• امروز : پنج شنبه - ۳۰ فروردین - ۱۴۰۳
  • برابر با : Thursday - 18 April - 2024

کشتار نوزده فروردین به دستور مسعود و مریم رجوی بود قسمت دوم

  • کد خبر : 2270
  • 05 می 2015 - 6:33

کشتار نوزده فروردین به دستور مسعود و مریم رجوی بود

قسمت دوم 

021421

از جمله اقدامات دیگری که سازمان انجام می داد ایجاد نقاط کنترل وجلوگیری از ترددات سواره بود، حتی جلوی خودروهای حمل غذا را هم می گرفتند که خیلی عراقی ها را عصبانی می کرد وصراحتاً می گفتند که شما در این کشور حاکم هستید یا ما!؟

 که البته نفرات سازمان خیلی غره شده وبا بلاهت تمام نشانه اقتدار خودشان می دانستند و در نشستها با خنده و غرور تعریف می کردند . خط کلی عراقی ها این بود که هر چه می توانند درگیر نشوند وحرف ما را گوش کنند و راه بیایند که باز هم اشرفی ها با همان بلاهت کودکانه ، دل خوش می کردند که ببین قدرت سازمان تا کجاست و خواهر مریم چه کرده که این ها را وادار به عقب نشینی و تن دادن به خواسته های ما کرده است و غافل از اینکه چه طرح ها ونقشه هایی پیش رو است.

این تنش ها ادامه داشت سربازان و درجه داران عراقی هم بارها می گفتند نیروی زیادی بزودی به اینجا می آید و می خواهند محاصره و عملیات انجام دهند.

از عصر پنج شنبه دیگر جابجایی نیرو برای حمله شروع شد و ستون های نفربر وخودرو های کامیون وماشین آلات مهندسی به مقر فاب وارد می شدند و تا نیمه شب ادامه داشت. همان شب هم که سیمای آزادی فیلم سینمایی پخش می کرد زیر نویس اخبار جابجایی نیرو وترک اشرف توسط یونامی وناظران آمریکایی را خبر می داد.

ggg

همان شب یک پیام از طرف زن فرمانده قرائت شد که مضمون آن این بود که اگر نیروهای مالکی بخواهند دست به هر اقدامی بزنند باید چنان درسی به آنان داد که فراموش نکنند؛  البته بعداً معلوم شد که این پیام از طرف مسعود رجوی است چون برای همه قسمت ها با همین محتوا گفته شده بود ولی از آنجا که می خواست نفرات را به کشتن بدهد و گردن نگیرد واز خودش ردی نگذارد دیگر برای همه مسجل شد که فردا یک کشتار دیگر در راه است وهمه هم  که تجربه ۶ و۷ مرداد را داشتند می توانستند بفهمند که سرنوشتی فردا در انتظارشان است.

از قبل هم خاکریز های زیادی در مسیر ها ایجاد شده بود که خود نفرات هم در آن ها گم می شدند غافل از اینکه با یک لودر کاوازکی ۱۲۰ همه اینها در عرض چند دقیقه صاف می شود

نیمه شب همه را از خواب بیدار کردند (البته کسی خوابش نبرده بود وهمه بیدار بودند) گفتند که نیروهای مالکی  پشت در ۲۰۰ صف کشیده اند وآماده وارد شدن هستند اما شلیک نمی کنند ومرز سرخ شلیک دارند بنا بر این با آنها از همان ابتدا درگیر می شویم نباید به هیچ وجه وارد اشرف شوند واین هم مرز سرخ ماست.

از ساعت ۵:۴۵ ارتش عراق با ماشین آب پاش و نارنجک صوتی وارد وتا پشت خاکریز میدان تیر آمدند ما هم جلوی آنان ایستاده وبا ستاره و گل پاشی شیشه ها ودیگر اقدامات کودکانه درگیر شدیم در همین گیرودار بود که یک ماشین  جمس فرماندهی چپ کرد ونفرات با جا گذاشتن سلاحها فرار کردند یک کاغذ هم در آن بود که دستور عملیاتی بود این همان کاغذی بود که سازمان در بوق وکرنا کرد که یک سند از داخل رژیم به دستمان رسیده که قابل استناد در دادگاههای بین المللی است که در واقع هیچ ارزشی هم نداشت

درهمین جا هم بود که زهیر ذاکری وحنیف کفایی از ما کشته شدند.

در اینجا همه عراقی ها به عقب برگشتند واز اشرف خارج شدند ، همگی دست وسوت زدند که توانستیم آنها را خلع سلاح وبه عقب برانیم باز هم دل خوش کردنهای ابلهانه وکودکانه…

بعد از حدود یک ساعت ارتش وپلیس با کلاش وماسک وسپر به خط شدند وهاموی ها هم در پشت آنها حرکت می کردند هر کس را که تحرک زیاد داشت یا بی سیم دردست داشت به سر وباقصد کشتن شلیک می کردند بقیه را از پا مورد اصابت قرار می دادند

 در اعتراض ما می گفتند که این زمین ها مال مردم است ودادگاه حکم تخلیه داده است وما هم حکم دادگاه را اجرا کرده ایم

وقتی که می گفتیم شما خواهران وبرادران ما را کشته اید می گفتند مقصر خودتان هستید شما خودتان دوست دارید کشته شوید..  .

بعد از اینکه نفرات قسمت های دیگر را که در درب۲۰۰ در گیر بودند عقب راندند همه پا به فرارگذاشتند وداشتند خودشان را به ما که از منطقه پشت میدان تیر به میدان لاله آمده بودیم, میرساندند.

 در اینجا دیگر همه افراد را مورد هدف قرار دادند وتعداد زیادی را کشته ومجروح کردند و ساعت حدود ۱۰ یا ۱۰:۳۰ بود گه دیگر نیروهای عراقی در خیابان ۱۰۰ مستقر شدند ابتدا هیچ کس در خیابان ۱۰۰ نمانده بود واگر عراقیان می خواستند تا هرکجا که می خواستند می رفتند ونفرات سازمان به عراقیان فحش و ناسزا می گفتند که چرا کار را تمام نکرد که اشرف برچیده، شرش کم شود وراحت شویم !

کم کم نفراتی که هم از میدان تیر و از مقر خالد عقب نشسته ولابلای ساختمان ها پنهان شده بودند در خیابان ۱۰۰ جمع شدند، نفرات با یک سروان عراقی  وبا زبان ناقص عربی مشغول بحث شدند وی می گفت که من با شما هستم با برادرانتان رابطه دارم و وقتی که دید حرف وی را باور نمی کنیم تلفن همراهش را باز کرد وشماره ای گرفت  وناگهان صدای داد وبیداد بلند شد که نفهمیدیم چه می گوید ولی مشخص بود که عرب نیست ما فکر کردیم از نفرات رژیم است وافسر عراقی گفت که این سعید مهدویه وعصبانی شد که چرا الان تماس گرفتم در اینجا

افسر عراقی باصطلاح می خواست اظهار سمپاتی کند ولی ناخود اگاه مساله ای را لو داد که بیانگر این بود که سازمان بخوبی ار حمله وابعاد آن خبر داشت چون وقتی که افسری با درجه سروانی با سعید مهدویه که از مسولین رابطه با عراقی ها بود حتما هم ابعاد و کیفیت یک حمله را می دانسته وخبر داده است، اما سازمان عمد داشت که تلفات بدهد ومدتی هم هواداران را به حرکت در آورد وهم از سازمان ملل وآمریکا طلب کاری کند که محصول آن می شد وقت کشی وزمان خریدن برای کش دادن اشرف

همینطور یکی از دوستانم شرح می داد که از بالای ساختمان رادیو مشغول دیدبانی بوده که حدود ۲۰۰ نفرمسلح با لباس سیاه تجمع کرده از درب شمالی وارد شدند و وقتی که وی مورد را گزارش می کند از طرف جواد خراسان که فرمانده قرارگاه آنان بوده می گویند با کسی در این رابطه چیزی نگوید  .

به همین دلیل هم تعداد زیادی از قبل آموزش فیلم برداری دیده و می گفتند که تنها سلاح ما مظلومیت مان است وباید همه صحنه ها فیلم برداری شود

از تمامی ساعات فیلم برداری با توجه به ۴ ساعت مداوم تیراندازی وشلیک وتعداد زیاد فیلم براداران که صد ها ساعت می شد تنها همان فیلم هایی قابل پخش بود که در سیما نشان داده شد چون همه صحنه های فرار اشرفی ها بود یا اخطار های عراقی ها بخصوص به زنان که ابتدا آنها هشدار می دادند که نفرات بروند ووقتی که می دیدند چاره ساز نیست دست به شلیک می زدند

من خودم سه ساعت فیلم برداری کردم تنها یک ونیم دقیقه آن قابل پخش بود وبقیه شامل قاف زدایی شده بود

بطور مثال یک صحنه جلوی مزار مروارید یک شات گرفتم که با وجود  اینکه سربازان عراقی نفرات ما را یکی یکی می کشتند اما زن فرمانده آنان با داد بیداد از آنان که دست خالی بودند می خواهد که جلو بروند ولی کسی گوش نمی کند

یک مورد که احتمالا از دست در رفته بود اخطار چند تن از سربازان به زنان بود که صحنه های خیلی رقیق تر از آن را من داشتم پاک شده بود

چون در همینجا تعداد زیادی از زنان با سو استفاده از فرهنگ مردم عراق که به زنان شلیک نمی کنند به عراقیان حمله کردند وآنها هم بعد از یک بار شلیک هوایی ویک بار هم با شلیک جلوی پای آنها سعی در عقب راندن آنان داشتند ودیدند که بی اثر است با شلیک مستقیم تعداد ۴ یا ۵ نفرآنان را کشتند در همین احوال بود که ناگهان یکی از نفرات قسمت  به نام علی رضا طاهر لو که از نفرات حبس کشیده بود خودش را به آتش کشید وبه سمت سربازان عراقی دوید هیچ کس نتوانست علت این کار وی را درک کند چون اولا که حمله دیگر تمام شده بود. ثانیاً که این کارمعمولا در میادین شهرهای بزرگ برای جلب افکار عمومی انجام می شود ونه جلوی سربازان عراقی که قتل وکشتار جزیی از زندگی روز مره آنان است.

khodsooziha

لینک کوتاه : https://feraghnews.ir/?p=2270

نوشته های مشابه

03آوریل
آرزو دارم به آغوش خانواده برگردی
پیام نوروزی فریده پرورش به برادر خود در فرقه رجوی

آرزو دارم به آغوش خانواده برگردی

28مارس
فقط به امید دیدار فرزندم زندگی می‌کنم
مهرویه هاشمی، مادر چشم انتظار یکی از اسیران فرقه رجوی

فقط به امید دیدار فرزندم زندگی می‌کنم