• امروز : جمعه - ۲۸ اردیبهشت - ۱۴۰۳
  • برابر با : Friday - 17 May - 2024

بازگشت علی اصغر باباپور از فرقه رجوی به وطن ۲-۱

  • کد خبر : 5688
  • 07 ژوئن 2016 - 20:44

بازگشت علی اصغر باباپور از فرقه رجوی

به وطن و کانون گرم خانواده اش 

قسمت اول

خیلی خوشحالم که به کشورم برگشتم و نزد خانواده ام می روم
بعد از مدتی انتظار خانواده آقای باباپور که خبر جدایی برادرشان را داشتند بالاخره این انتظار به سر رسید و در حضور تعدادی از خانواده ها که همه برای این دیدار که ۲۷ سال طول کشید لحظه شماری می کردند تعدادی از خانواده ها از برادرش سئوال می نمودند که چه احساسی داری ؟ بالاخره مزد تلاشت را گرفته ای ؟ و انبوهی مسائل دیگر . ولی جوی که در انجمن نجات استان مازندران حاکم بود بالاخره یک نفر از این فرقه جهنمی رجوی آزاد شده است و چیزی که نمود خیلی خوبی داشت و همه بر این مسئله انگشت می گذاشتند با آمدن آقای علی اصغر باباپور کارشان تمام شده نیست و باید تا رهایی کامل همه افراد گرفتار در فرقه رجوی فعالیت نمود .

 از آنجائیکه رجوی جنایت کار از حضور خانواده در لیبرتی ترس دارد این بار نیز شاهد هستیم استقامت و پایداری خانواده ها به ثمر نشسته و فرد دیگری از فرقه منحوس رجوی جدا شده و این امر باعث دلگرمی بیشتر خانواده شده است .
در این جلسه ابتدا آقای هادی شبانی مسئول دفتر انجمن نجات استان مازندران ضمن خوش آمدگوئی به خانواده ها گفت امروز ما شاهد ورود فردی به استان هستیم که مدت ۲۷ در اسارت فرقه رجوی جنایتکار بسر می برد و اکنون با جدا شدن از تشکیلات مخوف فرقه رجوی به نزد شما آمده تا متوجه شوید برای رهایی از جهنم لیبرتی قدری جسارت و شهامت نیاز است که از خانواده وی این موضوع را شاهد بودیم و درطی این سالیان چقدر برای رهایی برادرشان به اشرف و لیبرتی در عراق رفتند و خواهان ملاقات شدند که این استمرار و پایداری باعث شد که مزد زحمات خود را بگیرند ولذا آقای علی اصغر باباپور به وطن خود بازگشته تا در ادامه زندگی در کنار خانواده اش باشد رابطه ای که رجوی مفلوک همیشه به دنبال قطع کردن آن بود .
آقای شبانی از فعالیت خانواده ها و همکاری آنها با انجمن تشکر کرد و گفت “آمدن آقای باباپور در جمع ما محصول زحمات همه خانواده هاست و ناگفته نماند که رجوی در رابطه با ملاقات خانواده ها و اعزام آنها به کمپ لیبرتی همواره سنگ اندازی نموده و اجازه نمی دهد آنها با فرزندان شان ملاقات کنند و ایضا در رابطه با اعزام نفرات به آلبانی نیز در نزد نمایندگان سازمان ملل به بهانه های مختلف مانع تراشی می کند. اگر اعزام طبق روال پیش می رفت قاعدتا تا الان همه بچه ها از عراق خارج شده بودند.”
اگر به گذشته برگردیم، سال ۸۲ تعدادی خانواده جهت ملاقات فرزندانشان به اشرف رفتند و در آن مقطع فرقه با نیت این که بتواند خانواده ها را جذب کند و از آنها به نوعی در داخل استفاده کند به خانواده ها اجازه ملاقات داد و اگر چه تحت کنترل شدید فرقه ملاقات انجام شد اما نتوانست به اهداف پلیدش برسد و بر خلاف پیش بینی های فرقه رجوی این ملاقات به ضد آنها تمام شد. خیلی از افرادی که آن موقع ملاقات داشتند بعدها از فرقه رجوی جدا شدند. تعدادی زیادی از آن جمع به داخل آمدند و تعدادی هم به خارج رفتندکه اکنون خودتان شاهد هستید و در کنار شما حضور دارند.
رهبری فرقه وقتی متوجه شد که اگر این بچه ها به خانواده هایشان وصل بشوند از فرقه جدا می شوند، سیاستش را عوض کرد و اعلام کرد از این پس ملاقات با خانواده را نمی پذیریم و به همه خانواده ها توهین کرد. خود ما بهتر می دانیم که رجوی جنایت کار چه انگ هایی را نثار خانواده ها کرد. از آن تاریخ به بعد تشکیلات مخوف فرقه رجوی زیر بار ملاقات نرفت . جنگ بین خانواده با رجوی پلید همچنان ادامه دارد البته تاثیرش را به جا گذاشته است. می بینیم تعدادی جدا شده و به جمع خانواده ها می آیند.
واقعیت این است که در درون فرقه رجوی به دلیل جو اختناق و سرکوب، افراد آزاد نیستند و حق تصمیم گیری را ندارند اگر کسی هم انتقادی به رجوی می کرد آن شخص را توی جمع بزرگی برده و شدیدا سرکوب می کردند فضای تشکیلات بسیار بسته و افراد از خبرهای دنیای بیرون کاملا بی خبر بودند. وقتی اعضا توسط خانواده ها به خبرهای دنیای بیرون دست می یافتند شاهد بودیم تعداد قابل ملاحظه ای جدا شدند، رجوی با شعارهای فریبنده مثل امسال سال پیروزیه ، دیدن به اصطلاح دکل سرنگونی ، زدن استارت سرنگونی و اراجیفی از این قبیل سعی نمود به نوعی با دادن امیدهای واهی و توخالی سالیان سال افراد را سرکار گذاشت و آنها را تحت تشکیلات مخوف نگه داشته است . تا وقتی صدام بود در درون تشکیلات کسی جرات نمی کرد صحبت از جدا شدن بکند اما هم این که صدام ساقط شد فضا باز شد تا این بچه ها بتوانند به شرایط جدید فکر کرده و با کمک خانواده‌ها، خودشان را از زندان فرقه رجوی آزاد کنند.

بهتر است در همین جا یادی هم از دوست خوبمان مرحوم صمد نظری بکنیم که در دهه ۷۰ که کسی جرات جدا شدن از فرقه را نداشت او جدا شده و به داخل کشور و به نزد خانواده خویش بازگشت، ایشان زحمات زیادی برای آگاه نمودن خانواده های استان و خارج از استان نمود و به خوبی چهره منحوس رجوی جنایت کار را افشا نمود که اکنون در استان به نقطه ای رسیدیم که همه خانواده جز فحش و ناسزا گفتن به رجوی پلید چیزی دیگری نمی گویند .
جا دارد که در اینجا نگاهی به وجه تشابه فرقه رجوی با داعش های تروریست و وحشی داشته باشیم در ۳۰ سال پیش فرقه رجوی به عملیات انتحاری متوسل می شد یا در صورت نیاز افراد را توجیه می کرد از قرص سیانور استفاده کنند و به اشکال مختلف دست به عملیات انتحاری و انفجار می زدند. همین شکل کار را با روش ها و تاکتیک های دیگری داعشی ها اکنون انجام می دهند. با عملیات های انتحاری جان افراد بی گناه را می گیرند.
در ادامه نیز آخرین خبرها از فرقه و انتقال افراد به کشور آلبانی داده شد که در این رابطه خانم سهرابی خواهر رحیم سهرابی که از فعالین انجمن نجات استان می باشد سئوال نمود آیا خانواده ها با نفراتی که به کشور آلبانی رفتند ارتباطی دارند ؟
مسئول جلسه بیان داشت :افرادی که در تشکیلات هستند بدون اجازه تشکیلات حتی آب هم نمی‌خورند اما آنهائیکه جدا شدند با خانواده های خویش در تماس هستند. واقعیت این است که رجوی جنایت کار سعی دارد اعضا با خانواده های خود تماس نگیرند زیرا می ترسند تحت تاثیر خانواده و عواطف خانوادگی از فرقه جدا شوند.
مسئولین فرقه رجوی در آلبانی با کارشکنی و دادن رشوه به مسئولین کمیساریا اکنون شرایطی را بوجود آورده که به لحاظ اقتصادی فشار بر روی افراد جدا شده زیاد شود تا آنان مجبور شوند به تشکیلات فرقه بازگردند .
تمام کارشکنی هایی که وجود دارد در وجود رجوی ملعون می باشد او جاه طلب است و از اول دستش در دست سرویس های خارجی بود. رجوی به بچه ها می گفت ما مستقل هستیم در حالی که با صدام ارتباط مستقیم داشت و از آنها کمک می گرفت.
دراین لحظه آقای علی اصغر باباپور به دفتر انجمن وارد شده و مورد استقبال خانواده خود و بقیه نفرات حاضر در جلسه قرار گرفت .
 که به واقع لحظات خاطره انگیز و به یاد ماندنی بود و از اینکه بعد از سالیان دوری اکنون در کنار خانواده می باشد اشک شوق می ریخت.                                            
ادامه دارد …

*****************————-***********************

بازگشت علی اصغر باباپور از فرقه رجوی

به وطن و کانون گرم خانواده اش 

قسمت دوم

خیلی خوشحالم که به کشورم برگشتم و نزد خانواده ام می روم
بعد از این احوالپرسی و گپ و گفتگوی مختصر آقای علی اصغر باباپور گفت:
ممنون از اینکه به من فرصت دادید و مرا در بین خودتان پذیرفتید. انشاالله این فرصت نصیب همه کسانی که فریب رجوی جنایت کار را خوردند بشود. انشاالله روزی همه آنها در این انتخاب بیافتند و به میهن و نزد خانواده های شان برگردند. من خیلی خوشحالم که به کشورم برگشتم و نزد خانواده ام می روم با تغییراتی که تاکنون از کشورم ایران دیدم فکر می کنم که دچار تغییرات زیادی شده باشد .

 متاسفانه ما در مقابل کشورمان ایستادیم. ما به دلیل جهالت و نادانی و تصوراتی که برای ما ساخته بودند در آنجا ماندیم. تلاش تک تک شما خانواده ها با حضورتان [در اشرف و لیبرتی] در اذهان امثال من موثر بود. امثال من محصور فرقه هستند و ذهن و روح و اراده شان اسیر است و از خودشان اراده ای ندارند مگر اینکه به نقطه انفجاری برسند و جدا شوند. تلاش شما خانواده ها موثر بود شما نباید ناامید شوید، وقتی یک کشاورز بذری می کارد تا به بار بنشیند یک زمانی می برد، پس نباید نا امید شد. هر کس به طریقی فریب فرقه را خورده است. شما نباید بگویید رفت و آمدمان به عراق فقط خستگی دارد، ناامید نشوید. برای امید دادن و ساختن آینده یک انسان دیر نیست، هر کسی که در فرقه رجوی است تمام فکر و روحش اسیر است.
آقای مهدی رمضانی برادر مریم رمضانی که سالیان برای رهایی خواهرش از چنگال رجوی تلاش نمود از آقای باباپور خواست که قدری در مورد فضای مناسبات فرقه رجوی را بیان نماید.
آقای علی اصغر باباپور بیان نمود افرادی که از اشرف به لیبرتی رفتند در واقع از چاله به چاه افتادند و از لیبرتی هم که به آلبانی بروند باز همین است. تا وقتی آنها اسیر فرقه رجوی هستند مشکلی حل نمی شود.
شرایط لیبرتی بلحاظ امنیتی و به لحاظ رفاهی و صنفی با اشرف متفاوت بود. بیشتر افراد یا اسیر پیوسته به فرقه هستند یا کسانی که فریب خورده اند مثلا طرف برای ملاقات برادرش به اشرف رفته و در آنجا مانده. اینها گیر کرده اند و خواهان جدا شدن هستند. افراد در آنجا از محیط بیرون بی‌خبرند. من وقتی بیرون آمدم تازه متوجه خیلی چیزها شدم، انگار مثل انسان های نخستین از غار خارج شدم. تصورات افراد فرقه همان چیزی است که فرقه ترویج می کند. به ما این تصور را دادند که در ایران اکثر مردم کارتون خواب و بدبخت هستند.
آقای مجید یونسی برادر مراد یونسی که سالیان به خاطر مغزشویی رجوی جنایت کار در گرفتار آن فرقه می باشد سئوال نمود چند درصد هنوز در درون تشکیلات به رجوی پلید وفا دارند؟
آقای علی اصغر باباپور اظهار داشتند فکر می کنم تعداد کمی از مسئولین و افراد رده پایین مجیزگو رجوی جنایت کار می باشند یعنی آنهایی که از داخل ایران هوادار فرقه بودند و یا در خارج جذب فرقه شدند منظور من افراد تشکیلاتی فرقه را می گویم .
 خانم سهرابی خواهر رحیم سهرابی که همیشه برای آزادی برادرش از زندان فرقه نهایت همکاری و فعالیت را با دفتر انجمن نجات استان مازندران را دارد سئوال نمود : آیا صدای خانواده ها به داخل می رود؟ آیا صدای خانواده ها به گوش بچه ها می رسد؟ انعکاس حضور خانواده ها در تشکیلات رجوی چگونه است؟
آقای علی اصغر باباپوردر جواب خانم سهرابی بیان داشت : تا وقتی در اشرف بودیم بدلیل مساحت آنجا، صدای خانواده ها کمتر می آمد. اما به هر حال خبر به ما می رسید. برای مثال اگر خانواده من می آمدند شاید من صدای آنها را نمی شنیدم اما افراد دیگری که صدای آنها را می شنیدند به من اطلاع می دادند که خانواده ام آمده بودند و به این ترتیب ما از حضور خانواده مطلع می شدیم.
درباره سئوال خانم سهرابی، آقای محمدرضا گلی اسکاردی خواست تجربه ای که خودش در این زمینه داشت بیان نماید وی گفت : وقتی برادرانم برای ملاقات با من به اشرف آمده بودند، تشکیلات فرقه رجوی دست به اقدامی زد تا من از حضور برادرانم اطلاع حاصل نکنم. آن موقع من در ضلع غرب قرارگاه اشرف مسئولیت ژنراتور را داشتم و طبعا صدای خانواده ها را می شنیدم، در آن ایام مسئول من با عجله به نزد من آمد و گفت بیا مقر کارت داریم، بعد به من ابلاغ کردند سازمان کاری شما تغییر کرده و منبعد در قرارگاه ۱۵ با بچه های اجتماعی توی اتاق کامپیوتر کار می کنید کار ما نامه نگاری برای شخصیت های جوامع عربی بود و من هم توی اتاق کامپیوتر از صبح تا عصر مشغول بودم و دیگر صدای خانواده ها را نمی شنیدم. مدتی از این ماجرا گذشت تا اینکه تقریبا ۲۰ روز بعد در سالن اجتماعات نشست جمعی با رجوی به صورت صوتی داشتیم. یکی از دوستانم یوسف کیا فتوحی که خیلی با من صمیمی بود و کارش انتظامات جلوی درب اصلی قرارگاه اشرف بود مرا توی محوطه سالن دید و صدایم کرد و گفت، آیا برادری به نام علیرضا و حمید رضا گلی داری؟ گفتم بله چطور مگه، او گفت پیش خودت بماند، دو نفر دم درب شمالی آمده بودند ترا صدا می کردند و درخواست ملاقات داشتند.
وقتی من این خبر را شنیدم آن لحظه متوجه شدم آن موقع که کارم را عوض کردند به دلیل آمدن برادرانم به اشرف بوده است و هدف تشکیلات رجوی این بود که من صدای برادرانم را نشنوم زیرا من از قبل به مسئولین فرقه گفته بودم اگر روزگاری خانواده ام به ملاقاتم بیاید من می روم با آنها ملاقات می کنم و بر می‌گردم. به آنها گفته بودم من فرهنگ شما که به خانواده ها توهین می کنید را قبول ندارم. وقتی متوجه شدم با من چنین کاری کردند و صادق نیستند، تصمیمم را گرفتم و از فرقه جدا شدم.
در ادامه آقای علی اصغر باباپور اشاره نمود الان در لیبرتی شرایط دیگر مثل شرایط اشرف نیست و صدا مستقیم می رود و یا از طریق دوستانی که به هم اعتماد دارند به همدیگر اطلاع می دهند. لیبرتی حدود ۷۰۰ متر مربع است. شرایط لیبرتی با اشرف متفاوت است. شما با رفتن به عراق و زحماتی که می کشید نهایت سعی خود را می کنید شما از عمرتان مایع می گذارید نباید تصور کنید که عمرتان به هدر می رود نمونه خانواده ام می باشد که با تلاش و کوشش فراوان اکنون مزد زحمات خود را دریافت می کنند .           
ادامه دارد

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=5688