از نیمه دوم اسفندماه، موج جدیدی از برنامه های ضدایرانی توسط شبکه های فارسی زبان به راه افتاده که در امتداد آن جریانات وابسته به نهادهای امنیتی بیگانه نیز طبق دستور به ایفای نقش واگذار شده مشغول شده اند.
در این میان از شازده رضا منتظرالسلطنه و شورای گزار کهنسالان تا چندین سلبریتی آوازه خوان بازنشسته ابراز وجود کرده اند تا از قافله عقب نمانند. همزمان می بینیم که نهادهای صهیونیستی هم دست به کار شده اند تا عروسک دیگری برای جایزه صلح نوبل معرفی نمایند تا جایگزین آن یکی کهنسال پیشین شود. اما جالبتر از همه، غرش لرزان شیر همیشه خفته مجاهدین از درون قفس زنگار زده اش است. احضار روح کسی که طی ۲۰ سال هیچ تصویری از او منتشر نشده نشان می دهد که اتفاق ناگواری برای سازمان مجاهدین رخ داده که سران این فرقه را دستپاچه نموده است.
مسعود رجوی که پس از سقوط صدام به اختفای ابدی فرورفته و سالیانه بخاطر رفع حاجت پیامکی هم از درون مقبره اش صادر می کند تا کسی تصور نکند مبدل به فسیل شده، در ماه های اخیر مدام نبش قبر می شود تا از شاهزاده پا به گور عقب نماند و آلبانی نشینان هم بکلی ناامید و درمانده نشوند.
اما روز ۱۸ اسفند اتفاق دیگری رخ داد که احضار روح او را ضروری می ساخت و به همین خاطر صوت لرزانی از وی منتشر شد که تنها به چند جمله قصار قناعت کرده و در آن خواستار به دادگاه آوردن رهبری ایران و روسای قوات مجریه و قضائیه شده است. چنین درخواستی توسط یک مرده ۲۰ ساله تنها می تواند تداعی کننده فرار به جلوی یک شوالیه فرتوت رو به موت باشد.
آنچه مسعود رجوی را هراسان به میدان کشانیده تا ابراز وجود کند، برگزاری دادگاه علنی علیه جنایت های وی طی چند دهه گذشته است که در آن تعداد زیادی از اعضای جداشده مجاهدین و برخی خانواده ها حضور داشتند و هرکدام شمه ای از جنایات زوج رجوی را به تصویر کشیدند. شاکیان این دادگاه، همگی خواهان به دادگاه کشانیده شدن رهبران سازمان مجاهدین و محاکمه علنی آنان بودند و این موضوع به حدی برای مریم غیرمنتظره و شوک آور بود که او را وادار به نبش قبر و احضار روح مسعود نمود.
یقیناً چنین دادگاهی می تواند گام به گام با حضور شاکیان بیشتر گسترش یافته و زمینه را برای ارائه حکم به دادگاه های جهانی فراهم سازد. مریم از ترس محاکمه شدن و رسوایی هرچه بیشتر ناچار شد روح سرگردان مسعود را به میدان بکشاند تا در واکنش به این دادگاه و بدون اشاره به آن ادعا کند که اگر رهبران جمهوری اسلامی جرأت دارند به یک دادگاه بین المللی بیایند.
البته مسعود و مریم به خوبی می دانند که همکاری با صدام در کشتن مردم ایران و عراق چیزی کمتر از جنایت جنگی نیست، و در هر دادگاهی هم حاضر شوند، قبل از هرکسی خودشان محکوم آن دادگاه هستند و ده ها هزار ایرانی از ایشان شکایت دارند و میلیون ها هموطن ما او را در عداد صدام حسین به شمار می آورند. به همین خاطر است که مسعود در پیام صوتی خود هیچ اشاره ای به دهها تن از اعضای شکنجه شده خود که در دادگاه بودند نکرد و فقط به صورت مبهم و غیرمنطقی سخن از دادگاهی مجهول و بین المللی نمود.
در چنین موقعیتی، ضروری است همه خانواده های اسیران فرقه و یا قربانیان ترورهای سازمان مجاهدین به صورت مجزا و یا گروهی، در یک کمپین اجرای نقش کنند و با جمع آوری دهها هزار امضا، آنرا به سازمان های حقوق بشری (که در این سالیان یکطرفه به قاضی رفته اند و خط جریانات تروریستی را پیش برده اند) تحویل دهند تا آنان مجبور شوند سازمان مجاهدین را نیز در زمینه نقض آشکار و مستمر حقوق بشر مورد سوآل و حسابرسی قرار دهند.
یادداشت از: حامد صرافپور
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز فارس