اعضای انجمن «آسیلا» با یکی از شخصیت های برجسته تشییع موسوم به بکتاشییه در حومه تیرانا دیدار کردند.
به گزارش فراق، اعضای انجمن حمایت از ایرانیان مقیم در آلبانی(آسیلا) با هدف پیوند و تقریب مذاهب دو کشور برنامه های فرهنگی مختلفی را در دستور کار خود قرار دادند که در همین راستا به بهانه فرا رسیدن نوروز باستانی ایرانیان با «بابا سالی» از شخصیت های برجسته مذهبی در شهر «کرویا» دیدار داشتند.
دکتر اولسی یازیچی، روزنامه نگار و تحلیل گر سیاسی در آلبانی درباره خلاصهای از تطور تاریخی و اعتقادات بکتاشیه آلبانی نوشته است:
طریقت بکتاشی که امروزه به عنوان جامعهای از مسلمانان (جامعه بکتاشیان) در آلبانی شناخته میشود، طریقتی اسلامی است که میزان قابل توجهی از جمعیت مسلمان آلبانی را در بر میگیرد. باورها بر این است که این طریقت به حاج بکتاش ولی (متوفی ۱۲۹۰ م) عارف مسلمانی که در نیمه دوم قرن سیزده میلادی در آناتولی می زیست، بازمی گردد. در افسانه های بکتاشی آمده است که حاج بکتاش ولی در دوران سلطنت ارهان یا سلطان مراد اول به عنوان «شیخ مستظهری» بوده است که نقش مسلمان کردن جوانان تازه سرباز مسیحی بالکانی ارتش عثمانی را بازی میکرده است.
بسیاری از محققان بر این باورند که حاجی بکتاش ولی در قرن ۱۳ میلادی در میان درویشان آناطولی ظاهر شد و به احتمال زیاد شاگرد بابا اسحاق، شخصیت معارض سلاجقه در سال ۱۲۴۰ م، بود. سامی فراشری، یکی از محبان و محققان قابل توجه بکتاشی در آلبانی، مدعی است که حاجی بکتاش ولی از «اولیاء الله» بوده و موطن وی نیشابور از شهرهای خراسان ایران بوده است.او از «لقمان پرنده» کسب معرفت کرد و سپس به آناطولی رفت.
هر چند که از نظر تاریخی چنین زمانی دیر به نظر میآید، اما چنین آمده که وی در خلال حیاتش سلطان اورهان (حاکم از سال ۱۳۲۶ تا ۱۳۵۹م) را ملاقات کرده است. گرچه گفته شده است که او نخستین پیر طریقت بکتاشی است، اما این طریقت توسط یکی از صوفیان به نام بالیم سلطان (متوفی ۱۵۲۰م) تأسیس شده است. او همانی است که هم طریقت و هم تکیهی اصلی آن را در مرکز آناطولی شهری که اکنون حاجی بکتاش نامیده میشود بنا نهاد.
بر اساس گفتهی فراشری، بکتاشیان از قرن ۱۶ میلادی تبدیل توسط مرشد بزرگ بالیم سلطان، پیر ثانی طریقت، تبدیل به طریقتی حقیقی شد. توسط همین پیر بود که بکتاشیزم ساختاری گسترده یافت و نظام سلسله مراتبی در آن متمرکز شد. با این که دکترین بکتاشی مخالف عقاید عمومی عثمانیها و به اسلام شیعی نزدیک بوده با این حال دولت و علمای عثمانی با آن مسامحه کرده و این طریقت برای مدت طولانی در امپرطوری عثمانی به حیات خود ادامه داد.
به خاطر شیوه مشوقانه طریقت بکتاشی نسبت به لشگر جاننثاری، این طریقت فضای مناسبی برای گسترش راه عرفانی خود در میان مسلمانان بالکان خصوصأ در شمال یونان و جنوب آلبانی پدید آورد. برخی شرقشناسان بیتوجهی بکتاشیان بر آداب و عبادات ظاهری اسلام را به عنوان نحوهی مواجهه بکتاشیان با اسلام بیان کردهاند. این در حالی است که بسیاری از بکتاشیان چنین ایدهای را به عنوان عقیدهای گمراهانه رد کردهاند.
موافقت آنها با شریعت، چنانکه توسط «جان گینک اسلی بیرگ» محقق انگلیسی گواهی شده است، بسیار محکم توسط بکتاشیان آلبانی همچون بابا سلیم کالیجانی و بابا رجب (متوفی ۱۹۹۵) تأیید شده است. بابا سلیم گفته است که بکتاشیان نه تنها نمازهای یومیه را در مساجد یا «میدانهای» خود انجام داده و به شریعت باور دارند، بلکه نمازهای مستحب سحرگاه و شبانگاه را نیز ادا میکنند.
گر چه برخی بکتاشیان را به اشتباه بخشی از اسلام سنی میدانند، اما بر اساس مبانی نظری ایشان، بکتاشیان میتوانند به عنوان فرقهای از شیعیان نگریسته شوند.
چنان که همانند شیعیان اثنی عشری ایران به دوازده امام قائلند و امام جعفر الصادق (متوفی ۷۶۵ م) را به عنوان مهمترین امام خود میدانند.
مبانی نظری بکتاشیان به نحو ماهرانهای توسط شاعر برجسته ملی نعیم فراشری، شاید معروفترین محب در آلبانی، آنچنان که در زیر آمده خلاصه شده است: بکتاشیان به خدای بزرگ و متعال، محمد، علی، خدیجه، فاطمه، حسن و حسین باور دارند.
آنان به دوازده امام که امام علی، امام حسن، امام حسین، امام زینالعابدین، اما محمد باقر، امام جعفر صادق، امام موسی کاظم، امام رضا، امام محمد تقی، امام علی النقی، امام حسن عسکری، امام محمد مهدی[عج] باور دارند.
برخلاف جریان اصلی شیعیان، بکتاشیان ارتباط خود با طریقت عرفانی را از طریق امام موسی کاظم میدانند و حاج بکتاش ولی از فرزندان آن امام دانسته شده است. بکتاشیان همانند دیگر شیعیان، برای امام حسین و شهدای کربلا ماتم میگیرند. دوره ویژه ی عزاداری آنان «ماتم» نام دارد. در این ایام آنان از اول تا دهم محرم روزه گرفته، نوحه سرایی میکنند. جدا از ماتم، بکتاشیان آلبانی برخی جشنها را نیز بومی کردهاند.
یکی از این مراسم بومی زیارت کوه تومور در ماه آگوست است که هر ساله در یادوارهی عباس ابن علی، برادر ناتنی امام حسین، به قربانی می پردازند
بکتاشیان باور دارند که حضرت عباس به طور معجزهآسایی با اسب خویش از کربلا به قله کوه تومور آمده است.
از دیگر جشنهای بکتاشیان، نوروز ایرانی است که آنان آن روز را میلاد امام علی می پندارند.بکتاشیان چون دیگر مسلمانان، به خدا، روز حساب، ملائک، انبیاء و… باور دارند. اما باور آنان در این زمینهها بیشتر باطنی است تا ظاهری. این نقطه تفارق بکتاشیان با دیگر مسلمانان است.
علاوه بر این برخی بکتاشیان به برخی عقاید مشرکانهای باور دارند که در جریان اصلی اسلام وجود ندارد. یکی از آنان باور به تناسخ و تکامل روح بعد از مرگ در موقعیتی چون نیروانا یا عذاب آن در قالب حیوانات است. به خاطر این اعتقاد، بکتاشیان که عقیده دارند یزید قاتل امام حسین پس از جنگ کربلا به خرگوش بدل شده، گوشت آن حیوان را نمیخورند.
بکتاشیان بر عقیده وحدت وجود که توسط صوفی بزرگ ابن عربی (متوفی ۱۲۴۰) نظام بندی شده، تأکید دارند. این مساله اغلب به طور اشتباه توسط خاور شناسان غربی، همه خدایی پنداشته شده، هر چند به آن ایده نزدیک است. بکتاشیان اعمال و آداب خود را بر تفسیر عرفانی از قرآن و سنت نبوی پایه ریزی میکنند. آنها دکترین نوشته شدهای بر این امور ندارند و آن قوانین بر حسب اینکه تعلیمات کدام پیر باشد متفاوت است. آنها همچنین به دو طبقه از معنای قرآن قائلند، ظاهر و باطن و دومی را افضل و جاودان میدانند.
هر چند که دانشگاهیان سعی کردهاند تا اسلام بکتاشی را به مسیحیت پیوند دهند و بگویند که بکتاشیان به تثلیثی باورمندند که همانند مسیحیت است، اما باور آنها به امر یگانه همانند نیست. درست است که بکتاشیان در برخی از ادعیه خود، نامهای الله، محمد، علی را در یک نفس ذکر میکنند، اما الله را به عنوان آفریننده، محمد را به عنوان کسی که راه به سوی او را ساخته است و علی و حاج بکتاش ولی را به عنوان راهنمایان به راه میشناسند.
اغلب بکتاشیان برداشت مطابق مسیحیت را صحیح ندانسته و ذکر الله، محمد، علی را به عنوان بخشی از باور خود به وحدت وجود میدانند.
در آغاز قرن بیستم، بکتاشیان در مقابل تلاشهای یک بکتاشی یونانی به نام بابا کاسو درآمدند که قصد داشت ساختار «پدر، پسر و روح القدس» را وارد نظام باور بکتاشیان کند.
بکتاشیه از زمان تأسیسش توسط بالیم سلطان دارای ساختار سلسله مراتبی بوده است. در حال حاضر، رهبر عالی آن، دده بابا، dedebaba یا پدربزرگ عالی kryegjysh، نام دارد که در انجام مأموریتش از سوی افرادی که دده یا پدر بزرگ (یا خلیفه) نام دارند، حمایت میشود. مقام پایین ددهها، بابا نام دارد. باباها درویشانی هستند که امام تکیهها بوده و دارای موقعیت ارشاد (هدایت معنوی) هستند. پس از آنها درویشان معمولی هستند، سپس محبان (کسانی که برای طریقت قسم خورده اند) و بعد عاشقان که عوام حامی طریقتند.
در تاریخ متاخر آلبانی، طبقهی محب اغلب در سرنوشت طریقت بیش از باباها یادراویش تأثیرگذار بوده است. یک نمونه از آنها نعیم فراشری است که امروزه از سوی بکتاشیان آلبانی به عنوان بزرگترین قهرمان آنان نگریسته میشود.
درویشان بکتاشی تاج سفیدی بر سر میگذارند که چهار تا و دوازده گوشه دارد. عدد چهار سمبلی از چهار منزل سلوک یعنی: ۱-شریعت۲-طریقت۳-معرفت۴-حقیقت.
دوازده گوشه نیز اشاره به تعداد امامان و نیز اشاره به فائق آمدن به ۱۲ خصلت است:۱-بی بصیرتی، ۲- غفلت، ۳- گناه، ۴- امیال پست، ۵- ناامیدی، ۶- لباس زیبا، ۷- خصلت های حیوانی، ۸- تکبر، ۹-کینه جویی، ۱۰-بی صبری، ۱۱-اندوه از شکست، ۱۲-غفلت از ذکرحق .
بکتاشیان همچنین می گویند که استفاده از کلاه چهار تا از زمان سلطان محمد دوم ریشه گرفته است. زیرا که باباها برای پنهان کردن هویت خود در نزد حاکمیت تاجی همانند دراویش تیجانی به سر مینهادند. آنها بر سر نهادن تاج ۱۲ گوشه را دوباره در زمان سلطان عبد الحمید از سر گرفتند.
بکتاشیه در آلبانی
تاریخ بکتاشیه توجه نویسندگان، شاعران و محققان متعددی را در قرن بیستم به خود جلب کرده است. هر چند که این طریقت در آناطولی پایه گذاری شد،اما در سه قرن اخیر حاکمیت عثمانی ها تاخت و تاز وسیعی در بالکان انجام داد. چنانکه پیشتر ذکر شد، تاریخ طریقت بکتاشی پیوند نزدیکی با لشکر جان نثاران عثمانی داشت. جان نثاران هسته اصلی ارتش عثمانی بودند و اعضای آن بیشتر از کسانی بودند که از مسیحیت به اسلام بازگشته و بکتاشی بودند. آنها به عنوان فرزندان حاجی بکتاش “HajiBektash Ogullari” شناخته میشدند و لباس، نظام و رهبریشان به طریقت وابسته بود.
با از هم پاشیده شدن ارتش جاننثاران به دستور سلطان محمد ثانی در سال ۱۸۲۶، بکتاشیان رنج فراوانی را از آنچه خود «نخستین تراژدی بکتاشی» “gjëma e parë eBektashizmës” مینامند، بردند. تکیهها و زاویههاشان بسته یا ویران و یا به سایر طریقتها واگذار شد.
درویشانشان تبعید شدند، تعدادی که به طریقت نقشبندی پیوستند توانستند باقی بمانند یا در ارتفاعات سخت غرب بالکان پنهان شدند، ماندند و یا مدعی تعلق به سایر طریقت ها چون تیجانی، رفاعی و مانند آن شدند.با این که جان نثاران در آلبانی اصلی ترین وارد شوندگان به بکتاشیه بودند، منشاء این طریقت برای محققان پوشیده و مغشوش مانده است.شواهد قابل اتکاء نشان میدهد که ظهور بکتاشیه نمیتواند به تاریخی قبل از قرن هفدهم بازگردد. این زمانی است که آلبانی در سطح وسیعی مسلمان شد.
هر چند که بکتاشیان مدعی حضور در آلبانی پیش از عثمانیان هستند. یکی از ادعاهای آنها در این باره به افسانههای ساری سالتق بابا در قرن ۱۳ بازمی گردد. در کتاب «ولایتنامه» اثر حاجی بکتاش ولی، ساری سالتق به عنوان شاگرد او ذکر شده است. در برخی منابع آمده است که ساری سالتق از نخستین دراویشی بود که برای تبلیغ اسلام وارد طریقت بکتاشیه شد.
سیاح معروف عثمانی، اولیاء چلپی، در کتاب «سیاحت نامه» خویش میگوید که ساری سالتق دستورات خود را از سید احمد یسوی در ترکستان میگرفت تا به … سرزمین روم منطقه هفت پادشاهان رفته و مشهور شود.
اسطوره ها همچنین میگویند که ساری سالتق با ۷۰۰ درویش به آناطولی رفت و بعد از آن پیام اسلام را در روملی گسترش داد. بکتاشیه افسانه های عامیانه زیادی را در خصوص ساری سالتق به ارث برده اند و او را یکی از خودشان میدانند.
آنها همچنین تکیهای در یادبود او در قله کوههای کرویا در مرکز آلبانی بنا کرده اند و سالانه زیارتی را در آن مکان انجام میدهند. گذشته از ساری سالتق، در برخی منابع آمده است که تکیه دیموتکا یکی از مهمترین مراکز گسترش بکتاشیه در روملی بوده است.
تاریخ نویسان بکتاشی نوشته اند که گسترش بکتاشیه در آلبانی توسط شماری از درویشان چون پیر سلطان ابدال از کوزوو و شاه کالندر الباسانی که هر دو در راه اشاعه آیینشان کشته شدند؛ روی داده است.
اسطوره شناسی بکتاشی نشان میدهد که درویشان، پیرها و اولیای آنها با اژدها و اسبها پرواز کرده، با انجام کرامات به نبرد کشیشان محلی رفته و آنها را به اسلام دعوت می کردند و مردم را از بیعدالتی و ظلم آزاد میکردند.
نخستین تکیهای که بکتاشیان معتقدند در حوزه زیست مردم آلبانی تاسیس شده، تکیه تسالی در یونان است که توسط دوربالی سلطان “Durbali Sultan” بنا شد. از همانجا بود که پیام بکتاشیه در میان مناطق آلبانی نشین غرب بالکان گسترده شد. با نظارت «رسمی بابا» بکتاشیان تکیه تتوا در مقدونیه را تأسیس کردند و سپس تکیهها در کرچوا “Kërçova”، پریزرن”Prizren” و جاکوا “Gjakova” گسترده شد.
احتمالاً نخستین تکیه در آلبانی در شهر جیروکاسترا “Gjirokastra”در قرن هفدهم توسط آسیم باباAsim Baba بنا نهاده شد. بعد از آن تکیه شمشی بابا”Shemimi Baba” در کرویا، تکیه ابراهیم بابا Jefai Ibrahim Baba در الباسان تاسیس شد.
بکتاشیان معتقدند که حتی طرفداران سلطان در آلبانی نیز آنها را تعقیب می کرده اند. در نتیجه یکی از بزرگترین تکیههای آنها متعلق به بابا علی کو”Baba Aliko” از سوی پیروان سلطان در شهر برات به آتش کشیده شد.
ممکن است این صحیح باشد که بکتاشیان در زمان اصلاحات تنظیمات “Tanzimat” عثمانیها در بالکان از آزادی و رشد بزرگی برخوردار شدند. بیرج “Birge” اشاره می کند که در قرن نوزدهم آنها تاثیرات زیادی بر نخبگان عثمانی نهادند و حتی برخی معتقدند که مادر سلطان عبد العزیز بکتاشی بود . دومین رنج بزرگ بکتاشیان آنگاه بود که جمهوری ترکیه توسط کمال آتاتورک بنا شد.
با ممنوعیت فعالیتهای همه طریقتها در سال ۱۹۲۵، بکتاشیه محکوم به تعطیل کردن منزل پیر (پیر اوی) در شهر حاجی بکتاش شده و به آلبانی مهاجرت کردند. این دوره که بکتاشیه آن را به عنوان دومین فاجعه خود می نامند، باعث آن شد که این طریقت از طریقتی ترکی به طریقتی آلبانیایی تبدیل شود.
دده بزرگ طریقت، یعنی سالی نیازی دده، که آلبانیایی بود در سال ۱۹۳۱ آنکارا با به مقصد تیرانا ترک گفت. دولت جدید التاسیس آلبانی که طبقه ضد ترک بکتاشیه را از منظر مثبتی می نگریست به گرمی از دده استقبال کرد.
برای مقدمات تغییر تکیه از آناطولی به آلبانی، بکتاشیان آلبانی کنفرانس بزرگی را در تکیه پریشتای آلبانی تحت رهبری باباکامبر برگزار کردند و اساسنامه جدیدی را نیز برای آن در نظر گرفتند. این اساسنامه که از سوی دولتمردان آلبانی مورد استقبال قرار گرفت موراد زیر را در بر داشت:
الف – بکتاشیان شاخه ای از اسلامند که در آلبانی توسط موسسه کروجوشات “Kryegjyshata” رهبری میشوند.
ب- این طریقت توسط ۱- دده کروجوش ۲- ددها ۳- باباها ۴- درویشان ۵- سایرکارگزاران هدایت می شود.
ج- زبان طریقت آلبانیایی است.
د- طریقت بکتاشی توسط شش دده لیک مدیریت می شود: ۱- دده ی کرویا، ۲- دده ی الباسان، ۳- دده ی کورچا، ۴- دده ی فراشری، ۵- دده ی پریشا، ۶- دده ی جیروکاسترا
یکی از بندهای اساسنامه این بود که اگر یکی از دده ها با دولت مقابله کند از سمت خود عزل خواهد شد .
تغییرات سیاسی طریقت بکتاشی، پس از تاسیس مرکز جهانی آن در تیرانا برای ماهیت آن دردناک بود. دولت تازه اصلاحات یافته آلبانی در آن زمان که قصد ساختن اسلام ضد ترکی در مقابل اهل سنت داشت، از آرزوهای قدیمی بکتاشی پیرامون تاسیس دولت بکتاشی استفاده کرد تا مدل اسلام آلبانیایی را در کشور بنیان نهد. چنانکه مهدی فراشری، یکی از طرفداران مهم بکتاشی ملیگرایانه اظهار می دارد، در آلبانی از چهار گروه دینی که کشور دارد، کاتولیک ها و بکتاشیان طرفدار ناسیونالیسم اند، در حالی که اهل سنت و ارتدوکس ها مخالف آنند.
وقتی اولین دولت بعد از عثمانی در آلبانی به وجود آمد و بکتاشیان با نمایندگی کمیته دینی دیگری معرفی شدند،اشتیاق ملی گرایان آلبانی از سال ۱۹۲۰ بر آن بود که بکتاشیزم را به مثابه دینی به غیر از اسلام سازند. این حقیقت که تکیه های بکتاشی در آخرین روزهای حاکمیت عثمانی به عنوان مراکز ضد امپراطوری عثمانی شناخته میشد توسط ملی گرایان آلبانی جهت ساختن اسطورههای مدرنشان در پیوند با بکتاشیه مورد استفاده قرار میگرفت.
این شعار که: ما نه ترکیم، نه کافر بلکه آلبانیایی هستیم که توسط بکتاشیان به کار میرفت همان چیزی بود که دولت آلبانی نیاز داشت. محبان بکتاشی چون نعیم و سامی فراشری با خارج کردن دینها و بکار بردن نمونه بکتاشیزم قصد تاسیس دولت مدرن آلبانیایی را داشتند.
شمسالدین سامی فراشری در کتاب «آلبانی چگونه بود و چگونه خواهد بود؟» که در سال ۱۸۷۹ نگاشته است، میگوید: آلبانیان خوب و واقعی و آنانی که در فکر صیانت آلبانی هستند هماره باید ملیت را پیش از دین نهند، چرا که برادرشان هم کیش آنان نیست بلکه هموطن آنان است. آلبانیان واقعی با همدیگر به واقع برادرند، برادری آنان باید چنان محکم باشد که چیزی نتواند آنها را از هم جدا کند. آلبانیان واقعی همانند فراماسون ها و بکتاشیان اند که با یکدیگر براستی برادرند.
آرزوی محبان بکتاشی برای بالا بردن بکتاشیزم به سطح کمیته ای دینی آنها را بدان سو رهنمون شد تا کنگره های متعددی را برنامه ریزی کنند. در سال ۱۹۲۹، آنها تلاش کردند تا اساسنامه بکتاشیان را از اینکه به عنوان شاخهای از دین مطرح شود به کمیته ای دینی تغییر دهند. از آنجا که درویشان بکتاشی این نگاه را رد کردند و ترجیح دادند که به عنوان فرقهای از اسلام باقی بمانند، آنان در این تلاش ناکام ماندند .
زوگ اول (شاه آلبانی) که علاقمند به میزبانی بکتاشیان در آلبانی بود، نقش مهمی در متقاعد کردن آنان جهت مرکزیت دادن امور طریقت در شهر تیرانا پایتخت آلبانی ایفا کرد. تلاش مثبت او بر این قرار گرفت که مرکز جهانی بکتاشیه از شهر حاجی بکتاش ترکیه در سال ۱۹۳۰ به تیرانا منتقل شود. به نظر میرسد افسانههای مجعول ضد ترکی بکتاشیان و باور ایشان به آلبانیزم، مورد علاقه شاه قرار گرفت. به همین خاطر برخی اوقات گفته شده است که او و انور خوجه اصالتاً بکتاشی بودهاند.
تنها هنگامی که در سال ۱۹۴۶،کمونیستها چهارمین کنگره جهانی بکتاشیه را برگزار کردند، اساسنامه بکتاشیان آلبانی به مثابه کمیته ای دینی توسعه یافت. تبدیل بکتاشیه از شاخهای از اسلام به عنوان یک کمیته دینی مستقل تحت فشار برخی از باباهای بکتاشی چون بابا فیضی که عضو حزب کمونیست آلبانی بودند، مطرح شد.
تغییراتی که دولت کمونیسم تحت نظر بابا های اصلاح طلب می خواست به بکتاشیه وارد کند، برای درویشان اصولگرا قابل تحمل نبود. هنگامی که بابا فیا از مارتانش و بابا فیضی، بابای بزرگ عباس حیلمی دده را در سال ۱۹۴۷ تحت فشار قرار دادند تا به درویشان اجازه ازدواج و تشکیل خانواده دهد، او نخست آن دو بابای اصلاح طلب و سپس خود را کشت . پس از این واقعه، کمونیستها با تبعید، زندانی کردن و عزل چند بابا از موقعیت خود، طریقت را تخریب کردند.
هنگامی که فعالیتهای دینی در سال ۱۹۹۰ در آلبانی آزاد شد، طریقت بکتاشی دوباره خود را احیاء کرد. در آن زمان این طریقت جز مرحوم بابا سلیم کالیجانی(متوفی ۲۰۰۰ ) عالم واقعی دیگری نداشت. او با افرادی که قصد تسلط بر بکتاشیه را داشتند، مبارزه میکرد.
بکتاشیان امروزه تکیههای زیادی در آلبانی دارند. رییس کنونی طریقت، حاجی رشاد بارذی و تکیه اصلی نیز در تیراناست.با این که حدود ۱۵ درصد از مردم آلبانی بکتاشی هستند و تکیهها بیشتر در جنوب آلبانی قرار دارند، طریقت جایگاه مهمی در کمیته ی مسلمانان آلبانی دارد.
بکتاشیان، در کوزوو و مقدونیه نیز تکیهها و کمیتههای مهمی دارند. مهمترین تکیه در مقدونیه از آن خراباتی بابا در تتوا است. بعد از مرگ باباطاهر امینی (۱۹۴۱-۲۰۰۶) دده لیک تیرانا تکیه را در اختیار خود گرفت و بابا ادموند براهیمای (بابا موندی) رییس پیشین تکیه توران کورچا را به سرپرستی تکیه بابا خراباتی گماشت. بکتاشیان کوزوو نیز تحت رهبری بابا مومن لاما در جاکوا تکیه دارند.
انتهای پیام / فراق