فراق: بی تردید در پیگیری مواضع دولت ها پس از واقعه ترور سپهبد شهید قاسم سلیمانی، گستاخانه ترین اظهارنظر از سوی نخست وزیر آلبانی «ادی راما» ابراز شد.
در شرایطی که کشورهای اروپایی با اتخاذ مواضع نسبتا معتدل سعی بر مدیریت اوضاع و حفظ ارتباط خود با دو طرف بحران داشتند، ادی راما در توییتی خصمانه ضمن استقبال از چنین رویدادی، بر اتحاد و حمایت خود از اقدامات ترامپ تاکید کرد.
اینکه چرا دولتی با مختصات آلبانی طی سال های اخیر چنین رویکرد خصمانه _یا دستکم غیردوستانه_ ای را علیه دولت ایران اتخاذ نموده و اساسا زمینه های تضاد یا تقابل دو کشور چه هستند می تواند محل باشد.
از نقطه نظر موضوعی واقعیت آن است که تا قبل از سال ۲۰۱۳ و خبر حضور فرقه رجوی در آلبانی، این کشور برای جامعه ایران ناشناخته بوده یا اساسا محل بحث و توجه ایرانیان نبوده است. از ۲۰۱۳ و تقریبا همزمان با آغاز نخست وزیری ادی راما به یکباره این کشور کوچک و فقیر اروپایی تغییر رویه داده و مکررا به اقدامات غیردوستانه علیه ایران متوسل شده است. مواردی همچون اخراج دیپلماتهای ایرانی به عناوین مختلف در چندین نوبت، اتهامات گسترده و مکرر و کاهش سطح روابط.
حقیقت آن است که آلبانی از نظر وزن سیاسی در جامعه بین المللی، وضعیت ژئوپولیتیک و رتبه اقتصادی و سایر شاخص های تاثیرگذار از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار نبوده که با وجود اقدامات پیش گفته به دغدغه ای برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شود. کشوری که تنها حدود یک قرن از استقلال آن می گذرد و در این مدت به صورت مستقیم و غیرمستقیم دو جنگ بزرگ بالکان، جنگ های جهانی اول و دوم، جنگ بوسنی و بحران کوزوو و طاعون حاکمیت کمونیستی گریبان آنرا گرفته است.
در خصوص چرایی چنین اقداماتی دو مساله را نباید نادیده گرفت: اول اینکه آلبانی بیش از یک دهه است که به عضویت ناتو درآمده و طبیعتا بسیار تحت تاثیر سیاستهای آمریکا _به عنوان قدرت اصلی و تامین کننده اصلی هزینه های ناتو_ و دوم اینکه این کشور سالهاست در تلاش برای عضویت در اتحادیه اروپاست. مساله ای که اخیرا نیز با مخالفت جدی فرانسه به دلایلی همچون نرخ بالای فساد و جرایم در این کشور منتفی گردید. طبیعتا آلبانی در تلاش برای جلب حمایت های آمریکا در عرصه بین المللی و تقویت جایگاه خود خواهد بود.
اما تشدید مواضع این کشور علیه ایران از سال ۲۰۱۳ معلول عوامل دیگری نیز هست که به نظر در موضوع حاضر اهمیت بیشتری دارند.
۱_ ادی راما نخست وزیر این کشور _و به طور کلی غالب سیاستمداران آلبانی_ در سالهای اخیر درگیر در پرونده های فساد گسترده بوده و بر همین مبنا تاکنون چندین تظاهرات بزرگ مردمی منتهی به خشونت علیه فساد و ناکارآمدی وی در سطح آلبانی برگزار گردیده است. (کافی است به ماجرای افشای فیلمی که حکایت از درگیری مقامات دولتی در فساد و قاچاق مواد مخدر دارد و منجر به تظاهرات بزرگ مردمی گردید اشاره شود). طبیعی است در چنین وضعیتی اعطای کمک ۲۵ میلیون دلاری و عواید مالی حاصل از حضور فرقه رجوی می تواند چشم سیاستمداران آلبانی را به روی مخاطرات ناشی از حضور گروهی بدنام با سوابق مجاهدین خلق ببندد.
۲_ ایران و آلبانی از منظر دیپلماتیک و به دلایل متعدد ژئوپولیتیک، اقتصادی و سیاسی پیش از این هیچگاه در وضعیت تضاد یا تقابل منافع نبوده اند. اتفاقا دو کشور بلحاظ اکثریت جمعیت مسلمان خود واجد اشتراکاتی نیز هستند. البته به همان نسبت پیش گفته، افکار عمومی آلبانی نیز با تاریخچه و روند تحولات و عوامل سیاست در جامعه ایران ناآشنا می باشند.
۳_ مساله تاثیرگذاری منافقین بر سیاست خارجی آلبانی از سال ۲۰۱۳ به بعد به هیچ وجه قابل انکار نیست. چه آنکه پس از این سال، در نتیجه سواستفاده فرقه از فساد موجود در میان مقامات آلبانی با تطمیع و وعده عملا سیاست خارجی این کشور در رابطه با ایران تحت کنترل منافقین درآمده است. به گونه ای که مواضع دیپلماتیک این کشور نسبت به ایران را میتوان بنوعی مواضع فرقه رجوی دانست.
۴_نکته قابل توجه اینکه پس از حضور فرقه در آلبانی، این کشور بیش از پیش مورد توجه اسراییل و عربستان قرار گرفته است. (گرچه منکر واقعیت رابطه تاریخی آلبانی با یهودیان متاثر از وقایع جنگ جهانی دوم نیستیم). تا آنجا که عربستان نیز با سواستفاده از وضعیت خاص آلبانی با مشوق های اقتصادی در تعقیب اهداف خود در تقابل با ایران است. قرارداد اخیر میان این دو کشور گواه این مدعاست. البته تردید ندارم که دیری نخواهد پایید که جامعه جهانی متوجه خطرات حضور سلفیون و تقویت ایدئولوژی بنیادگرا در اروپای شرقی خواهد گردید.
اما مساله کلیدی که نباید از آن مغفول ماند این است که اصلی ترین عامل در بروز مسائل فوق عدم شناخت جامعه آلبانی از فضای سیاسی ایران و به ویژه ماهیت و تاریخچه سازمان مجاهدین خلق است. واقعیت این است که فضای رسانه ای این کشور و مواضع مقامات و صاحبنظران آن در مورد حضور و ماهیت فرقه رجوی به شدت کنترل و کانالیزه شده است. همین عدم شناخت جامعه آلبانی زمینه های مساعد را عرض اندام و پروپاگاندای فرقه رجوی و نیز تبلیغات ضدایرانی فراهم آورده است.
تردیدی نیست که جامعه آلبانی با وجود تحمل مصایب فراوان همچون تجربه جنگ، افراطی گری و دیکتاتوری و مواجهه گسترده با فساد دولتی در صورت شناخت صحیح ماهیت فرقه رجوی، به دلیل مخاطرات فراوان ناشی از حضور و فعالیت چنین گروهی، اقدام به دفع آن خواهد نمود.
سوابق تیره ای همچون ارتکاب چندهزار عملیات تروریستی کور و هدفمند منجر به شهادت هزاران بیگناه، حضور موثر در جنگ علیه موطن اصلی خود و سوابق آن چنانی در جاسوسی، تخلیه اطلاعاتی، عملیات ایذایی و خرابکاری در تاسیسات و زیرساختها از جمله مواردی است که بعید است جامعه آلبانی با حتی بخشی از آن آشنا باشد. این امر ضرورت اهتمام به شناساندن ماهیت واقعی این فرقه و عملکرد آن در طول دهه های اخیر را صدچندان می کند. بویژه در حوزه دیپلماسی عمومی _یعنی اقدامات فراتر از حوزه رسمی دولت_ بوسیله افراد و نهادهای غیردولتی از رهگذر تعاملات فرهنگی و … .
جالب آنجاست که پمپئو، وزیر خارجه آمریکا که دولتش وظیفه چانه زنی و کسب موافقت دولت آلبانی برای پذیرش اعضای فرقه با اعطای مشوق های مالی را برعهده داشت اخیرا طی پیامی محرمانه به کلیه نمایندگی های خود در خارج از آمریکا دستور داده تا تعاملات خود با ۶ گروه اپوزیسیون ایرانی _شامل مجاهدین خلق_ را محدود کنند. گزاره مهم در پیام پمپئو این است «بسیاری از این گروهها پیش از این و یا در حال حاضر برای پیشبرد اهداف سیاسی خود از روشهای خشونت آمیز استفاده می کنند».
چنین اذعانی به ارتکاب خشونت نافی ادعای اولیه مقامات آمریکایی در تغییر مشی و رویکرد فرقه _به عنوان شرط خروج از لیست سازمان های تروریستی_ است.
یادداشت از: دکتر نواب محمدی
انتهای پیام / فراق