خانواده و زندگی ؛ خط قرمز فرقه ی رجوی
گوشه ای از خاطرات جدا شده (ج خ) ۲۲ اردیبهشت ماه ۹۳
زمانی که نیروهای منافقین در عملیات مرصاد شکست خوردند رجوی اظهار کرد “فکر خانواده باعث شکست در این عملیات شد ، مثلا یکی که میتوانسته با فدا کردن جان خود چند تن از نیروهای ایرانی و هموطن خودش را بکشد؛ به یاد زن و بچه خودش افتاده و از مردن ترسیده و فرار کرده است ، پس باید زن و زندگی را طلاق بدهد تا دلبستگی به چیزی نداشته باشد در این صورت اگر جنگی پیش بیاید، واقعیت امرچون بی همه چیز است از مردن نمی ترسد.
زمانی که آمریکا به عراق حمله کرد یک روز قبل از حمله ما تسلیحات جنگی را برداشته و به طرف ایران حرکت کردیم قرار بود ما هم به ایران حمله کنیم چون طبق گفته ی رهبران فرقه ، آمریکایی ها قول داده بودند بعد از فتح عراق از ما برای حمله به ایران پشتیبانی کنند ، کسی نبود به مسعود رجوی بگوید فلان فلان شده با ۲۰۰۰ نفر مگر می شود کشوری را فتح کرد معلوم است که همه کشته می شوند ، بالاخره در ۲۰ کیلومتری ایران مستقرشدیم ومنتظر ماندیم تا آمریکایی ها کارشون را بکنند .
بعد از ۱۰ روز آمریکایی ها نامه دادند که عراق را فتح کرده اند و در کشوری که آنها الان مالکش هستند کسی حق نداره مسلح باشه و همه باید اسلحه و تجهیزات جنگی خودشون را تحویل بدهند، رجوی ابتدا به این هشدارهای آمریکایی ها توجهی نکرد ولی وقتی جنگنده های آمریکایی ۳ تانک تی ۵۵ و تعدادی از خودروها را به آتش کشیدند ( البته ناگفته نماند که قبل اززدن به عنوان اخطار چند موشک اطراف تانکها می زدند) سرنشین های تانک با دیدن این وضعیت با عجله تانک را ترک می کردند که مبادا کشته شوند ،
حرف من اینجاست یا همان تناقض حل نشدنی بعدی !!! رجوی ملعون ؛ افراد بی همه چیزت باز هم که فرار کردند تا کشته نشوند این چه مدل طلاقی بود؟ توی سازمان جهنمیت اگر کسی یاد خانواده می افتاد آن قدر کتک می خورد که زن و بچه سهله ، هفت جد و آباء ندیده اش را هم طلاق می داد تا از مهلکه فرار کنه ! قبول کن طلاق ایدوئولوژیک تو کشکی بیش نبود ، با زور و اختناق و تهدید به مرگی که در سازمانت یا در اصل فرقه ات وجود دارد آینده ای جز زوال و نابودی ندارد ، ببین که چطور نیروهای وفادارت دارند مثل برگ می ریزند چون الان از خفقان اشرف آزاد شده اند و چشمانشان به حقیقت باز شده است .
به امید رهایی تمامی اسیران فرقه از چنگال دیو صفت رجوی (ج.خ)
