• امروز : سه شنبه - ۱۳ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Tuesday - 3 December - 2024
بررسی روند فرقه‌ای شدن سازمان مجاهدین خلق

یک فرقه‌ تمام عیار / ۲

  • کد خبر : 47187
  • 03 جولای 2024 - 9:44

اختصاصی فراق: در این مقاله با توجه به توضیحات و تعریف علمی فرقه، سعی شده به طور فشرده به روند طی شده در مسیر فرقه‌ای شدن سازمان مجاهدین در سه بخش، مناسبات و روابط درونی – آموزش‌های فرقه ای – و کنترل رهبر بر روی اعضا در درون سازمان پرداخته شود.

ashraf 52

به گزارش فراق، بخش دوم بررسی روند فرقه‌ای شدن سازمان مجاهدین خلق را در ادامه می‌خوانید:

یک فرقه‌ تمام عیار / ۱

در بخش دیگری از کتاب فرقه ها در میان ما در رابطه با روابط درونی سران با اعضا چنین آمده است:

«آنها اغلب جوانان را برای جمع آوری اعانه در خیابان های شهرهای اکناف جهان و جذب اعضای بیشتر به کار می گیرند. آنها سراغ افراد مسن با دارایی مکفی و حقوق بازنشستگی رفته و یک سری را مجاب به پرداخت مستمری های یکنواخت می کنند… یکسری را به ترک شغل و کار کردن برای فرقه جهت کسب درآمد بیشتر به کار می گمارند»

در کشورهای اروپایی و آمریکایی یکی از کارهای ثابت اعضا و مخصوصا کادرهای هوادار سازمان مجاهدین موضوعی به نام کار مالی و اجتماعی بود. (گدایی محترمانه)

این کار جمع آوری اعانه در خیابان ها و گدایی از شهروندان و عابرین به اسم گرفتن کمک مالی بود. تحت بهانه جمع آوری کمک برای فرزندان ایرانی که خانواده هایشان را در جنگ از دست داده اند. تعداد بسیاری از هواداران و اعضا روزانه ۱۸ساعت در خیابان ها مشغول بودند. به آنها گفته می شد، اگر در پایان یک روز راندمان لازم را نداشته باشید، اجازه ورود به پایگاه را ندارید. این اتفاق بارها می افتاد و مجبور می شدند شب را در خیابان یا یک کلیسا بسر ببرند تا پول مشخص شده را به دست آورند.

برای هر فرد مقرر شده بود که در طول یک روز بایستی ۲۰۰۰ یورو از طریق گدایی در خیابان به دست آورند. یکسری هم که تخصص بیشتری در فریب دادن پیدا کرده بودند در اثر اصرار و تبلیغات زیاد افراد خیّر و متمول را مجاب می کردند به صورت ماهانه مبالغ زیادی به سازمان کمک کنند و یا اینکه یک سری ثروتمند مانند بازنشستگان، پزشکان و زنان مسن را پیدا کرده و در یک مراجعه مبالغ هنگفتی از آنان می گرفتند. علاوه بر این برخی انجمن های خیریه پوششی در کشورهای انگلستان، آلمان و اسکاندیناوی ایجاد شده بود که سالانه مبالغ هنگفتی پول از آنان دریافت می کردند. موارد فوق جدا از سرمایه گذاری های غیر قانونی، قاچاق نفت عراق و دریافتی های فرقه از کشورها و سرویس های اطلاعاتی مشخص است.

برای درک بیشتر مطالب در این بخش ابتدا به قسمتی از متن تشریح علمی فرقه ها از کتاب فرقه ها در میان ما توجه کنید:

-فرقه ها تمایل به خودکامه بودن یا تمام خواهی در کنترل رفتار اعضا و همچنین خودکامگی ایدئولوژیک ابراز تعصب و افراطی گری در جهان بینی دارند.

-فرقه ها تمایل دارند که سیستم دوگانه ای داشته باشند از اعضا خواسته می شود که در درون گروه باز و راستگو باشند و همه چیز را در مقابل رهبر اعتراف نمایند ولی تشویق می شوند. -غیرعضوها را گول زده و از آنها برای مقاصد مختلف سوء استفاده کنند. فلسفه مسلط بر فرقه ها این است که هدف وسیله را توجیه میکند. نظریه ای که به فرقه ها اجازه می دهد تا اخلاقیات خاص خودشان را خارج از مرزهای اخلاقی نرمال جامعه به وجود آورند.

-پس از انقلاب ایدئولوژیک به طور عام به همه افراد آموزش داده می شد، ما هویتی نداریم و همه هویت خود را از رجوی می گیرند. تمام اعضا سازمان مدیون رجوی هستند. بدون او کسی قادر به درک شرایط سیاسی نیست. افرادی که می روند فاسد دزد و قاچاقچی شده و زنان فاحشه و بدکاره می شوند.

 -همه چه زنده و چه کشته شده متعلق به رجوی هستند حتی اگر کسی خواهر و برادرش کشته شده بود به او می گفتند که آنها متعق به رجوی بودند و در بانک او است. هر کسی ادعای خواهر یا برادر و یا همسر شهید کند همین باعث فساد او می شو. در ادامه رجوی گفت خانواده های شما هم مال من است بد و خوبش مال من است. شما حق ندارید به آن ها فکر کنید.

اصول و آموزش های محوری فرقه ای برپایه استدلات زیر بود.

-شما از خودتان نباید چیزی داشته باشید.

-خوب و بد شما مال خودتان نیست و متعلق به رهبری است.

-شما مال خودتان نیستید و زندگی( خون ونفس) شما متعلق به رهبری است.

-شما اضافه زنده اید عمر چریک ۶ ماه است و بایستی در ۱۳ سالگی مثل اولین شهید سازمان کشته می شدید، پس تا همین حالا اضافی زندگی کرده اید

-هیچکس حق داشتن زن، شوهر، فرزند و مالکیت خصوصی در زندگی را ندارد.

-هر چیزی که در ذهنتان می گذرد و یا در خواب می بینید را باید گزارش کنید و در جمع بخوانید تا صداقت شما اثبات شود.

-از خود بایستی تهی شوید.

فاصله رهبری با شما مثل سال نوری است و فهم شما از مسائل ماکسیمم ۵/۲ درصد است.

در هر دوره بحث های باصطلاح انقلاب برای مدت طولاتی از یک تا شش ماه کارها تعطیل می شد. به صورت مستمر موظف به شرکت در جلسات آموزشی بودیم که به اصطلاح بحث ها تعمیق شده و ریل بازسازی فکری جدید صورت بگیرد. بعنوان نمونه پس از جلسات موسوم به انقلاب ایدئولوژیک و شرکت چند ماهه در جلسات آن، محصول یک بازسازی و تغییر فکر مبنی بر نگرش و آموزش های جدید افراد به زن و زندگی و خانواده بود که نهایتا همه به این نقطه برسند که زندگی وخانواده مانع مبارزه است.

طی این جلسات هرکس خود و همسرش را زیرعلامت سوال می بُرد که چگونه تفکرات استثماری نسبت به زن داشته و اعلام می کرد حال از همسرش تنفر دارد و در مقابل علاقه خود را به رهبر بیان می کرد. پس از آن اعضا ازهمسران جدا شده و حلقه های خود را برای رهبری می فرستادند و افراد مجرد هم تعهد می دادند که به جنس مخالف فکر نکنند. دیگر ازدواج نکرده و زندگی خود را وقف رهبری و مبارزه کنند! آنگاه انقلاب افراد تایید شده و می توانستند به سر کارهایشان برگردند!

ashraf 235

در جلسات انقلاب مبحثی آموزش داده می شد تحت عنوان کسر رهایی. در این نشست ها مسعود رجوی سعی داشت هرطور شده بحث رهبری خودش را آنگونه که می خواست یعنی بعنوان رهبری مطلق که اجازه هرکاری را دارد و برجان ومال و ناموس همه حاکم است جا بیندازد. او در یک بحث طولانی گفت برای وصل شدن تمام عیار به رهبری باید هرچه یگانه تر با او باشید و بیشتر خود را به من وصل نگه دارید. در این مسیر هیچ گناهی نابخشودنی نیست و شما بایستی فرض کنید به من حتی امضا معاصی می دهید. به این ترتیب این امضا باعث رهایی خودتان می شود. درهر مذهبی رهبری گناه پیروان خود را بدوش خواهد کشید. پس تمامی گناهان شما با این امضا و به دلیل وصل بودن به رهبری بخشوده خواهد شد.

سپس مطلب ابتدا به نام امضای رهایی و سپس به صورت کسری با نام «کسر رهایی» اعلام شد. کسری که مخرج آن «امضای خون» و صورت آن «امضای نفس» نوشته شد. یعنی هر مجاهد انقلاب کرده باید امضا بدهد که خون او متعلق به مسعود رجوی (به عنوان رهبر عقیدتی ) است. یعنی جانش در اختیار اوست که هر وقت خواست فرمان مرگش را بدهد و از طرف دیگر، هر مجاهد انقلاب کرده به مریم رجوی باید امضای نفس بدهد. نفس به معنای لحظه به لحظۀ زندگی است و چون زندگی و حیات شما با این انقلاب و ساختار جدید فکری از مریم رجوی سرچشمه می گیرد پس برای تداوم آن و اینکه دوباره اسیر دنیای قدیم و برگشت نشوید بایستی مدام تناقضات و لحظه به لحظه افکارتان را برای مریم بنویسید. منظور از تناقضات افکاری بود که ممکن است مخالف ایده های رجوی به ذهن هرکسی بزند. این مبحث «کسر رهایی» یا همان امضای خون و نفس سرمنشا این شد که همه موظف بودند درطی سالیان تمام افکار و لحظات فکرشان را درجمع بازگوکنند. (لحظات مخالف و درگیری ها و قبول نکردن ریل بازسازی فکری و مغزشویی که به آن به اصطلاح انقلاب درونی ایدئولوژیک گفته می شد را هر روز نوشته و گزارش کنند که این طوری هم افراد مخالف تحت کنترل قرار می گرفتند و برای تغییر آنها تلاش بیشتری می کردند و هم کنترلی بر روند پیشرفت ریل فرقه بود تا جائیکه بتوانند در گام های بعدی با بحث های تکمیلی افراد را بیشتر مجاب نمایند.)

در تعریف رهبر فرقه در کتاب فرقه ها در میان ما چنین آمده :

« تصمیم گیری در رهبر فرقه متمرکز می شود، این افراد ادعا می کنند دارای مأموریت خاصی در زندگی هستند، آنها تمایل به اعمال اراده و تسلط داشته و اغلب بعنوان رهبران کاریزماتیک توصیف می شوند، آنها مریدان خود را وادار می کنند تا خانواده، شغل، سابقه کاری و دوستان خود را برای پیروی از آنها رها کنند، در بسیاری از موارد آشکار یا پنهان آنها نهایتا دارایی، پول و زندگی پیروان خود را تحت کنترل می گیرند.

رهبران فرقه ها تکریم و ستایش را بر روی خود متمرکز می کنند. متولیان مذهب، کشیش ها، رهبران دموکراتیک ستایش و تکریم پیروان را به سمت خدا معطوف کرده و ستایش را از آن خدا می دانند، در مقابل رهبران فرقه ها تمرکز را برعشق، فداکاری و وفاداری به خود بنا می کنند. دربسیاری از فرقه ها همسران وادار به جداشدن از یکدیگرمی شوند. والدین وادار به رها کردن فرزندان به عنوان آزمایش سرسپاری به رهبر می شوند.»

«فرقه ها دارای ساختار خودکامه هستند. رهبر بعنوان مقام عالی شناخته می شود. اگر چه ممکن است قدرت معینی را به چند زیردست برای نظارت بر وفاداری بقیه بسپارد ولی هیچ دادخواستی از سیستم رهبر به سیستم بالاتر قضایی و مرجع خارجی وجود ندارد. در فرقه رهبر تنها و آخرین حاکم بر تمامی مسائل است.»

«فرقه ها ظاهرا خود را نو آور و منحصر به فرد معرفی کرده و رهبران فرقه ادعا می کنند که سنت شکنی کرده و چیزی بدیع را ارائه نموده اند. و تنها سیستم موفقیت آمیز برای تغییراتی که مشکلات زندگی ویا نارسایی جهان را حل می کند بوجود آورده اند.»

«تقریبا تمامی فرقه ها ادعا می کنند که اعضای آنها برگزیده و انتخاب شده یا خاص هستند.»

«در گروه های فرقه ای سیستم اعتقادی و مذهبی به تبدیل شدن به ابزاری برای خدمت به تمایلات، هوس ها وبرنامه های پنهان رهبر ختم می شود ایدئولوژی شمشیری دولبه است چسبی است که اعضای گروه را به هم متصل می کند و ابزاری است که توسط رهبر فرقه برای رسیدن به اهدافش از آن سواستفاده می گردد.»

ادامه دارد

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=47187