فروردین ماه ۹۰ خاطره ای تلخ از یک تصمیم نا به جا در ذهن و افکار اعضای فرقه رجوی به جا ماند که مسبب و مقصر اصلی آن رجوی می باشد .
وی با وجود هشدارهای مکرر دولت عراق که باید محدوده خیابان۱۰۰ را تحویل نیروی پلیس عراق بدهند مخالفت کرد و به هشدارها بی اعتنا و تا جائی پیش رفت که نیروها را تحریک و با دادن اطلاعات غلط که ارتش عراق تصمیم دارد به ما حمله کند و این هم یعنی گرفتن خاک و ناموس مجاهد و با این ترفند ها افراد را تحریک نمود و در مقابل هشدارهای پی در پی توجهی نکرد و اعضای نگون بخت که از ماجرای اصلی بی خبر بودند را به قربانگاه فرستاد .حال باید گفت اگر چنین هست چرا یکی از مسئولان فرقه دیده نمی شود ودر پشت صحنه فقط اعضاء را تحریک می کنند .
سئوال از رجوی این است که مگر خاک آن کشور برای تو است که می خواهی دفاع کنی این شما بودید که باید تابع ضوابط صاحب خانه باشید اما رجوی به چنین اقدامی نیاز مبرم داشت و در ذهنش فکر می کرد شاید بتواند حمایت های بین المللی را کسب نماید و با مظلوم نمائی کاری از پیش ببرد .اما نتیجه عکس شد تعدادی باز هم جانشان را برای خود خواهی رجوی از دست دادند و این شد نتیجه کار، وی چرا هنگامی که آمریکا داشت خلع سلاح می کرد این دستور را نداد و ناموس مجاهد را دو دستی تقدیم کرد چون خوب می دانست در آن گیر و داد تمام نیروها تلف می شوند و نان را به نرخ روز خورد .
همین اقدام برای لیبرتی هم اتفاق افتاد مقاومت چند ساله و تاخیر در خروج و از دست دادن تعدادی از نفرات آخر سر هم مدعی شد که انتقال از عراق کاری بزرگ و شکستی برای نظام ایران بود و برای خودشان دست می زدند. اگر کمی در همین موضوع هم ملاحظه شود خواهیم دید این اعضای جدا شده و دولت عراق بود که خواهان انتقال آنها از عراق بودند و این رجوی بود که فکر هزار اشرف را در لیبرتی داشت ، ماحصل تمام این تصمیمات و خودخواهی ها جان بی ارزش اعضای نگون بخت است که رجوی برایش پشیزی نمی ارزد و این خانواده های آنها هستند که باید نگران فرزندان و جگر گوشه هایشان باشند چرا که رجوی هیچگاه پرونده این خرابکاریها را باز نمی کند.
انتهای پیام