• امروز : پنج شنبه - ۳۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 18 April - 2024

افشاگری جدا شده ها: وقتی یک نفر رو انداخته بودن توی یه دیگ در حال جوش!

  • کد خبر : 9597
  • 22 جولای 2017 - 12:33

اولین بار بود که برای نشست عمومی به قرارگاه باقرزاده رفته بودیم (جایی بود که رجوی ها بالای سن در مقابل جمعیت می نشستند و از یکدیگر تعریف و تمجید می کردند). رفتیم توی سالن یکی از قسمت ها واسه خوردن چای، تازه از راه رسیده بودیم، خسته و کوفته یه دفعه چشمم روی تابلوی اعلانات به یک کاریکاتور افتاد.

یک نفر رو انداخته بودن توی یه دیگ در حال جوش. گفتم نکنه جهنم رو کشیدن. دیدم نه بابا فارسی نوشتن که فلانی هیزم بیار، فلانی زیر دیگ رو پف کن خاموش نشه. داشتن یک نفر را توی دیگ آب جوش می پختند.

خنده ام گرفت. با خودم گفتم انگار بابا رو بردن قبیله آدم خورها. بعد دیدم سریع آمدند کاریکاتورها رو جمع کردن. گفتم این چه مدلشه؟ نه به اون شوری شور نه به این بی نمکی. بعد یکی گفت فلانی چرا زودتر ور نداشتی الان نفرات جدید ترسیدن.  با خودم گفتم یا ابوالفضل، خدا نکنه، همین بلا قراره سرمون بیاد؟

تا اینکه برای اولین بار توی همان باقرزاده به قول معروف سوژه نشست دیگ (عملیات جاری) شدم. دیدم دقیقا عین همون کاریکاتوره. باصطلاح مسئول نشست برگه میده به آدما که بیان مثلا حرف بزنن. درست مثل کاریکاتور که نوشته بود فلانی هیزم بیار، فلانی زیر دیگ رو پف کن خاموش نشه. طرف اسم این کار که دقیقا مثل قبیله آدم خورها بود رو گذاشته بود دیگ. آره درسته، دیگی که یک نفر توش در حال جوشیدنه؛ که مثلا ناخالصی های جامعه بزنه بیرون، که توش چه خبر بود؟ فقط فحش ناموسی نمیدادن، که اونم خوب میدونستن که این نقطه کسی دیگه فقط خودخوری نمیکنه، ممکنه بزنه زیر این دم و دستگاه. کلا از اول تا آخر فقط و فقط خرد کردن شخصیت طرف بود که اونا اسمش رو گذاشته بودن جنگ با فردیت. ای تف به این طرز فکر که طرف رو شکنجه روانی کنن بعد اسمش رو بزارن جنگ با فردیت. یکی نبود بگه آخه هالو پس معنی جنگ رو نمیدونی.

اون وقت رجوی کلی اراجیف میگفت که بله حضرت علی (ع) هم همین کارو میکرد. نه خیر، معلم خصوصی تو استالین هست نه حضرت علی (ع)، غلط کردی که خودتو اونجا نشوندی، این همه سال هم  همه چوب همین مزخرفات تورو خوردن، یه خورده با شرف نداشتت خلوت کن، ببین چه کردی. اگر مایلی بازم همین ریل سالیان رو برو، فقط اینو بدون، البته خوب میدونی، که گذشت آن زمان. دیگه بتی که از خودت ساخته بودی خرد شده و زیر پاها داره له میشد. تا اونجا پیش رفتی که یه سری روبات که پرورش دادی میگفتن اسم رجوی رو که میاری باید صلوات بفرستی.

چه اسمی مونده که تو لوث نکرده باشی؟ خودت بگو. خدایا چی میشه اسرای فرقه رجوی از شر این دمل چرکین جامعه و تاریخ راحت شن؟ یه سری گیر کردن اون داخل، بعضی وقتها واقعا دلم میسوزه که ای بابا یه کاری بکنین آلبانی که عراق نیس نتونین نفس بکشین.

ولی با خودم میگم بنویس؛ بنویس؛ بنویس، شاید صدایت هرچند ضعیف بتونه صدای کسانی که توی فرقه دست و پا بسته موندن باشه

هر شب با خودم میگم بنویس

یادداشت از س. ه. اسیر آزاد شده از فرقه رجوی در آلبانی 

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=9597