارتباط با خانواده و خویشان و بستگان می باشد که به قول سرکرده فرقه موجب ضربه خوردن یا به اصطلاح رایج در فرقه موجب سوراخ شدن «انقلاب مریم»! (یعنی همان خیمه شب بازی ازدواج مریم قجر با رجوی) خواهد بود.
سازمان در یک برهه ی زمانی (دهه ۶۰ شمسی) با توجه به اینکه تعداد مردان بیشتر از زنان بود و اکثریت مردان مشکل جنسی و عاطفی داشتند… و درخواستهای مکرر برای ازدواج با خواهران را به سازمان اعلام میکردند…. سعی بر این داشت که زنان را به عقد مسئولان سازمان در بیاورد …. سازمان با این کار ابلهانه فکر میکرد اگر زن مجردی نباشد… مردان رده پایین ناامید میشوند و دیگر دست از پافشاریشان مثلا ازدواج با فلان خواهر، می کشند!!
چند روز پیش مطلع شدیم که دو تن از اعضای ناراضی و به ستوه آمده سازمان در اقدامی شجاعانه موفق به فرار از کمپ ترانزیت شده اند ضمن تبریک صمیمانه به این دوستان آرزومندیم تحولات و اتفاقات مبارک و چشمگیر تری را در این خصوص بیش از پیش , شاهد باشیم . ولی آنچه مهم است و بایستی بیشتر مورد توجه قرارگیرد, فرو رفتن اعضای حاضر در تشکیلات و کمپ ترانزیت در یک خودسانسوری غیرقابل حل است که هر روز بیش از پیش در منجلاب دغلکاری ها و تبعات خیانت های سازمان غرق می شوند .
آینده فرقه رجوی آقای خدابنده حدود ۱۲سال است از سازمان مجاهدین جدا شده است و در این سالیان تلاش های بسیار ارزشمندی برای کاوش علمی روابط و ساختار فرقه ای سازمان مجاهدین و افشای ماهیت اصلی تشکیلات آن انجام دادند، که خود وبسیاری از جوانان اسیرش بودند. ضمن تشکر از آقای ابراهیم خدابنده و برادر […]
محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پانزدهم می ۲۰۱۵:… دکتر های عراقی آمده بودند بیمارستان مشخص می کردند که چه کسانی باید اعزام بشوند به بیمارستان های بعقوبه اما سازمان مانع می شد. تشکیلات بهانه تراشی می کرد که مجروحین را بیمارستان نفرستد .بعد از ۳ روز هم به عمد سنگ اندازی می کرد مثلا می گفت هر مجروح باید ۳ نفر نفر همراه داشته باشد . باید مترجم باشد . به دلیل سنگ اندازی ها خیلی ها بیهوده …
من یک آرزو بیشتر ندارم آرزویم اینست که تمام آن افرادی که الان در لیبرتی اسیر فرقه رجوی هستند اینها بیایند به دنیای آزاد و خودشان انتخاب کنند و بیایند به دنیای آزاد وصل شده و خودشان هر که خود می خواهند انتخاب کنند و خودشان آزادانه؛ ولی واقعیت اینست که ما که بیش سه دهه در سازمان بودیم تا کنون چه منفعتی داشتیم؟ آیا در عراق غیر از مزدوری و پادویی برای عناصر دون پایه در عراق کاری دیگر کردیم؟ آیا در عراق غیر از خدمات بی حساب و کتاب و بیخودی برای عشایری که به اصطلاح می خواستیم بگوییم که اینها پایگاه مردمی ما هستند در عراق کاری دیگر کردیم و منفعتی برای ما داشت؟ آیا رجوی بخاطر خیره سری پنجاه و دو تن را در اشرف به کشتن نداد؟ آیا همین الان نفرات بخاطر حداقل های پزشکی یکی و یکی در لیبرتی نمی میرند؟ چرا ما به آگاهی و اختیار خود مان خیانت کنیم و به چه دلیل؟