شاید خانوادههای اعضای فرقه رجوی از مظلومترین شاکیان تاریخ باشند که علی رغم شرایط فعلی دنیای شبکههای مجازی و رسانههای گوناگون ارتباط جمعی صدایشان کمتر به جایی میرسد.
خواستههای به حق خانوادههای اعضای مجاهدین خلق سهوا یا عمدا توسط کمتر رسانهای چه در داخل و چه در خارج پوشش داده میشود.
در حالی که ندای دل پر غصه پدران و مادران چشم انتظار اعضای مجاهدین خلق کمتر به گوش افکار عمومی و جامعه جهانی می رسد، آن ها به دنبال کوچکترین دریچهای هستند که به دیدار فرزندانشان ختم شود، حتی اگر این دریچه رسانههای تبلیغاتی مجاهدین خلق باشد و فرزندشان برای اعلام سرسپردگی به مسعود رجوی، برائت از خانواده یا فحاشی به خانواده در آن حاضر شده باشد. حضور فرزندان در مقابل دوربین رسانهای که خانوادهها را دشمن مجاهدین خلق و عامل جمهوری اسلامی مینامد، نه تنها خانوادهها را دلگیر نمیکند بلکه دیدن چهره عزیزشان پس از سالها بیخبری آنها را دلشاد میکند، هر اندازه این چهره در پس دههها دوری و انزوای تشکیلاتی شکسته و فرسوده به نظر برسد.
گواه این موضوع در پیامهای اخیر خانوادههای اعضای فرقه رجوی قابل مشاهده است.
آمنه یوسفی خواهر محمد تقی یوسفی در پی دیدن عکسی که از برادرش در یکی از وبسایت های تشکیلات مجاهدین خلق در کنار یادداشتی از او درج شده بود، نامهای سرگشاده منتشر میکند و بی توجه به محتوای یادداشت برادرش از دیدن او بعد از ۳۴ سال دوری ابراز شعف و شادمانی میکند. او در بخشی از این پیام خطاب به برادر مینویسد: «داداش من امروز بعد از۳۴ سال صورت زیبای تو رو دیدم . از خوشحالی فقط اشک شوق ریختم. تمام بدنم می لرزه. عکس تو رو برای تمام فامیل فرستادم. همه به شدت خوشحال شدن.»
ذبیح اله برادر اسیر حشمت الله کار بخش از استان خوزستان پس از دیدن تصویر برادرش در تلویزیون مجاهدین خلق در پیامی می نویسد: « بالاخره بعد از ۳۷ سال بقول معروف عدو سبب خیر شد و ما توانستیم خبری از برادرمان حشمت الله کاربخش کسب کرده و تصویری از وی ببینیم.» او درباره شیوه به گروگان گرفته شدن برادرش توسط عوامل مجاهدین خلق می نویسد: «برادر من در دوران جنگ تحمیلی داوطلبانه برای دفاع از کشورش به جبهه جنگ رفت ولی درسال ۶۲ اسیر نیروهای عراق شد. او بسیار عاطفی و خانواده دوست بود و مرتب در نامه هایی که از اردوگاه برای ما میفرستاد میگفت دلتنگ شما شدم. ای کاش زودتر جنگ تمام شود تا بتوانم دوباره شما را ببینم» .
در پی گزارش های رسمی و مستند فراوان و به شهادت بسیاری از اعضای جدا شده از تشکیلات، این پیامهایی که ادعا میشود دست نوشته اعضا است و مصاحبههایی که با اعضای فرقه رجوی در درون تشکیلات صورت میگیرد و تنها از رسانههای مجاهدین خلق منتشر میشود، بخشی از تلاشهای تبلیغاتی مجاهدین خلق است برای آنکه اثبات کند اعضای تشکیلات به انتخاب خود به آن پیوستند و با اراده خود در آن ماندند. این روند همواره در فعالیت های رسانه ای مجاهدین خلق وجود داشته است هرچند که در ماههای اخیر همزمان با تلاش های خانوادهها برای دیدار با عزیزانشان شدت گرفته است.
گزارش اخیر ژیار گل در بی بی سی که به «داستان اسرای ایرانی که به مجاهدین خلق پیوستند» می پردازد، دو مورد از اعضای سابق را نشان میدهد که از چاله اسارت در اردوگاههای اسرای جنگی عراق به چاه اسارت در تشکیلات فرقه رجوی افتادند. یکی از این دو نفر غلامعلی میرزایی است که در طول این گزارش روند حضور او در تشکیلات فرقه ای مجاهدین خلق و تلاش خانواده اش برای دیدار با او و نهایتا جدا شدنش از تشکیلات، نشان داده میشود. در گزارش ژیار گل همسر میرزایی، فرشته مهدیان را در سال ۱۳۸۹ مقابل درب قرارگاه اشراف در عراق می بینیم که با در دست داشتن نام و عکس همسرش خواستار ملاقات با اوست که ۳۱ سال است در عراق اسیر نیروهای عراقی و مجاهدین خلق است و دقایقی بعد چهره شوهر را در تلویزیون مجاهدین خلق مشاهده میکنیم که در همان سال در مقابل دوربین مجاهدین خلق میگوید: «می خوام اعلام کنم که هرکس به اسم خانواده من درب اشرف اومده، خانواده من نیست بلکه یک مزدوره اومده و ما هیچ دیداری با اونها نداریم و نخواهیم داشت…».
امروز که آقای غلامعلی میرزایی پس از گذشت ده سال در تیرانا آزادانه زندگی میکند، توضیح میدهد که پیام او درمقابل دوربین فرقه تا چه اندازه غیر واقعی و نتیجه فشارهای تشکیلاتی و ادعای کذب فرماندهان مجاهدین خلق بوده است. او سه سال است که از فرقه جدا شده است و با خانواده خود در ارتباط است.
من ۳۸ سال است که اجازه ندارم فرزند و همسرم را ببینم
میرزایی تا زمانیکه در اردوگاه اسرای جنگی بود از طریق صلیب سرخ با خانواده اش در ارتباط بود و از احوال پسرش که در آغاز اسارتش نوزادی ۲۷ روزه بود، آگاه میشد، پس از پیوستن به فرقه نه تنها دیگر هیچ ارتباطی با آنها نداشت بلکه مجبور شد آنها را به فراموشی بسپارد هرچند که خانواده فراموش نشدنی بودند. چنانکه بلافاصله پس از خروج از مجاهدین خلق با آنها تماس گرفت. او درباره اینکه عواطف خانوادگی غیر قابل انکار است می گوید: «من چهل سال از خانواده ام بی خبر بودم. تو این چهل سال در هر لحظه در هر مکانی که بودم، به فکر همسرم و پسرم بودم.»
قصه پرغصه اعضای مجاهدین خلق و خانواده هایشان نشان میدهد که عشق و عاطفه خانوادگی غیر قابل انکار است. خانواده های اعضای فرقه چشم انتظار لحظهای دیدار با عزیزانشان هستند حتی اگر این لحظه به صورت یک طرفه در صفحه سیمای آزادی یا در سایت های مجاهدین خلق میسر شود. آنها میدانند که هر اظهار نظری که از فیلتر تشکیلاتی مجاهدین خلق بگذرد و منتشر شود تنها ارزش خبریای که دارد دیدار چهره عزیزشان در پس سالها دوری است.
در مصاحبه پدر و مادر محمد علی ساسانی با مردم تی وی میبینیم که پدر پیش بینی میکند که به دنبال پیگیریهایشان برای دیدار با پسرشان، سران تشکیلات محمد علی را مجبور خواهند کرد که در قابل دوربین تشکیلات حاضر شود و نسبت به خانواده اش اعلام برائت کند.
بنابراین عاشقانه پسرش را خطاب میکند و میگوید: «ما پشتیبان تو هستیم و برای آزادی تو به هر اقدامی دست میزنیم، هر تصمیمی که بگیری تو را حمایت می کنیم حتی اگر مجبورت کردند که بیایی و ناسزا بگویی، ما تو را با جان و دل پذیراییم چون لااقل تو را میبینیم که سلامت هستی.»
مزدا پارسی
انتهای پیام / انجمن نجات مرکز فارس