پدر و مادر محمدمهدی ثابت رستمی، سالهاست که در آتش انتظار میسوزند. سالهاست که در سکوت شب، چشمانشان به در دوخته شده و هر صدای قدمی، امیدی تازه در دلشان میکارد. آنها هر روز با فکر و خیال آزادی فرزندشان لحظهشماری میکنند. دلهایشان پر از آرزوست؛ آرزوی دیدن دوباره فرزند، آرزوی در آغوش کشیدن او، و آرزوی شنیدن صدای گرمش.
چگونه میتوان عمق این فراق را توصیف کرد؟ چگونه میتوان احساس پدری را که هر روز به یاد فرزندش، دل به یادش میسپارد، به تصویر کشید؟ مادر به یاد روزهای خوش گذشته، لبخند میزند اما در دلش طوفانی از غم و اندوه برپاست. او هر روز با خود میگوید: «تا کی باید این درد را تحمل کنیم؟ تا کی باید در انتظار بمانیم؟»
این انتظار، نه تنها جسم آنها را فرسوده کرده، بلکه روحشان را نیز میآزارد. آنها هر روز با امیدی تازه به صبح مینگرند، اما شب که میرسد، دوباره در دلشان غم سنگینی مینشیند.
خوب ببینید، برادران و خواهران محمدمهدی ثابت رستمی به بهانه تولد پدر و مادر اینجا جمع شدند تا صدای این انتظار را به گوش همگان برسانند. بیایید دست در دست هم دهیم و به امید آزادی محمدمهدی و همه فرزندان اسیر، دعا کنیم.
آزادی، حق هر انسانی است و ما باید صدای این حق را به گوش دنیا برسانیم. تا آن روز، ما به یاد محمدمهدی و دیگر فرزندان اسیر، با هم هستیم و در این انتظار، یکدیگر را حمایت خواهیم کرد.
انتهای پیام