• امروز : شنبه - ۳ آذر - ۱۴۰۳
  • برابر با : Saturday - 23 November - 2024

برگی دیگر از جنایات فرقه ی رجوی:

  • کد خبر : 801
  • 05 ژانویه 2015 - 6:45

برگی دیگر از جنایات فرقه ی  رجوی:

مادری که از فراق فرزندش اسیرخاک شد و فرزندش اسیر فرقه ی رجوی ماند.

یوسف گم گشته باز آید به کنعان ، غم مخور                  کلبه احزان شود روزی گلستان ، غم مخور

Kordmir (1)پیمان کردمیر ، آوازت را رساتر بخوان آنچنان که گوش فلک را بشکافد و غوغا در آسمانها افکند ، از درد دل مادری بخوان که در عالم بی خبری باز نام پاره تنش یعنی (پیمان ) به جسم نیمه جانش توان دوباره ای می داد .

Kordmir (3)

خانم شوکت قاسمی (مادر پیمان کرد میر ) اسیر در لیبرتی عراق ، چهار سال تمام در کنار خانواده ها به انتظار لحظه ای دیدار ،فریاد زد : پیمان ! پیمان ! بیا پدرت ناخوش احوال است

پیمان از کدام درد ورنج مادرت بنویسم ؟ که چهار سال تمام شاهد آن بودم!

پیمان ! نام تو همیشه ورد زبان مادرت بود ، تنها آرزویش فقط دیدار بود وبس ، همیشه می گفت : (پیمان خیلی پسر خوب ومهربانی است ، با تمام بچه های من فرق دارد ، همیشه به فکر سلامتی من وپدرش بود ، پدر پیمان ،خیلی مریض است ، ناراحتی قلبی دارد ،وقتی به ماگفتند بروید عراق برای ملاقات ،نمی دانی با چه مشکلاتی آمدیم خداکند پدر پیمان بتواند پسرش را ببیند آخر حالش خوب نیست ).

Kordmir 6

آری پیمان  ! مادرت نگران حال پدر ت بود که ناغافل سفر نکند ،و لی خودش بارسفر را بست ورفت !!پیمان نمی دانم محل اصابت سنگها خوب شده بود یا نه ، چون وقتی از پشت دربها بسته زندان اشرف برمی گشت ، فورا” جای زخم سنگها را نشان میداد و می گفت : “وقتی پیمان آمد بهش میگم : میدونی بخاطر تو چقدر سنگ خوردم و فحش و ناسزا شنیدم ؟(با گریه )اره بهش میگم که همش به من می گفتند مزدور ، الدنگ برو گم شو !عیبی نداره بخدا همه اینها را باجون ودل می خرم فقط بچه ام آزاد بشه “.

وقتی با خواهر پیمان تلفنی صحبت می کردم ، گریه مجالش نمی داد و به سختی صحبت می کرد می گفت: “روز عید فطر بود که پیمان در سیمای منفور و فاسد (سیمای به اصطلاح آزادی)رجوی آواز می خواند ، مادرم با اون حالی که چند ماهی بود سکته کرده بود و توان حتی نگاه کردن را نداشت ، وقتی صدای پیمان را شنید ، تمام تنش شروع به لرزیدن کرد وآهسته گفت : “پیمان …، ولش کنید بزارید بیاد ، پیمان ….. آمدی ….” واشک ریخت وبعد از چند دقیقه آرام شد و خیلی راحت و بیصدا چشمی که دهها سال در انتظار فرزند اسیر و گرفتار بود و اشک              می ریخت،برای همیشه بست و ما ماندیم و داغ مادر دلسوخته ما

قربان نگاه خسته ات مادرجان             لبخند به گل نشسته ات ، مادرجان

 آری یوسف کرد میر ،در کنعان ماند وکلبه احزان ، ویران شد .

انجمن فراق  به نوبه ی خود برای خانواده محترم داغ دیده کرد میر، علی الخصوص دختر بزرگوار این مرحومه که درهمه حال با تماس تلفنی خود، ابراز همدردی ومحبت می کردند مصیبت وارده را تسلیت گفته و آرزوی مغفرت و آمرزش روح برای مرحومه و صبر جزیل برای بستگان وی را از درگاه خداوند متعال مسئلت داریم.

 

در آینده نزدیک از خاطرات مرحومه، خانم شوکت قاسمی (مادرپیمان کردمیر ) خواهیم نوشت .

(روحش شاد و یادش گرامی باد).

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=801