واقعیت آن است که سوءاستفاده از موضوع زن شاید اصلیترین محور سرکرده منافقین برای طرح ادعاهای حقوق بشری علیه ایران است.
در همین رابطه تعدادی سخنران زن از انجمنها و انجیاوهای عموماً ساختگی خود فرقه از کشورهای اروپایی به دعوت منافقین در این جلسات شرکت کرده و در مورد حقوق زنان با تعریف و تمجید از سازمان منافقین و مریم رجوی بهعنوان الگوی مقاومت زنان می پردازند.
اما نکته جالب در مورد این جلسات این است که در همین شوی تبلیغاتی منافقین زنان بسیاری از سازمان نیز حضور دارند که تکتک آنها مصادیق روشن نقض بینظیر حقوق زن و حقوق انسان در این فرقه تروریستی هستند.
زنانی که از طلاق اجباری و جدایی از کودکانشان تا رژه نظامی در بیابانهای سوزان عراق ، بیرون آوردن رحم برای جلوگیری از حاملگی و حتی تجاوز سرکرده منافقین را تجربه کردهاند. نگاهی به سرگذشت برخی از زنان سازمان که جان خود را در مناسبات این فرقه تروریستی ازدستدادهاند، درواقع روایتی از واقعیت ماجرای حقوق زن در این فرقه است.
ندا حسنی به همراه برادرش علیرضا جذب سازمان منافقین شد. زمانی که وی تحت تبلیغات فریبکارانه این فرقه قرار گرفت در کانادا زندگی میکرد و در دانشگاه کارلتون اتاوا در رشته انفورماتیک تحصیل مینمود. وی با تبلیغات منفی سازمان تحصیلاتش را رها کرد و به بهانه یک دوره ۶ ماهه آموزشی به پادگان اشرف در عراق منتقل گردید.
انتقال ندا حسنی به پادگان اشرف در سال ۱۳۷۶ صورت گرفت اما برخلاف وعده سران سازمان زندگی اجباری در پادگان اشرف بهجای ۶ ماه، ۵ سال به طول انجامید! در پایان سال ۱۳۸۱ وقتیکه آمریکا به عراق حمله کرد ندا حسنی به همراه حدود ۳۰۰ نفر دیگر از اعضای سازمان که زبان انگلیسی بلد بودند به اروپا و مشخصاً مقر سازمان در فرانسه منتقل شدند.
این انتقال تقریباً همزمان بود با دستگیری مریم رجوی در ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ در فرانیه که به جرم پولشویی صورت گرفت. سران سازمان برای آزادی مریم رجوی و تحتفشار قرار دادن دولت فرانسه اعضای خود را مجبور به خودسوزی در خیابانهای پاریس و دیگر شهرهای فرانسه نمودند. در این میان ندا حسنی که در آن زمان فقط ۲۶ سال داشت هم برای مرگ اجباری! انتخاب شد.
هرچند سازمان ادعا میکند که خودسوزیها داوطلبانه و با تصمیم خود نیروها صورت گرفته، اما دلایل متعددی وجود دارد که اثبات میکند، این افراد به برای خودسوزی مجبور شدند.
یک سند قطعی دراینباره به اعلام اسامی افراد قبل از خودسوزی توسط سران سازمان مربوط میشود که نشان میدهد، اعضا برای خودسوزی توسط سازمان انتخابشدهاند. بنا به نقل از روزنامه «پاریسین» قبل و بعد از خودسوزی با تلفن همراه چند خبرنگار تماس گرفتهشده و محمد سید محدثین سخنگوی روابط خارجی شورای ملی مقاومت نام شخص خودسوزی کننده را اعلام کرده است. مریم رجوی نیز بعد از آزادی سعی کرد در برابر انتقادات رسانهها در مورد خودسوزی اجباری اعضا که به روشهای مغزشویی توسط این فرقه صورت گرفته است، مدعی شد ندا به اختیار خودش این کار را کرده و هیچکس در سازمان نیز از این اتفاق مطلع نبوده است! در خودسوزی ندا حسنی ۲۶ ساله علیرغم ۳ خودسوزی قبلی هیچ فردی برای کمک حاضر نشده بود و زمانی هم که عدهای فرانسوی برای کمک اقدام کردند، خیلی دیر شده بود و ندا حسنی جان خود را از دست داد.
این دختر ۲۶ ساله نمونهای روشن از شیوههای بینظیر سران منافقین در نقض حقوق زنان است که گاهی به شکل سوءاستفاده جنسی انجام میشود و گاهی نیز جان این افراد را برای آزادی سرکرده مطالبه میکند. برای ندا حسینی در پادگان اشرف یادبودی ساخته شد تا از وی بهعنوان الگوی رفتار انقلابی در سازمان یاد شود، اما واقعیت این است که نه ندا حسینی و نه دیگر اعضای سازمان برای هیچیک از اقدامات خود اختیاری نداشتهاند وگرنه تحصیل در کانادا را با خودسوزی در پاریس عوض نمیکردند.
دختر ۲۶ سالهای که از تحصیل در کانادا به خودسوزی در خیابان رسید!
بابایی یکی دیگر از زنانی است که سرنوشتش در سنین پایین با منافقین گره خورد و درنهایت قربانی این فرقه تبهکار شد. وی درحالیکه فقط ۱۷ سال سن داشت براثر ارتباط و آشنایی با این فرقه تروریستی فریب تبلیغات اغواگرانه آنها را خورده و راه عراق را در پیش گرفت و خود را به پادگان اشرف رساند.
وی ازجمله دختران جوانی بود که توسط رجوی برای خودکشی در عملیات مرصاد منتخب شد، اما درحالیکه از ناحیه صورت بهشدت زخمی شده بود، جان سالم به دربرد و به پادگان اشرف بازگشت. وی که قبل از انقلاب ایدئولوژیک در سازمان ازدواجکرده بود، بعد از مرصاد و در انقلاب ایدئولوژیک مقابل تصمیم مسعود رجوی ایستاد و حاضر به طلاق و پذیرفتن قوانین سرکرده سازمان نشد. همین مسئله وی را در زمره اعضای مسئلهدار قرارداد.
اما او جرم دیگری هم داشت و آن بچهدار شدنش بود. وی درحالیکه باردار بود به دلیل مقاومت در برابر خواستههای سرکرده سازمان در انقلاب ایدئولوژیک به زندان رفت و به گفته اعضای جداشده، وی را در زندان تحتفشارهای شدید روحی قرار داده بودند تا مسئله انقلاب ایدئولوژیک را پذیرفته و از همسرش جدا شود.
در همان زمان شوهر وی «کریم حقی» نیز به همین دلیل در زندان سازمان در اشرف به سر میبرد تا اینکه کودک متولد شد. تولد کودک در زندانهای پادگان اشرف قرار بود روح تازهای به زندگی محترم بابایی بدهد، اما سران سازمان از همین کودک برای تحتفشار گذاشتن پدر و مادر استفاده کردند تا آنها انقلاب ایدئولوژیک را بپذیرند.
پرهیز از دادن شیر خشک به کودک و محدودسازی غذای وی تا حدی پیش رفت که به گفته دیگر زندانیان در آن دوره، کودک تبدیل به پوستواستخوان شده بود.
دختر محترم و کریم «مارال» نام گرفت و درحالیکه فقط ۲۷ روز سن داشت با ظاهر نحیفش به سلول پدر برده شد تا در این ملاقات مقاومت کریم حقی بشکند که بازهم بینتیجه بود.
محترم بابایی یک سال و نیم در زندان فرقه رجوی کودکش را به دندان بزرگ کرد تا درنهایت او از زندان آزاد شد. مدتی را در خانههای تیمی در بغداد گذراند و بعد به اروپا فرستاده شد. محترم بابایی درنهایت موفق به جدایی از این فرقه تبهکار گردید، اما فشارهای روحی و روانی بر وی که حاصل زندگی ازدسترفته، عمر بربادرفته و فرزندی که از وی گرفته شد، باعث شد تا او بعد از جدایی و درحالیکه فقط ۲۸ سال سن داشت، دست به خودکشی بزند.
ادامه دارد
انتهای پیام