مونا (آذر) حسین نژاد: نامه ای دیگر به خواهرم زینب در زندان لیبرتی
زینبم خواهر قشنگم! وقتی نامه ات به کمیساریا، منتشر شد و دیدم، برای ساعتی سراغ متن نامه ات نرفتم و تنها خیره شدم به عکست و دست خطتت، عکست رو نوازش کردم وصورت ماهت رو بوسیدم و غرق شدم تو عمق نگاهت و چشمات. مثل خیلی از خواهرهای دیگر چقدر شبیه هم هستیم! دست خطتت را بوسیدم که خیلی دلتنگش شده بودم. لابلای نامه ات خیره شدم به اسمم “خواهرم، آذر حسین نژاد” که با دست خط خودت که خوب می شناسمش نوشته بودی. جرأت نمی کردم متن نامه رو بخوانم. ته دلم آرزو میکردم که کاش از دلتنگیت برای من نوشته باشی از اینکه چقدر دوست داری خواهرت را ببینی. آرزو می کردم که کاش از کمیساریا درخواست کرده باشی که کمک کنند تا همدیگر را ببینیم. به قول شاعر حمید مصدق ” چه آرزوی محالی دارم، خنده ام میگیرد!”.
] بالاخره شروع کردم به خواندن نامه ات که برای کمیساریا نوشته بودی. درخواستت از کمیساریا درست برعکس آنچه بود که من آرزو داشتم، باشد! تو از کمیساریا خواسته بودی که جلوی ملاقات احتمالی خانواده ها را در آینده بگیرد و دیدار با خانواده ها و عزیزان را شکنجه روانی عنوان کرده بودی!
لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=1191
- ارسال توسط : feraghnews.ir