زن با مرد در اسلام حقوق برابری دارد / «تخریب بنای خانواده» از گناهان بزرگ فرهنگ سرمایهداری
«مانع» از ایران در آلبانی جایزه گرفت / ضرورت برقراری روابط دیپلماتیک «تیرانا» با تهران
«MKO» مُرده است / مجاهدین خلق، نیروی مرتجع «صدام»
پژواک قدرت ایران در اتاق بیضی
رسانه تروریستی منافقین از ظرفیتهای ماهواره تحت نظارت فرانسه استفاده میکند
تذکر جدی به فرانسه به علت میزبانی از شبکههای ماهوارهای منافقین
افشای ماهیت واقعی منافقین در دادگاه ایران / مزدورانی که با گدایی از رژیم صهیونیستی و سرویسهای جاسوسی غرب زنده ماندند + فیلم
سرنوشت نوجوان کردی در تشکیلات منافقین که روی خود نفت ریخت و فندک کشید
ادعای چند تن از فراری های فرقه تروریستی رجوی :
به ما تلقین کردند که اگر با اختیار خودمان تلویزیون ببینیم خوک می شویم یا اگر ایران برویم پوست ما را می کنند!!!
دانلود فراق نامه جلد ششم برای دانلود روی عکس فراقنامه کلیک نمائید آنچه در این شماره می خوانید: روایت خواندنی فرهاد ربیعی فرزند یکی از اسیران فرقه رجوی از ملاقات پدرش حسرتِ دیدار افشاگری های جنایات رجوی از زبان جداشدگان شتر درخواب بیند پنبه دانه – بهار و چشم انتظاری -رفتار با منافقین از دیدگاه […]
سرنوشت ما واحد است .خون های ما در هم آمیخته است .می دانید که این تعارف نیست و قابل تصویرو تعبیر نیست و فکر می کنم که برای ما کامل شد . هر چیزی که علیه شما است بطور طبیعی علیه ما هم است و امنیت ما یکی است ضربه که می خوریم یکی است . )
عضو سابق منافقین به همراه چهار همدستش در نیکشهر به هلاکت رسیدند
روزنامۀ عراقی الاخبار در صفحۀ اول شمارۀ روز دوشنبه ۵ بهمن ۹۴ (۲۵ ژانویۀ ۲۰۱۶)
خود ضمن چاپ عکسی از تحصن خانواده ها جلوی در زندان لیبرتی در بغداد نوشت:
خانواده های زندانیان کمپ لیبرتی از دولت عراق و سازمان ملل متحد می خواهند که ملاقاتی را برای آنها ترتیب بدهند.
فرقه رجوی روابط و عواطف خانوادگی را جرم می داند ، عاطفه یعنی حیات و زندگی و نفس کشیدن ، و کسی که مانع و سد آن شود ، یعنی عاطفه ها را ذبح می کند ، در واقع انسان ها را هدف قرار داده و ذبح کرده و در یک کلام قاتل است و مجرم. اکنون در فرقه رجوی سال ها است این فاجعه تکرار می شود و انسان ها و عواطف آن ها ذبح می شود
سند حماقت های فرقه رجوی به روایت تصویری
چهارسال تحصن خانواده ها در پشت سیم خاردارهای اطراف کمپ اشرف
دانلود سنگ اندازی مزدوران رجوی به خانواده ها – کمپ اشرف
من هم محفل های زیادی داشتم و بخاطر ایجاد رابطه ی سریعی که با بچه ها داشتم در جریان روحیات و نظرات آنان قرار می گرفتم. طولی نکشید که در همان پذیرش یک نشست عمومی برایم ترتیب دادند و بخاطر تنظیمات غیر تشکیلاتی و مشخصا محفل های سیاسی که داشتم، بقیه بچه ها را علیه من شوراندند.
حدود سی سال قبل (۳۰ خرداد ۱۳۶۴) که صحنه ایران غرق در خون و آتش ناشی از جنگ خارجی و تروریسم داخلی قرار داشت، در نقطه ای هزاران کیلومتر دور از وطن، قراردادهای دو ازدواج در حال انعقاد بود. ازدواج هایی که در پی یک طلاق نامتعارف (و شاید ناموزون و ناهنجار به لحاظ عرفی) بوجود آمد و مسعود رجوی آنرا “انقلاب ایدئولوژیک” نامید که سرآغازی بر “خلافت مطلقه” اش در سازمان مجاهدین بود. سازمانی که از این پس می باید مسیر ناموزون فرقه شدن را با شتاب بیشتری طی می کرد.
صدایش را کلفت کرد و گفت : تنها کاری که میتوانم برای تو انجام بدهم این است که دو سال در این ارتش خدمت کنی و بعد کمکت میکنم که بروی اروپا. درحالیکه به چشم های آن زن نگاه می کردم ، یک بار دیگر سوال کردم دوسال دیگر مرا میبری؟ تنها چیزی که درآن چشم ندیدم حقیقت بود. جالب اینکه فهیمه اروانی هم همان خنده های زشتی که دیگر مسئولین در جواب به ما می دادند، زد و گفت حتما میبرمت اروپا!