• امروز : دوشنبه - ۲۱ آبان - ۱۴۰۳
  • برابر با : Monday - 11 November - 2024

افشاگری جداشده ها: هر کس به سیاج نزدیک شد، کمر به پایین بزن! / وقتی با امضای دکتر وحید (جواد احمدی) سند قتل اعضا به اسم بیماری امضا شد / شباهت های دیوار برلین و فرقه رجوی

  • کد خبر : 15268
  • 10 ژوئن 2018 - 14:40

نمی خواهم الان چگونگی پیدایش دیوار برلین را توضیح بدهم ولی می خواهم شباهت ها و تفاوت های آن با دیوار عینی و ذهنی که رجوی ساخته را بازگو کنم.

Untitled 1
چیزی که سالهای اول وقتی تازه به فرقه رفته بودم وبه چشم می خورد وجود سیمهای خاردار بود که سمت داخل زندان اشرف بود و این اولین تلنگر بود.  فیلم ها و عکس های دیوار برلین را اگر دیده باشید این به چشم می خورد. رجوی زندانهایی که می ساخت همینطوری بود.

یادم است اولین بار که در یک قرارگاه مرزی پست دادم یک نفر به من گفت تو حواست به داخل باشد هر کس اومد طرف سیاج (حصار) ایست بده و اگر نیایستاد کمر به پایین بزن.

من از تعجب خشکم زد. گفتم یعنی چی که اگر کسی از داخل اومد؟ گفت: ممکنه دشمن از جای دیگه اومده باشه داخل و بخواد خلع سلاح کنه. باز تأکید کرد که هر کس به سیاج نزدیک شد، فرمان ایست، شلیک هوایی، بعد کمر به پایین بزن.

پرسیدم یعنی افراد خودی؟ گفت دیگه این سوال کردن نداره، چون ممکنه کسی بخواهد فرار کند.

برای اولین بار در ذهنم زد که دیگه چقدر فشار روی نفر باشه که مجبور به فرار شود با وجود اینکه همه می دانند نزدیک شدن به سیاج مساوی است با خطر شلیک. دقیقا همان اتفاق که در آلمان شرقی می افتاد. مردم برای فرار از دیکتاتوری حاضر بودن هزار خطر را به جان بخرند. تازه آنها که مردم معمولی بودند، خیلی از نیروهای مسلح آلمان شرقی هم فرار می کردند، برای اونا هم حتما نشست هایی مثل نشست های فرقه رجوی گذاشته می شد.

رجوی ملعون می گفت اشرف پاک ترین شهر جهان است. یک جوری می گفت که اگه همه خونشون ریخته بشه نباید یک وجب از خاک اشرف دست دشمن بیافتد و آن وقت خودش در زیرزمینهای ضد بمب لانه کرده بود.

الان وقتی فکر می کنم به سالهایی که رفت آن هم برای شهوترانی ، مال اندوزی و قدرت پرستی اون ملعون، واقعا تنها چیزی که توی دلم قلیان می کنه نفرته، این حس رو همه اونایی که در زندان اشرف پست دادن حتما داشتند. کسی نیست که از فرقه بیرون زده باشد و از رجوی تا مغز استخون منفر نباشد.

از یک برج نگهبانی وقتی می رفتی بالا برای نگهبانی کامل بیرون زندان اشرف پیدا بود که چه خوبه لااقل اینطوری برای لحظه ای اون طرف سیم خاردار های زندان الموت دیده می شد.

شک ندارم که همین حس رو نگهبانان دیوار برلین هم داشتند. وقتی روی دیوار بودند که هی اون طرف رو نگاه می کردند و افسوس می خوردند، کما اینکه ما هم حسرت و افسوس داشتیم.

روزی که گفته شد می رویم به زندان لیبرتی و قراره سیاهچال اشرف رو ترک کنیم روز جالبی بود. به اصطلاح لایه به لایه صدا می کردند. نفرات سری قبلی در اتاق یکی از زنهای رجوی بودند که صدای دست زدن آمد و وقتی نفرات می آمدند بیرون چشم ها برق خاصی داشت. چون در اصل قرار بود که لیبرتی یک سرپل باشد که صد البته اگر رجوی ملعون کارشکنی نمی کرد. البته بعد بیچاره مارتین کوبلر بدنام شد.

نفرات مثلا قیافه ناراحت می گرفتند ولی چشم ها بود که می خندید، ته دل همه این بود که خدا را شکر از این جهنم راحت شدیم. البته کسی نمی دانست که خون آشام خواب دیگری دیده

بعد از شام دو به دو کسانی که با هم شیش دونگ بودن گرم صحبت که مگه بازم سازمان ملل متحد به داد ما برسه و گرنه این کفتار تا همه رو به کشتن ندهد خیالش راحت نمی شود. البته کسی نمی دونست که رجوی ملعون لیبرتی رو تبدیل به اردوگاه مرگ می کند.

یک فیلم دیدم به نیروهای آلمان شرقی ماموریت دادند که برای نگهبانی از دیوار بالا بروند. نفرات خوشحال به اسم اینکه دارن برای حفاظت از دیوار می روند ولی در اصل خوشحال از اینکه چند قدم به آزادی نزدیک می شوند.

البته فرقی که دیوار برلین با اشرف خراب شده داشت این بود که هر کس به سمت غربی دیوار برلین می رسید دیگه حتی نیروهای آلمان شرقی نمی تونستند بهشون تعرض کنند. اما برعکس اشرف زمان صدام که اگر طرف فرار هم می کرد و کیلومترها دور می شد گرفتارعراقی ها م یشد که اون هم مرگش را با چشم خودش می دید.

خلاصه که بنیان پوسیده اشرف فرو ریخت، لیبرتی هم فرو ریخت و اردوگاه سوم هم فروخواهد ریخت.

البته باید تشکر فراوان کرد از خانم ثریا عبداللهی که بارها و بارها گفت خاک اشرف رو به توبره می کشیم و این قلعه الموت رو با خاک یکسان می کنیم که الان مخروبه ای بیش نیست.

چقدر نفرات به خاطر رسیدن به آزادی کشته شدند. چقدر تیرباران شدند، از افسران واقعا آزادیخواه آلمان شرقی و چقدر در زندانهای رجوی شکنجه شدند به خاطر اینکه یک انتقاد کوچک داشتند به رجوی، چقدر تیم های شکار رجوی نفرات را در مرز از پشت زدند یا به کشتن دادند.

چقدر در مقرها به اسم شلیک ناخواسته ناراضی ها را کشتند ، چقدر با امضای دکتر وحید (جواد احمدی) سند قتل شان به اسم بیماری امضا شد.  چقدر نفرات را کشتن بعد گفتن که مشکل روانی داشته و خودکشی کرده است. معلوم است که رجوی ملعون و دار و دسته اش در چه باتلاقی گیر کردند و عاقبتشان هم معلوم هست.

کیومرث آزاد

اسیر آزاد شده از فرقه رجوی در آلبانی

انتهای پیام

 

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=15268

نوشته های مشابه

07نوامبر
برای مادر بیولوژیکم
نامه‌ای تأثربرانگیز از «محمدرضا ترابی» به مادر مغزشویی شده خود در فرقه رجوی

برای مادر بیولوژیکم