بازتاب صدور حکم دستگیری برای نتانیاهو در سازمان تروریستی رجوی «عملیات مهندسی» بهانهای برای انتقامگیری وحشتناک روایتی از ماجرای «عملیات مهندسی» سریال «عملیات مهندسی» فجیعترین جنایات در تاریخ معاصر ایران را روایت میکند اگر مرتکب هیچ اقدامی نشدید با فرض بیگناهی با شما رفتار میشود اعضا دیگر توانایی اجرای دستور را از دست دادند / شکلات و قلیان جایزه آخر عمر ساکنان «اشرف۳» ریشه افکار التقاطی در فرقه رجوی موارد نقض حقوق بشر در سازمان مجاهدین غیرقابل چشمپوشی است
بحث بعدی نشست ، رفتن (یا ماندن) مریم قجر از عراق بود . طی این مباحث مسعود رجوی اصرار داشت که مریم به خارج منتقل شود و در هنگام جنگ در عراق نباشد و تمامی نفرات بالا و کادرها نیز حرف رجوی را تأیید می کردند و فقط یک نفر مخالفت می کرد و آن هم مریم قجر بود . رجوی می گفت که ” چون شرایط غیر قابل پیش بینی است ، پس حداقل یک نفر بیرون از معرکه بماند تا بتواند ادامه دهنده باشد ” و در مقابل مریم قجر استدلال می کرد که ” مسئولیت وی ، حفاظت از رجوی است و باید در عراق بماند .” هر چند در این جلسه این گونه جمع بندی شد که هر دو در عراق خواهند ماند ، ولی عملاً مریم قجر به خارج منتقل شد .
به هر حال عکس را چاپ گرفتم و قرار بود این عکس را با نوشته به دیوار یکی از خیابانهای شریعتی بزنم و ازش عکس بگیرم که باز به من گفتند که اگر خودم نمی توانم این کار را بکنم می توانم به کسی پول بدهم
پس برای این نفرات هم ملاقات وجوددارد واما پدرومادران دراولویت قرار دارند، یعنی بستگان درجه اول می توانند طبق قانون زندان مربوطه رفتارکنند و هیچ قدرتی نمی تواند مانع ملاقات ها شوند، ولی زندان فرقه رجوی چگونه است که به خانواده ها چنین اجازه ای داده نمی شود!!!
گفتگو با یکی از جداشدگان: زندان بود بهشت ومن آنجا چه دلخوشم این بار نوبت یکی از کارجویان وبهتر بگویم آرزومندان یک زندگی بدون کار وراحت درکشورهای اروپایی بود که درنظر داشته با پول مالیات دهندگان اروپایی و امکانات خدمات اجتماعی که ماحصل مبارزات همین مالیات دهندگان ۹۰درصدی مردم اروپا بوده زندگی کند ویا درحالت […]
ما در سال ۸۲ متوجه شدیم که وی در مناسبات فرقه می باشد به همین خاطر در همان سال به ملاقات خواهرم در اشرف رفتم او در ملاقاتش وقتی که اطرافش کسی نبود به صراحت بمن گفت این شوهرش(مراد یونسی) بوده که او فریب داد و جبراً وارد این فرقه شد ، خودش تمایل نداشت .
من دقیقا اشاره ایشان از بکاربردن واژه نکته سیاه را متوجه نشدم. اگرمنظورشان ازنکته سیاه همان اشتباهاتیست که ممکن است در هرسازمانی روی دهد و درباره مجاهدین حضورشان در جنگ علیه مردم کشورشان برغم مخالفت های بعضی از اعضای سابق شورای ملی مقاومت وبسیاری دیگر ازافراد و گروه های سیاسی بوده است و همکاری باکشوری که از هیج جنایتی علیه مردم کشورمان مضایقه نکرد واشتباهات استراتژیکی دیگر، میخواستم گوشزد کنم چیزی که ازآن شما بعنوان یک نکته سیاه یاد کردید نه یک نکته سیاه که یک کارنامه سیاه بوده است
ماه عسل باند رجوی با سعودی ها و… پایانی تلخ خواهد داشت! مصاحبه با سیروس غضنفری، عضو سابق ازتش آزادیبخش س- با وجود مشغله ی فراوان، حضور مرتب شما در دفتر انجمن، سراغ گیری از حال و جواب به سئوال هایمان ، مایه […]
هر سازمانی ممکن است[!] یک سری اشتباهاتی داشته باشد اما من جزو هواداران سازمان مجاهدین بودم و هستم و به گذشته خود که هوادار این سازمان بوده ام افتخار می کنم.
چند مدتی بود که خبری ازعمووزن عمو نداشتیم تااینکه درهمان سالها یکبارزن عموبا خانواده ام تماس گرفت وماجرای رفتنشان به عراق ومشکلاتی که درگیرش شده بودند را بدین صورت تعریف کرد که خودش ازرجوی جدا شده وبا مشکلات زیاد توانسته به اتفاق فرزند خردسالش به آلمان برود وپناهندگی بگیرد. زن عمویم اضافه کرده بود که ابراهیم موفق به خروج ازفرقه رجوی نشده وکماکان درعراق بسرمیبرد.”
بهر حال ما فریب خورده بودیم وبرای گرفتن پناهندگی به نزد آنها رفتم که شاید بعداز ۳ ماه الی۶ ماه ما را به یک کشور دیگر انتقال دهند اما دیدیم که فرقه راه ورودی آسان دارد اما خروج از آن سالها زندان دارد. زندگی ما را درعراق غسر قانونی کرده بودند به همین خاطر سازمان اگر به دولت عراق تحویل می داد باید ۸ سال زندان را تحمل میکردیم!
ابراهیم خدابنده از مسئولین سابق بخش روابط بینالمللی مجاهدین است که ۲۳ سال از بهترین سالهای جوانیاش را در این گروه بسر برده است. او که بقول خودش در طول این سالها بدون حتی یک ساعت مرخصی در خدمت تشکیلات رجوی بوده، بالاخره و بر اساس یک اتفاق دستگیر شده و از تشکیلات رجوی جدا میگردد
درادامه این ملاقات صمیمانه مسول انجمن به مرد شریف شالیکار گیلک که چشم انتظار برادر اسیرش درفرقه بدنام رجوی است گفتند” انشاءالله درملاقات با آقای شعبانی خبر جدیدتر از برادرتان ابراهیم خواهید شنید ولیکن من هم سالیان با ابراهیم بودم وحسابی از وی شناخت دارم .
حقیقت این است که درسال ۱۳۶۰ مسعود رجوی به همراه ابوالحسن بنی صدر پاس از شروع اعلام رسمی فازنظامی وعملیات تروریستی باربودن یک هواپیما وارد خاک فرالنسه گردیدند و لذا مسئولینت کلیه اقدامات تروریستی درایران طی سالهای ۱۳۶۰/۱۳۶۵ به عهده دولت های وقت فرانسه می باشد زیرا دراین مدت ” پایگاه فرماندهی ترور ها درایران درخاک فرانسه قرارداشته و سران این فرقه ازهمین کشور دستور ترور _ بمب گزاری _ انتحاری _ آدم ربایی _ خمپاره زنی وانفجار لوله های نفتی و دیگر مراگز عمومی را بعهده داشته اند
که در سال۱۳۸۰ ناگهانی و پنهانی از خانواده ام جهت کار و مهاجرت به اروپا، ابتدا به کشور ترکیه عزیمت نمودم و در کارواشی دراستانبول مشغول به کار شدم تا بتوانم به مقصد برسم و همانجا بود که با فردی آشنا شدم به نام بهزاد که ایرانی بود و وقتی علت آمدنم را جویا شد وعدۀ ردیف شدن کارهای مهاجرتم را داد سپس ملاقات های روزانه شروع شد
در فرهنگ رجوی صدای مخالف نبایستی شنیده شود. چگونه می توان تصور کرد سازمانی مثل مجاهدین پس از چهل سال سابقه وجود، هرگز دچار انشعاب نشده است. آیا این قابل تصور است؟ آیا در دنیای واقعی چنین چیزی وجود دارد؟ دلیل آن هم کاملا روشن است آدمهای مختلف نسبت به شرایط و عوامل مختلف، نظرات مختلفی دارند
بیش از یک هفته از توافق ایران با ۵+۱ بر سر مسئله هسته ای می گذرد و بلافاصله بعد از توافق سفر هیتهای اروپائی به ایران برای بستن قرار دادهای اقتصادی و گسترش مناسبات سیاسی و …. نمایندگان کشورهای اروپائی به سمت ایران سرازیر شده اند و این روند هنوز هم ادامه دارد .
بله قطعاً من تا حال حاضر همچنان عضو فرقه رجوی و در بیخبری و تحت القائات ذهنی و کنترل روانی فرقه بودم و امکان خلاصی و نجات نداشتم. در ضمن در زندان در سوریه با ترفندی به ما قرص ظاهراً کاهش فشار خون دادند که البته قرص روانگردان بود و ما تقریباً هنگام انتقال بیهوش بودیم و نمیدانستیم چه اتقافی دارد میافتد و قرص سیانور هم در مأموریت سوریه به همراه نداشتیم. اگر داشتم و امکانش بود حتماً از آن استفاده میکردم چون زنده تحویل ایران داده شدن برایمان مرز سرخ بود.
من در مصاحبه اول موفق نشدم نظر آنها (فهیمه اروانی) را جلب کنم به همین دلیل مرا به بخش اطلاعات ارتش (حمید آراسته- عبدالرضا- خسرو ملک پور) تحویل دادند.