فرقه خیانتکار رجوی اخیرا اطلاعیه ای منتشر کرد و به صورت حقه بازانه ای نوشت فردی به نام ب. پ (بیژن پولادرگ) توسط پلیس آلبانی به جرم جاسوسی برای ایران دستگیر شده است.
سپس در چند سطر پایین تر و در اواسط اطلاعیه مجبور شد به سوابق وی اشاره نماید و مُقِر بیاید که نامبرده از اعضای خودش بوده که به تازگی جدا شده است.
آن گاه سعی شد که با بازی با کلمات و لفاظی های جاری، فرد بخت برگشته را متهم به جاسوسی از رایانه های داخل فرقه نمایند. سناریوی کثیفی که نویسنده اول و آخرش خودشان هستند و این گونه شارلاتی و حقه بازی های فرقه تمامی ندارد که اعضای با سابقه و قدیمی خود را با سوابق چند دهه به عنوان افراد مرموز و جاسوس ایران می نامند و از دستگیری و یا توطئه هایی که برای گرفتاری آنها ایجاد می کنند ابراز خوشحالی می نمایند. از جمله پاپوش برای احسان بیدی، پناهی و … غیره. جهت اطلاع خانواده ها و هموطنان عزیز، همانطور که می دانید بیژن پولادرگ حدود سه دهه درون کمپ های فرقه بوده و حداقل از دهه ۷۰ به این طرف عضو بوده است و هنوز یکسال از خروجش نگذشته او هم ملقب به مامور امنیتی شد.
در شارلاتی فرقه رجوی همین بس که بارها اعضای جدا شده را عضو سرویس های امنیتی ایران می خواند و ماجراهای حقه بازی فرقه بدون وقفه و در چهار دهه گذشته به سبعانه ترین شکل ادامه دارد.
تعداد زیادی از جدا شدگان از جمله آقایان محمد حسین سبحانی، جواد فیروزمند، علی بخش آفریدنده، محمد رزاقی، علی قشقاوی و اینجانب هم طعم زندان های درونی فرقه را چشیده ایم و دقیقا و درست زمانی که درون تشکیلات فرقه بودیم و مسئولیت های مختلفی به عهده داشتیم، ولی به ناگاه مزدور و نفوذی خطاب شدیم و مورد اذیت و آزارهای متعدد و شکنجه قرار گرفتیم.
در سال ۱۳۷۳ حدود ۵۰۰ تن از اعضای سازمان از جمله نامبردگان فوق و من به تناوب سه ماه و شش ماه تا دو سال در زندان های فرقه به سر بردیم و با انواع شکنجه ها، تهدید و توهین چند ماه و چند سال را در سلول های انفرادی ساخته شده در کمپ اشرف گذراندیم.
در آن سال های مخوف حداقل هفت تن نیز به قتل رسیدند و یا سر به نیست شدند و بقیه هم پس از تحمل زندان و شکنجه که دیگر رجوی چاره ای نداشت به تشکیلات برگردانده شدند. رجوی در حالی که وقیح تر از هر زمان بود به غلط کرده اش اعتراف نمود و مثل همیشه تمام تقصیر ها را به گردن بقیه انداخته، ماجرا را تمام کرد و به طور خاص داستان آن همه دستگیری و بگیر و بند سال ۱۳۷۳ را به گردن چند تن از جمله بیژن پولاد رگ انداخت.
رجوی بعد از چندین ماه نسق کشیدن و کشتن هفت نفر بی شرمانه گفت، اینها ظاهرا نفوذی بوده اند و به همین دلیل مجبور بودیم یک دور کل تشکیلات را پالایش کنیم! در حالیکه حتی یک نفر هم نفوذی واقعی نبود، البته حالا بعد از گذشت دو دهه باز هم پولادرگ و هر فردی که از فرقه جدا می شود بلافاصله و با سرعت عجیبی جاسوس ایران نامیده می شود.
صدها تن تا کنون از فرقه رجوی جدا شده اند و فرقه بیش از ۳۰ سال است که این روند کثیف و حقه بازانه اش را به پیش می برد و به طور مضحکی یک یک آنان را مزدور و عضو سرویس های امنیتی می نامد مگر افراد معدودی که علیرغم جدا شدن بازهم آنها را روانه خانه های امن در اروپا کند و مهر سکوت بر دهانشان بزند.
سران ابلهی که خام خیالانه فکر می کنند پته جدا شدگان را به روی آب می ریزند و افشاگری می کنند.
ادبیات تنفر انگیز و خشونت کلامی، خط و نشان کشیدن برای خبرنگاران، برنامه ریزی قتل، ترور و اخراج اعضا سابق، جلوگیری از تماس و ملاقات خانواده ها و رفتارهای مافیایی و امنیتی با اعضا و قطع ارتباط شان با دنیا، همه نشان از دیکتاتوری مخوف و عیان فرقه ای دارد که حتی قادر به لاپوشانی و تحمل ظاهری حداقل های حقوق انسانی برای آنها نیست.
و البته خوب می دانند و می دانیم تمام این نمایشات و هوچی گری و اطلاعیه های موهوم صادر کردن در بیرون فرقه خریداری ندارد و کسی تره ای هم برای آنان خرد نمی کند و بیشتر این فیلم بازی کردن ها برای ایجاد رعب و وحشت و نمایش قدرت برای باقی مانده های درون فرقه است تا بیشتر آنها را اسیر و هیپنوتیسم کنند که فکر جدایی به سرشان نزند.
خوشبختانه با گذشت روزگار و به هوش آمدن آنان، فرار ها و جدایی بیشترشده و روز به روز وضعیت فرقه نکبت بار تر می شود.
یادداشت از: مریم سنجابی
انتهای پیام / فراق