اگر پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران را چالشبرانگیزترین و طولانیمدتترین پرونده دیپلماتیک تاریخ معاصر ایران بدانیم، سخنی به گزاف نگفتهایم. پروندهای که از سال ۲۰۰۳ گشوده شد و اکنون و پس از نزدیک به ۲۰ سال هنوز خاتمه نیافته است. در این پرونده که سرآغاز بسیاری از کنشها و واکنشها در عرصه بینالمللی بود و هزینههای مختلفی را به کشورمان تحمیل کرده است، بازیگران مختلفی نقش ایفا کردهاند. برخی از بازیگران نقش مثبت و سازنده و برخی دیگر نقش منفی و غیرسازنده داشتهاند. محور بازیگران منفی این پرونده عمدتاً کشورهای غربی و عربی مرتجع حاشیه خلیج فارس بودهاند. از اینرو از آنجا که انرژی هستهای ماهیتی علمی دارد و دستیابی به آن از جمله اهرمهای قدرت ملی است، حتی اپوزیسیون جمهوری اسلامی نیز در برابر دستیابی به آن یا زبان به تحسین گشودهاند یا سکوت پیشه کردهاند.
اما در جریان این پرونده، فرقه رجوی که در خصومت با جمهوری اسلامی ایران همواره نه تنها ملت ایران بلکه جهانیان را انگشت به دهان میگذارد! سرنوشت دیگری دارد.
ابراهیم خدابنده از مسئولان سابق روابط بینالملل فرقه رجوی میگوید: «در کتابی که اسکاد ریتر بهنام «تارگت ایران» منتشر کرده است، نوشته: اطلاعاتی که سازمان مجاهدین از مراکز هستهای ایران ارائه کرد، این اطلاعات را اول اسرائیل به رضا پهلوی داد و گفت اینها را افشا کن. چون نمیخواهیم از قول ما باشد. میخواهیم از قول اپوزیسیون ایران باشد. رضا پهلوی نپذیرفت. گفت نمیتوانم وارد چنین موضوعی بشوم که از زبان من مراکز اتمی ایران افشا بشود. بعد آنها اجباراً (چون دل خوشی از سازمان نداشتند) به عنوان آخرین انتخاب به سراغ سازمان مجاهدین خلق رفتند. یعنی اسرائیل میخواست اطلاعات از جانب خودش منتشر نشود و از جانب اپوزیسیون ایران به بیرون درز داده شود. حالا اطلاعات ساختگی یا واقعی. هیچ اپوزیسیونی غیر از سازمان مجاهدین خلق نپذیرفت این کار را بکند. حتی رضا پهلوی یا دیگران.
در همین زمینه یاور هنواوی یکی دیگر از اعضای سابق فرقه رجوی میگوید: «آخرین خبری که من از خودشان شنیدم که به آن افتخار میکردند و از خوشحالی میرقصیدند این بود که میگفتند ما تأسیسات اتمی ایران را به آمریکاییها لو دادیم». رفتارهای اینچنینی از سوی فرقه رجوی همواره حیرت بسیاری از دیگر گروههای اپوزیسیون را نیز برانگیخته است. به عنوان مثال زمانی که سرکرده فرقه رجوی در کوران جنگ تحمیلی تصمیم گرفت به عراق برود و بخشی از ارتش صدام شود. خیانت این گروهک در جریان پرونده هستهای ایران نیز واکنشهای بسیاری را به دنبال داشت.
وحید حسینوندی از اعضای سابق فرقه در اینباره میگوید: ریزش اصلی نیروهای سازمان [فرقه رجوی] پس از آمدن آمریکا سر این بود که مسائل اتمی ایران مسئله ملی ماست؛ چرا علناً اینها را لو میدهید؟ حتی اگر اطلاعات درست یا غلط را هم داری، چرا این کار را میکنید؟
افشین جعفرزاده دیگر عضو جدا شده از فرقه رجوی نیز در ارتباط با جاسوسی آنها به نفع بیگانگان میگوید: «بیشترین چیزی که سبب شد من به شدت با سازمان درگیر شوم؛ سر همین مسئله افشا کردن نیروگاه نطنز بود. آنزمان هنوز صدای غنیسازی اورانیوم در ایران در نیامده بود. دقیقاً همانزمان بود که جعفرزاده در آمریکا صحبت کرد که ایران دارد بمب اتم درست میکند و اورانیوم غنی میکند و شما عقب ماندید و به این شکل اطلاعات حیاتی ایران را به کشورهای بیگانه فروخت». گرچه فرقه مدعی است اطلاعات هستهای ایران را از طریق کانالهای خودشان در ایران بدست آورده، اما شواهد حاکی از آن است که این اطلاعات از طریق یک همکاری اطلاعاتی از طرف رژیم صهیونیستی در اختیار آنها قرار گرفته است.
خدابنده با اشاره به سخنان جعفرزاده که مدعی است اطلاعات هستهای توسط خود منافقین جمعآوری شده است، میگوید: «جعفرزاده گفت اطلاعات از مقری که فرماندهی سازمان مجاهدین خلق در داخل ایران دارد به دستشان رسیده است. کاملاً دروغ میگفت. یعنی نه چنین مقری در داخل کشور وجود دارد و نه چنین اطلاعاتی از آن بیرون آمده است. در واقع، کل صحنه توسط اسرائیلیها به دست سازمان مجاهدین خلق داده شده بود». رفتارهای اینچنینی از سوی فرقه رجوی اثبات این مدعاست که این فرقه در خیانت علیه ملت ایران هیچ حد و مرزی نمیشناسد.
تمامیتخواهی این فرقه تا جایی است که برای کسب قدرت به هر اهرمی دستدرازی میکند. شاید به همین دلیل است که این فرقره همواره توانسته است حمایت دولتی را جلب کند، چون سابقهاش به حامیانش این اطمینان را میدهد که آنها برای ضربه زدن به منافع ملت ایران هیچ حد و مرزی را نمیشناسند.
یادداشت از: مجید مربایان
انتهای پیام / فراق