• امروز : چهارشنبه - ۱۹ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Wednesday - 8 May - 2024

قصه پر غصه یک شیرزن

  • کد خبر : 6842
  • 19 اکتبر 2016 - 20:23

قصه پر غصه یک شیرزن

تقدیم به آقای بیژن همایی اردلی

yadeto

شیرزنی را می شناسم که ابتدای جنگ تحمیلی شوهرش و برادرش را سربازان صدام به اسارت گرفتند.

هنگامی که این اتفاق افتاد شیرزن دختربچه ای را بزرگ می کرد و برای فرزند دیگرش باردار بود.خداوند یک پسر نیز به این زن عطا کرد و او کمر همت خود را بست تا زندگی را ادامه دهد و آن بچه ها را بزرگ کند.

آن شیرزن ضمن اینکه عصای دست پدر و مادر خودش هم بود در این مدت به دنبال شوهر و برادر خودش بود تا اثری از آنها به دست آورد.

این شیرزن دختر و پسرش را به نحو شایسته بزرگ کرد و آشیانه خوبی برای آنها درست کرد.

وی دخترش را به خانه بخت فرستاد .جالب این بود که در طول این سال ها هر کس به او می گفت شوهرت دیگر نمی آید تو برو ازدواج کن می گفت من تا آخر عمرم منتظر شوهرم می مانم.

او هم اکنون روی حرف خود مانده است و منتظر است تا شوهرش برگردد.

این قصه پر غصه سرگذشت خواهر همسرم خانم شهین نصیری اردلی است که روی کاغذ آوردم تا تلنگری باشد بر دوست عزیزم بیژن..

جهانگیر درخشان

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=6842

نوشته های مشابه

08می
فشارهای درون تشکیلاتی چه بلایی بر سر دختر جوان آورد؟
سمانه بزرگانفر، راز سر به مهری که تا کنون بی پاسخ مانده است

فشارهای درون تشکیلاتی چه بلایی بر سر دختر جوان آورد؟

07می
شهیدی که خیلی دوست داشت اعضای گروهک‌ها هدایت شوند
مروری بر زندگي و مبارزات معلم شهيد، ابوالفضل پيرزاده

شهیدی که خیلی دوست داشت اعضای گروهک‌ها هدایت شوند